خوان حکمت (۲۵۵) : دشمنان آبرو بر ۱۳۹۹/۰۲/۱۳
خوان حکمت
دشمنان آبرو بر
۱۳۹۹/۰۲/۱۳
بسم الله الرّحمن الرّحیم
دستورهای اسلامی دو قسم است:
یك قسم روزانه است، شبانه است و یك قسم فصلی است كه بتواند كلّ سال را اداره كند. سرّش آن است كه دشمن و رقیب ما دائماً چه در شب، چه در روز در صدد اغوای ماست؛ نه دشمن درونی به نام هوس و نفس آرام میگیرد، نه دشمن بیرونی به نام شیطان آرام میگیرد. این دشمنها به هیچ وجه با ما كنار نمیآیند، نه غرور و خودخواهیِ ما با ما كنار میآید و نه ابلیس با ما كنار میآید. دشمنهای دیگر قابل رام شدن هستند،انسان با هر مار و عقربی میتواند كنار بیاید؛ شما میبینید در هند یا غیر هند خیلیها هستند كه با مارها و عقربها كنار میآیند، این مارهای سمّی در خانههای آنها زندگی میكند و با آنها كاری ندارد. هیچ دشمنی نیست كه انسان نتواند با او دوست شود، مگر دشمن نفس و غرور و خودخواهی از درون و ابلیس از بیرون. شما خیلیها را میبینید كه چندین عقرب را روی سر و صورتشان نگه میدارند، با مار و عقرب میشود كنار آمد. بعضیها توله ببر را در خانهشان نگهداری میكنند، اینها دشمن حقیقی نیستند و با آنها میشود كنار آمد. چرا میشود با آنها كنار آمد؟ برای اینكه انسان وقتی یك مقدار خواستههای آنها را عملی كند، آنها كاری با او ندارند؛ اما با این غرور و خودخواهی هر چه ما بیشتر كنار بیاییم ،بدتر نیش میزند. اگر كسی خواست مغرور شود، خودخواه شود و جاهطلب شود، یك مقدار كه انسان به خواسته او عمل كرد، او جاهطلبتر و مغرورتر میشود. پس این دشمن، دشمنی نیست كه با ما كنار بیاید، دشمن بیرون هم به نام شیطان، با ما كنار نمیآید. اینكه میگویند دشمن سوگندخورده، برای این است كه شیطان سوگند یاد كرد كه من بر اینها مسلّط میشوم و من از آنها سواری میخواهم.
سواری گرفتن شیطان از انسان
در سوره مباركه «اسراء» شیطان بصراحت به خدا عرض كرد که من سواری میخواهم لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیَّتَهُ(1)؛ من «حنك»، افسار، دهنه، «تحت حنك» روحانی و عامی را میگیرم و سوار میشوم، پس ما با این دو دشمن روبرو هستیم و به هیچ وجه هم اینها با هم كنار نمیآیند و ما هم با ابدیّت سر و كار داریم. اینطور نیست كه دوران برخورد ما هشتاد سال یا صد سال باشد، اگر مرگ پوسیدن بود كه ما راحت میشدیم؛ مرگ از پوست به درآمدن است و تمام فشارها برای بعد از مرگ است. اگر زندگی تا مرگ بود، ما بالأخره راحت میشدیم. آنها كه دست به خودكشی میزنند خیال میكنند مرگ پایان راه است، در حالی كه مرگ هجرت است و نه پایان كار، مرگ از پوست به درآمدن است نه پوسیدن و تازه اول حساب است.
بنابراین ما دو دشمن داریم: یكی در درون و یكی در بیرون، هر دو هم تلاششان این است كه آبروی ما را ببرند. در سوره مباركه اعراف شیطان بصراحت اعلام كرد: من تمام كوشش و تلاشم این بود كه آدم را برهنه كنم،من آدم و حوا را بیآبرو كردم(2)، این داستانی برای ما است. گفت من با مال شما كاری ندارم، من با جان شما كاری ندارم، من با آبروی شما كار دارم. مگر شیطان تلاش میکند كه ما را از پا در بیاورد؟! اگر كسی تلاش و كوشش او این باشد كه ما را از پا در بیاورد كه از ما سواری نمیگیرد؛ ما را میخواهد حفظ كند، «مسلوبالحیثیهًْ» كند، حیوانمان كند و بعد سواری بگیرد.
برنامههای روزانه و فصلی دین برای حفظ انسان از شردشمن درون و برون
ما با این دو خطر روبرو هستیم و دین برنامه شبانهروزی دارد كه مواظب باشد تا ما آبرویمان را حفظ كنیم و برنامههای فصلی هم دارد؛ برنامههای فصلی یا زمان خاص است یا زمین مخصوص که زمین مخصوص سرزمین وحی است؛ كسانی كه به حج و عمره موفق هستند، در آنجا جزء مهمانان الهی میباشند و جزء «ضیوفالرحمن» هستند که انسان یك دوره بیست الی سی روزه كمتر و بیشتر میبیند، بركات فراوان آن سرزمین وحی را میگیرد، یك تأمینی است که به این وسیله خودش را حفظ میكند. فصلی هم به نام ماه مبارك رمضان است كه برای زمان ضیافت است، آن برای سرزمین ضیافت و وحی بود. اگر اتفاق افتاد كسی در ماه مبارك رمضان به عمره مفرده رفته است ،او هم زمان ضیافت را و هم سرزمین ضیافت را ادراك كرده است.
این ماه مبارك رمضان برای آن است كه ما را مسلّط كند كه آبرویمان را هدر ندهیم و ما را سلطان آبرو قرار بدهد. وقتی ما به جایی رسیدیم كه سلطان حیثیت و آبرو شدیم، شیطان پایین است؛ شیطان هرگز در قلّه نیست و خدا به او اجازه نمیدهد که بالا بیاید، حدّش مشخص است. اینكه گفت من قدرت ندارم بندگان مخلَص را فریب بدهم نه برای این است كه نسبت به آنها رحم میكند بلکه توان آن را ندارد، گفت: إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ؛(2) من به كسانی كه با اخلاص زندگی میكنند دسترسی ندارم، نه اینكه نسبت به آنها رحمی و ادبی بخواهد كند، بلکه مقدور او نیست.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛9 / 5 / 1393 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
______________________
1. اسراء ، 62.
2.حجر ، 40؛ ص ، 83.
در سوره مباركه «اسراء» شیطان بصراحت به خدا عرض كرد که من سواری میخواهم لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیَّتَهُ(1)؛ من «حنك»، افسار، دهنه، «تحت حنك» روحانی و عامی را میگیرم و سوار میشوم، پس ما با این دو دشمن روبرو هستیم و به هیچ وجه هم اینها با هم كنار نمیآیند و ما هم با ابدیّت سر و كار داریم. اینطور نیست كه دوران برخورد ما هشتاد سال یا صد سال باشد، اگر مرگ پوسیدن بود كه ما راحت میشدیم؛ مرگ از پوست به درآمدن است و تمام فشارها برای بعد از مرگ است. اگر زندگی تا مرگ بود، ما بالأخره راحت میشدیم. آنها كه دست به خودكشی میزنند خیال میكنند مرگ پایان راه است، در حالی كه مرگ هجرت است و نه پایان كار، مرگ از پوست به درآمدن است نه پوسیدن و تازه اول حساب است.
بنابراین ما دو دشمن داریم: یكی در درون و یكی در بیرون، هر دو هم تلاششان این است كه آبروی ما را ببرند. در سوره مباركه اعراف شیطان بصراحت اعلام كرد: من تمام كوشش و تلاشم این بود كه آدم را برهنه كنم،من آدم و حوا را بیآبرو كردم(2)، این داستانی برای ما است. گفت من با مال شما كاری ندارم، من با جان شما كاری ندارم، من با آبروی شما كار دارم. مگر شیطان تلاش میکند كه ما را از پا در بیاورد؟! اگر كسی تلاش و كوشش او این باشد كه ما را از پا در بیاورد كه از ما سواری نمیگیرد؛ ما را میخواهد حفظ كند، «مسلوبالحیثیهًْ» كند، حیوانمان كند و بعد سواری بگیرد.
برنامههای روزانه و فصلی دین برای حفظ انسان از شردشمن درون و برون
ما با این دو خطر روبرو هستیم و دین برنامه شبانهروزی دارد كه مواظب باشد تا ما آبرویمان را حفظ كنیم و برنامههای فصلی هم دارد؛ برنامههای فصلی یا زمان خاص است یا زمین مخصوص که زمین مخصوص سرزمین وحی است؛ كسانی كه به حج و عمره موفق هستند، در آنجا جزء مهمانان الهی میباشند و جزء «ضیوفالرحمن» هستند که انسان یك دوره بیست الی سی روزه كمتر و بیشتر میبیند، بركات فراوان آن سرزمین وحی را میگیرد، یك تأمینی است که به این وسیله خودش را حفظ میكند. فصلی هم به نام ماه مبارك رمضان است كه برای زمان ضیافت است، آن برای سرزمین ضیافت و وحی بود. اگر اتفاق افتاد كسی در ماه مبارك رمضان به عمره مفرده رفته است ،او هم زمان ضیافت را و هم سرزمین ضیافت را ادراك كرده است.
این ماه مبارك رمضان برای آن است كه ما را مسلّط كند كه آبرویمان را هدر ندهیم و ما را سلطان آبرو قرار بدهد. وقتی ما به جایی رسیدیم كه سلطان حیثیت و آبرو شدیم، شیطان پایین است؛ شیطان هرگز در قلّه نیست و خدا به او اجازه نمیدهد که بالا بیاید، حدّش مشخص است. اینكه گفت من قدرت ندارم بندگان مخلَص را فریب بدهم نه برای این است كه نسبت به آنها رحم میكند بلکه توان آن را ندارد، گفت: إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ؛(2) من به كسانی كه با اخلاص زندگی میكنند دسترسی ندارم، نه اینكه نسبت به آنها رحمی و ادبی بخواهد كند، بلکه مقدور او نیست.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛9 / 5 / 1393 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
______________________
1. اسراء ، 62.
2.حجر ، 40؛ ص ، 83.