به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 12,313
بازدید دیروز: 22,691
بازدید هفته: 96,655
بازدید ماه: 143,884
بازدید کل: 23,632,245
افراد آنلاین: 79
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۳۰ فروردین ۱٤۰۳
Thursday , 18 April 2024
الخميس ، ۹ شوّال ۱٤٤۵
فروردین 1403
جپچسدیش
321
10987654
17161514131211
24232221201918
31302928272625
آخرین اخبار
۱۱ -ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع): خط‌سیر انسان 250 ساله چگونه ترسیم می‌شود؟ ۱۳۹۹/۰۲/۲۳
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - ۱۱
 
خط‌سیر انسان 250 ساله چگونه ترسیم می‌شود؟
 

این انسان در زندگى خود، فراز و نشیب‌هایى داشته است. ممکن است در نظر ما یک جاهایی ضدونقیض بیاید، امّا چون می‌دانیم که اوّلا یک انسان است و ثانیا حرکت او و زندگى او یک جهت داشته و از یک جا الهام می‌گرفته است، یعنى از کتاب خدا و سنّت پیغمبر(ص) و علومی که پروردگار در امور دین به او داده و او براى یک هدف کار می‌کرده است، یعنى برای خدا و براى تعالى انسانیّت و ایجاد جامعه‏ى اسلامى کامل، چون این وحدتها وجود دارد لذا باید دقّت کنیم و این تناقض را رفع کنیم و اتّفاقا هر جا دقّت می‌کنیم، تناقض به خودى خود رفع می‌شود.
اگر بخواهیم این یازده عنصر پاک را تشبیه کنیم به یک انسانى که داراى هدفى است، باید آنها را تشبیه کنیم به مثلا آدمى که حرکت می‌کند براى اینکه به یک نقطه‏اى برود. از ساعتى که پا را از منزل بیرون می‌گذارد، او مسافر است بلکه از آن لحظه‏اى که از اتاق خود خارج می‌شود، او مسافر است. چمدان را می‌بندد، به دست می‌گیرد، بعد از منزل خارج می‌شود؛ ممکن است در کوچه آهسته راه برود یا پیاده راه برود، ممکن است در خیابان تاکسى سوار شود، ممکن است وسیله سفر را قطار انتخاب کند. به ایستگاه قطار می‌رود. سوار قطار می‌شود. قطار حرکت می‌کند و در جاهایى توقّف می‌کند. یک جاهایى سر قطار برمی‌گردد. گاهى قطار عکس جهت مسیر حرکت می‌کند و دور میزند و گاهى هم می‌رسد به منزل.
همان وقتى که این شخص دارد پیاده حرکت می‌کند، شما نمی‌گویید: «معلوم می‌شود این آدم از سفر منصرف شده، چون آدم مسافر که پیاده نمی‌رود». بله آدم مسافر پیاده نمی‌رود، امّا یک جاهایى طبعش پیاده‏روى است. یک جاهایى قطار طبعش آهسته رفتن است. آنجایی که سربالایى است، آنجایى که خطر بزرگى هست که این قطار را تهدید می‌کند، آنجایى که بنا است از روى یک پلى بگذرد، آنجایى که جادّه هنوز محکم نیست و ریل آهن درست استوار نیست، قطار آهسته می‌رود؛ امّا در زمین‌هاى کوبیده، در آنجاهایی که راه هموار است، این قطار سریعتر حرکت می‌کند. آنجایى که به یک مانع بزرگى برخورد می‌کند، قطار برمی‌گردد، امّا نه اینکه از مسافرت برمی‌گردد؛ برمی‌گردد تا از راه دیگرى خود را به هدف برساند.
خطّ‌سیر طبیعى این قطار این است که وقتى به فلان نقطه رسید، چون در فلان نقطه کوهى قرار دارد و شکافتن این کوه امکانپذیر نبوده است و تونل زدنش صرفه نداشته است، سر قطار برمی‌گردد، می‌رسد به یک جایى که رشته‏ى کوه یک قدرى ارتفاعش کمتر است و از همان روى کوه حرکت می‌کند و میرود آن طرف. شما اگر یک آدم سطحی‌ نباشید، یک آدم خام نباشید، بار اوّلى نباشد که در عمرتان مسافرت می‌کنید، تا دیدید سر قطار برگشت، به رفقا نمی‌گویید: «رفقا! برگشتیم تهران.» نه داریم می‌رویم به طرف هدف. درست است که سر قطار برگشت، امّا این برگشتن سر قطار، مقدّمه‏ رسیدن به ق است. این کند رفتن، مقدّمه‏ رسیدن است. این توقّف کردن در بین راه، یک ضرورت است؛ براى بنزین‏گیرى است، براى عوض کردن مسافر است و براى جهات دیگر.
یک انسان از اوّلى که از رختخوابش هم بلند شد، از داخل اتاق خوابش هم بیرون آمد و آن وقتى هم که در تاکسى سوار شد، تا آن وقتی هم که سوار قطار شد و به بیابانها رفت و راه‏های پر پیچ و خم را طی کرد و گذراند و بعد رسید به مقصد، همان آدم مسافر است. او حق ندارد بگوید که چون ما مثلا در قهوه‏خانه‏ على‏آباد پیاده شدیم، بنابراین دیگر مسافرت ما تمام شد. این خیلى ساده‏لوحى می‌خواهد. ما این ساده‏لوحى را بر دورافتاده‏ترین افرادی که ممکن است در عمر خود هرگز مسافرت نکرده باشند هم نمی‌بخشیم و جدّى تلقّى نمی‌کنیم که وقتی که به قهوهخانه علی‌آباد رسیدند بگویند: «مثل اینکه مسافرت تمام شده چون راننده نگه داشت.» نه، پیاده شدن در کنار قهوه‌خانه، یک ضرورت است، تجدید قوا لازم است. تا پیاده نشوى، یک چایی نخورى، یک استراحت نکنى، ادامه‏ى مسافرت برایت ممکن نیست، یا اشکالاتى ممکن است پیش بیاید؛ اینجا یک مقدار تنفّس لازم است.
یک مسافر از سال دهم هجرت شروع کرد به راه و قدم گذاشت در یک خطّ استوار. کارى ندارم به این حرفهایى که معمولاً زده می‌شود؛ مثلاً صحیفه‏اى از آسمان براى هریک نازل شده بود و در این صحیفه چیزهایی نوشته شده بود و دستوراتى داده شده بود که این دستورات قابل تخطّى نبوده است. براى خاطر اینکه اوّلا پرداختن به این بحث، در روشن کردن سیماى ائمّه‏ اهل‏بیت(ع) مؤثّر نیست؛ ثانیاً اصلاً مدارک و منابع قابل اطمینانى در اینگونه مسائل وجود ندارد. اهل فنّ و اهل خبره میدانند که در موضوعات شرعى و در مسائل مربوط به عقاید، خبر واحد هیچ حجّیّتى ندارد؛ ولو به سند قرص و محکم و معتبر رسیده باشد. بنابراین آنکه اینگونه حرفها را میزند، نمی‌تواند ما را از آن خطّ‌سیر و راه و شیوه خاصّی که در شناخت زندگى ائمّه(ع) در پیش گرفته‌ایم، منعطف و منصرف کند و لزومى ندارد که به آن بپردازیم.
مسئله این است که یک مسافر زبده‏ کارآزموده‏ مصمّم، قدم در راه می‌نهد و دل به حرکت و سیر می‌دهد و راه مى‏افتد؛ هر جایی به هر صورتى که مقتضى بود، عمل می‌کند؛ به هر صورتى که رسیدن او به سرمنزل، متوقّف بر آن بود، عمل می‌کند. البتّه «مقتضى» که می‌گویم، نه این مقتضى بودنى است که در میان ما معمول است و مثلاً می‌گوییم: «مقتضى نبود بنده فلان حرف حق را بزنم.»؛ نه، این‌جور اتّفاقاتى هرگز در زندگى ائمّه‏ ما(ع) نبوده؛ بلکه یعنى آن‌جورى که مصلحت اسلام ایجاب می‌کند و آن‌جورى که رسیدن به هدف، اقتضا می‌کند؛ آن‌جور حرکت کردن.