به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,589
بازدید دیروز: 4,463
بازدید هفته: 13,650
بازدید ماه: 13,650
بازدید کل: 23,675,477
افراد آنلاین: 115
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۰۶ اردیبهشت ۱٤۰۳
Thursday , 25 April 2024
الخميس ، ۱۶ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۱۲ -ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):جامعه‌‌سازی، هدف نهایی انبیا(ع) ۱۳۹۹/۰۲/۲۶
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) -۱۲

جامعه‌‌سازی، هدف نهایی انبیا(ع)


این کوهپیماى استوار و نستوه و این رهنورد کارآزموده مسلّط، مواجه با قلّه بسیار بلندى بود که باید آن را با زحمت و فشار تمام، با صبر عجیب بگذراند. او در یک جا به یک نقطه‏اى رسید که باید چشمهایش را باز می‌کرد و قدمها را آهسته برمی‌داشت تا از این گذرگاه تنگ و دشوار عبور می‌کرد و پرت نمیشد و همین کار را کرد، مراقبت کرد، دقّت کرد.
یک جا دزدانى در کمین بودند که دور او را احاطه کنند، او را از بین ببرند، راه او را ببُرند و از وجود او اثرى نگذارند _ چون رسیدن به هدف و پیمودن این راه، به صرفه‏ى آنها نبود _ اینجا آهسته و بدون اینکه آنها بفهمند چه شد، کفشهاى نرمَش را پوشید، سر را خم کرد، آهسته رد شد و دشمن‌ها ناگهان دیدند که این شخص رفته است.
یک جای دیگر، او را آن طرف این گذرگاه، آن طرف این درّه‏ ژرف و عمیق دیدند که با چهره‏اى خندان دارد نگاه می‌کند، به دشمنان خود لبخند تمسخرآمیز میزند و دست دوستانش را می‌گیرد و باز دارد میرود طرف هدف. این راهپیما 250 سال به این نحو راه را پیمود، یک لحظه مردّد نشد، یک لحظه از راه منحرف نشد و یک قدم برخلاف مصلحت راه برنداشت و آنچه که در بین این راهپیمایی طویل و مدید عمل کرد، براى خاطر این راه بود.
این زندگى ائمّه(ع) است به‌طور خلاصه. اگر شما نقّاش ماهر و زبردستى باشید و بخواهید او را ترسیم کنید، باید انسانى را ترسیم کنید که کوله‌پشتى بر دوشش است، کفش‌هاى آهنى به پایش و آن عصاى آهنى افسانه‏اى در دستش و چشمش به افق، دارد این راه را میرود و به هر آنچه در پیرامون او از تهدیدها و از خطرها و از اشکال‌ها میگذرد، بى‏اعتنا است و آنچنان خطوط قیافه‏اش تصمیم او را نشان می‌دهد که اگر این راه، دو هزار و پانصد سال هم بود، باز میرفت و باز حرکت می‌کرد.
فلسفه و هدف امامت
خب، یک نکته اینجا باقى ماند و آن اینکه هدف چیست؟ این هدفى که این راهپیماى استوار کهن با کفش و کلاه و عصاى آهنین دارد به دنبال آن دائما گام میزند و مدام راه می‌پیماید، چیست؟ یعنی به تعبیر دیگر، این امامت براى چیست؟ بعد از دوران نبوّت، مسئله‏اى به نام امامت یعنى چه؟ امام شأنش چیست؟ شغلش کدام است؟ کار ندارم به اینکه شرطش چیست؛ در اینها خیلى بحث هست و گاهى بیش از‌اندازه‏ لزوم بحث شده. امام شغلش چیست و هدفش کدام است و اصلا فلسفه‏ى امامت چیست؟ این را باید بحث کنیم.
آنطورى که بنده تصوّر می‌کنم، ادامه‏ نبوّت به صورت امامت و زاییده شدن خطّى به نام امامت از خطّ دیگرى به نام نبوّت، به دو منظور است: یکى تدوین و تبیین مکتب، و دیگر ادامه‏ راه نبوّت و تأمین خواست‌ها و هدفه‌اى نبی. پیغمبر مى‏آید و چرا مى‏آید و چگونه مى‏آید و چگونه عمل می‌کند، اینها بحثهایی است که نظرم هست در سه سال پیش در همین مجلس درباره‏ آنها بحث مفصّلى کردیم که اگر شما آن بحثها یادتان باشد، خیلى آدم خوش‌حافظه‏اى هستید، چون خودم دقیق یادم نیست، لیکن اجمالا می‌دانم که رئوس مطالب اینها بوده و یادداشت هم کرده بودم.
دو هدف پیامبر(ص)؛ ایجاد انقلاب
در یک جامعه منحرف و ایجاد جامعه‌ای نو
پیغمبر در یک مواقع خاصّی در اجتماع ظهور می‌کند. وقتى که ضرورت ظهور پیغمبر به وجود مى‏آید، پیغمبرى مبعوث و برانگیخته می‌شود و آن دورانى است که اجتماع بشرى و این کاروان تاریخ انسانیّت احتیاج دارد به یک نقطه‏ى عطف، احتیاج دارد به یک انقلاب. قرنها دستهاى تحریف کار خودشان را کرده ‏اند، قدرت‌هاى ضدّ انسانى و ضدّ بشرى فعّالیّت‌ها و تلاش‌هاى خود را انجام داده‏اند و جوامع انسانى را به قواره‏ نامطلوبی درآورده‌اند و شکل نظام جوامع بشرى را به شکل موذی و مضرّ براى انسانیّت تبدیل کرده‏اند؛ اینجا است که نبی مى‏آید.
نبی مى‏آید انقلاب می‌کند؛ یعنى مى‏آید بنیان جامعه را بر هم میریزد و اصول جامعه را ویران می‌کند و قواره‏ جامعه‏ را عوض می‌کند و اصول دیگرى به جاى اصول کهن، اصول ارتجاعى و اصول غلط وضع می‌کند _ و اینها اصول انقلابى اسلام است، اصول انقلابى دین است _ اینها را می‌گذارد و جامعه‏اى به شکل نو تشکیل می‌دهد.
پس اگر دقّت کنید، در وظیفه‏ پیغمبر دو چیز وجود داشت: یکى عبارت بود از ارائه‏ یک اصول انقلابى و ایجاد انقلاب بر مبناى این اصول، و دوّم ساختن و بنیانگذارى یک اجتماع نو. البتّه نبی که عرض می‌کنم، منظورم انبیای بزرگ، انبیای انقلاب‏آفرین و به تعبیر مصطلح اسلامی، انبیای اولوالعزم است. اگر نبی بزرگ بیاید در اجتماعی و اصولى را هم ارائه بدهد، امّا یک اجتماعى بر مبناى این اصول بنیان نگذارد، یک جامعه‏اى را به شکل مطلوب خود نسازد، رسالت او ناقص است.
فرض کنید مثلا حضرت موسی(ع) بیاید در جوامع فرعونى،‌های‌وهویی هم راه بیندازد، فرعون را هم متوجّه بکند که ما آمدیم، یک اصول صحیحى را هم به مردم ارائه بدهد، احیانا شورشى هم برپا کند و فرعون را هم از بین ببرد و از تخت فرعونى واژگون کند و اصلا وضع اجتماع را در هم بپاشد، امّا یک اجتماع درستى بر طبق پیشنهاد خود نسازد و تحویل انسانیّت ندهد و خود در رأس آن اجتماع قرار نگیرد و برنامه‏ حرکت آن اجتماع و پیشرفت و تکامل آن را در اختیار این اجتماع و زیر بغل آن نگذارد؛ پس حضرت موسى(ع) رسالت خود را انجام ندادهو می‌دانید که همه انبیای الهى جامعه تشکیل داده‌اند؛ اقلّا در یک محیط و محدوده‏ کوچکى، یک جایی به قواره‏ مطلوب خود به وجود آوردند، یک جامعه‌ای درست کردند، مبانى جامعه را بنیانگذارى کردند، کار گذاشتند؛ حالا بعد باقى ماند یا نماند، آن مسئله‏ دیگرى است؛ امّا این را به وجود آوردند، اسلام هم همین‌طور.