به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,360
بازدید دیروز: 3,016
بازدید هفته: 9,436
بازدید ماه: 75,509
بازدید کل: 23,737,319
افراد آنلاین: 7
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۱۷ اردیبهشت ۱٤۰۳
Monday , 6 May 2024
الاثنين ، ۲۷ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۲۴ - ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - صبر ائمه(ع) عین جهاد است ۱۳۹۹/۰۳/۳۰
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - ۲۴
 
صبر ائمه(ع) عین جهاد است
 

 جهاد مسلّحانه
البتّه یک صورتِ خیلى روشن جهاد هم این است که انسان شمشیر به دست بگیرد، بیاید در مقابل دشمن، با شمشیر بزند توی سرش؛ یعنى آن کارى که امیرالمؤمنین(ع) در جنگ‌هایش کرد، امام حسن مجتبى(ع) مقدّماتش را فراهم کرد که برود به جنگ و امام حسین(ع) در میدان کربلا انجام داد. این جهادِ مسلّحانه است، امّا جهاد غیر مسلّحانه را هم دیگر مسلمان‌هاى زمان ممکن است بکنند.
معنای صحیح جهاد
پس اگر بخواهیم معناى جهاد را درست تشریح کنیم، درست بفهمیم، باید بگوییم جهاد به طور مطلق یعنى درگیرى و مبارزه‏ با قدرت‌هاى ارتجاعىِ ضدّ تعالى و تکامل انسانى _ یعنى ضدّ اسلام و ضدّ قرآن _ هر جور که با اینها درگیرى کردید، این در اسلام اسمش جهاد است. البتّه یکی از انواع جهاد درجه‏اش بالاتر است، شریف‌تر است، عزیزتر است، داراى اجر بیشترى است و دیگری درجه‏اش درجه‏ نازلترى است، درجه‏ ضعیف‌ترى است، درجه‏ کم‌ارزش‏ترى است؛ ولى همه‏ اینها تحت عنوان و سرپوش و واژه‏ «جهاد» محسوب است.
جهاد بودن تمام اقدامات ائمّه(ع)
بعد از آنکه ما معناى جهاد را فهمیدیم _ که نه این جهاد مسلّحانه است که فقهاى شیعه در کتبشان یک بابى مخصوص این موضوع باز کرده‌اند و نه به آن گلوگشادى و ولنگ‌وبازى است که هر تلاشى به هر صورتى اسمش جهاد باشد؛ بلکه در جهاد درگیرى لازم است به هر شیوه‏اى و در راه هدف بودن و جهت داشتن و سَمت داشتن _ آن وقت خیلى آسان می‌توانیم این را به طور اجمال قبول کنیم که ائمّه‏ى اهل‏بیت(ع) جهاد می‌کردند. دیگر نباید سؤال کرد که آقا امام صادق(ع) کى شمشیر دستش بود؟ مگر لازم بود شمشیر دستش باشد؟ مگر لازم بود امام صادق(ع) عمامه را بردارد و بیاید توى میدان شعار بدهد؟ کافى بود که امام صادق(ع) بیندیشد، فرمان دهد، یک کلمه‏اى بگوید که این کلمه، اصلى باشد تا مسلمان‌هاى زمان خود او و بعد از زمان خود او، از آن اصل پیروى کنند. این کافی بود تا اینکه امام صادق(ع) را مجاهد بدانند.
دوران‌های چهارگانه حیات انسان 250 ساله
دوره اوّل؛ دوره صبر
پس از آنکه حکومت پیغمبر اکرم(ص) پس از 10 سال، با ارتحال این بنده شایسته برگزیده خدا به جوار رحمت حق پایان گرفت، فصل تازه‌ای در زندگی جامعه اسلامی به وجود آمد که این فصل امامت بود. نوبت این است که جامعه اسلامی با رهبری فرد برگزیده و شایسته‌ای که خدا فرمان داده و پیغمبر برگزیده، به سوی هدف‌هایی که برای این جامعه معیّن شده چهاراَسبه بتازد.
[امّا] مسائلی پیشامد کرد که سیر جامعه اسلامی را به سوی این هدف‌ها یا متوقّف و یا کُند کرد و این مسائل را شما کم‌وبیش در طول زمان شنیده‌اید و می‌دانید. ماجرای سقیفه پیش آمد، مسئله سیاست‌بازی‌های یک عدّه مردمی که به دین و به اسلام و جامعه اسلامی آنچنان علاقه وافری نداشتند و توطئه‌ها و نشست‌وبرخاست‌ها و قراردادها پیش آمد؛ و نتیجه همان شد که خود امیرالمؤمنین در 26 سال بعد از آن در برگشت از یک جنگ به یکی از افراد قبیله بنی‌اسد در ضمن بیان موجزی ذکر کرد: «فانّها کانت اثرةً شحّت علیها نفوس قومٍ و سخت‏ عنها نفوس‏ آخرین».1
مسئله سقیفه و غصب خلافت و 25 سال کوتاه شدن دست علی از اداره اجتماع اسلامی در کلام امیرالمؤمنین در یک موقعیّت حسّاس در دو جمله بیان شده: انحصارطلبی بود، خودخواهی بود، دنیا را برای خود طلبیدن بود؛ عدّه‌ای به سوی آن مشتاقانه دست دراز کردند، حکومت را برای خود خواستند، قدرت را بناحق در اختیار خود گرفتند، «و سخت ‏عنها نفوس آخرین»؛ عدّه‌ای هم بزرگوارانه با شرح صدر چشم پوشیدند. مسئله همین بود.
دو گزینه در برابر امیرالمؤمنین‌(ع)
پس از غصب خلافت
 امیرالمؤمنین(ع) در مقابل دو مطلب قرار گرفت: یکی عبارت است از غصب حقّ خلافت؛ و این خیلی بزرگ است و خیلی ظلم است، هم ظلم است به علی و هم ظلم است به جامعه اسلامی و هم ظلم است به بشریّت. اگر در رأس یک جامعه الهی، یک مرد الهی مثل علی قرار نگیرد، بشریّت ستم دیده است، نه فقط آن مرد؛ بلکه اگر زمام و اختیارگردان جامعه بشر دست مردی مثل علی باشد، بشریّت به تکامل و تعالی خود نزدیک شده است؛ و همیشه چنین است که حکومت‌های ناصالح، قدرت‌های ناشایست نه فقط به مردم زمان خود که به انسان‌های تاریخ و نه فقط به یک عدّه مردم خاص و انسانهای خاص که به انسانیّت جفا می‌کنند.
هر قدمی که برداشته می‌شود یا انسانیّت را پیش می‌برد، ترقّی می‌دهد، اوج می‌دهد و یا انسانیّت را متوقّف می‌کند، جلوی پرواز انسانیّت را می‌گیرد. اگر علی در رأس حکومت نبود و رقبای علی قدرت را در دست گرفتند، به انسانیّت ستم شد؛ و برای مردی مثل علی یک لحظه نمی‌شکیبد که بر انسانی ستم برود؛ بسیار دشوار است که ببیند بر بشریّت ستم میرود و خاموش بنشیند؛ و در زندگی علی چنین چیزی اصلا متصّور نیست، ممکن نیست؛ این از یک طرف.
امّا از طرف دیگر چیزی وجود دارد که علی(ع) برای آن است و پیغمبر برای آن آمد و موتور انسان، نیروی محرّک بشریّت به سوی تکامل و تعالی آن است؛ و آن اسلام و قرآن است. علی می‌بیند در جامعه مسلمان آن روز که یک اقلّیّت زیرک و زبردست و سیاست‌باز، اکثریّت قاطع مردم را در اختیار گرفته‌اند، افکار آنها را قبضه کرده‌اند، راه آنها را از سویی که می‌باید به آن سو برود، به سوی دیگری منحرف کرده‌اند، در یک چنین اجتماعی اگر چنانچه بلند بشود و سر بلند کند، اکثریّت را به خود متوجّه کند، فریاد راستین کتاب و سنّت را در میان آنجامعه بردارد و یک عدّه‌ای را دُور خود جمع کند، جنگ داخلی به وجود بیاورد، برادرکُشی ایجاد بشود، دشمنان بنیادی اسلام، چهره‌هایی که قبل از اسلام در صدر بودند و اسلام آنها را زیر پای مجاهدین اسلام قرار‌داد، آتش‌های کینه‌ای که در زیر خاکسترها پنهان شده است _ یعنی ابوسفیان‌ها _ از فرصت استفاده می‌کنند و بَلبشوی جامعه اسلامی را یک موهبتی می‌دانند و مغتنم می‌شمارند و اسلام از بین خواهد رفت.
پانوشت‌ها
1- نهج‌البلاغه، شریف الرضی، خطبه 162