به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,834
بازدید دیروز: 6,207
بازدید هفته: 21,688
بازدید ماه: 42,658
بازدید کل: 23,704,479
افراد آنلاین: 11
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۱۱ اردیبهشت ۱٤۰۳
Tuesday , 30 April 2024
الثلاثاء ، ۲۱ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴۱- نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران -برداشتی انحرافی از اصل ولایت فقیه ۱۳۹۹/۰۵/۰۳
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران -۴۱

برداشتی انحرافی از اصل ولایت فقیه

خاتمي رفيق دزد يا شريك قافله؟ | خبرگزاری فارس

محمد خاتمی و گروه همکار او، به اشکال مختلف سعی کردند در اصل ولایت فقیه محدودیت‌ها و چالش‌های نظری و عملی ایجاد کنند و از تأثیرگذاری و هدایت ولیِّ‌فقیه در جامعه بکاهند. محمد خاتمی به تعبیر نویسنده کتاب «سودای سکولاریسم» دچار یک خطای مرگبار می‌شود که به خاطر شلوغی‌های مسألة بنی‌صدر، چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. لیکن بنا به نظر دیگری که به آن «بازی دوگانه» گفته‌اند، خاتمی باطن تفکر خود در مورد ولایت فقیه را پنهان و سپس در فرصت‌های بعدی آشکار می‌کند و تلاش می‌کند در زمان پنهان کردن باور خود درخصوص ولایت فقیه، ترکیبی از اسلام و لیبرال دموکراسی را در یک تعریف جدید ارائه کند!
خاتمی همچنانکه در سایر مباحث مانند آزادی و دموکراسی و جامعة مدنی تلاش کرد تا‌آمیزه‌ای از تفکر غربی را با اسلام ارائه کند، درخصوص ولایت فقیه نیز کوشید تا آن را چنان تفسیر کند که با آزادی و مردم‌سالاری مورد نظرش سازگار باشد! وی در اظهارات و عملکردش، ولایت فقیه را از شرایط جامعة مدنی قلمداد می‌کند، به گونه‌ای که با اجزاء دیگر تفکرش سازگار باشد!
حکم سرپرستی کیهان برای خاتمی در شرایطی صادر شد که امام خمینی، او را معتقد به انقلاب و مؤمن به مبانی اسلام ناب، فرض کرده بودند. خاتمی که سایة سنگین تفکر غربی بر جهان‌بینی و افکارش افتاده بود، در کیهان سعی می‌کرد تا مواضع انقلاب را تبیین کند. اما در سلسله مقالاتی با عنوان «نگرشی به اصل ولایت فقیه» دست خود را رو کرد. او این مقالات را با تاریخ تحول سیاسی غرب آغاز کرد و دموکراسی برخاسته از تفکر غربی را معرفی کرد و مشروطه را به خاطر تقلید از غرب به باد انتقاد گرفت (که بعدها تغییر موضع داد!) و سپس به تعریف خود و برداشتش از ولایت فقیه پرداخت. اینجاست که از او خطای استراتژیک یا بازی دوگانه سر می‌زند. او در چهار قسمت با عناوین «ولایت از آن کیست؟»، «دو نوع دموکراسی»، «شرط لازم و کافی اسلام شناسی»، «تقوا، پایه دیگر حکومت»، دیدگاه خود را تشریح می‌کند. در قسمت اوّل راجع به دموکراسی و آغاز آن در تاریخ و در غرب و نیز مبحث آزادی می‌پردازد، اما در قسمت سوم، دیدگاه خود را در مورد ولایت فقیه این طور بیان می‌کند؛ «درون مایة اصل ولایت فقیه عبارت از این‌اندیشه است که وقتی شخص معصوم در میان نبود، شخص خاص نمی‌تواند و حق ندارد که حاکم بر مردم باشد، بلکه در این مرحله تنها ملاک‌ها و معیارهای خاصی است که باید در جامعه حاکمیت داشته باشد و این ملاک‌ها و معیارها، اختصاصی و ذاتی نیست بلکه اکتسابی است و تمامی افراد امت در کسب آن یکسانند و می‌توانند – بلکه موظفند – که آنها را به دست آورند و در صورتی که این ملاک‌ها به کار گرفته شود «امت اسلامی» در سیر تکاملی خویش از انحراف اصولی نجات می‌یابد.» وی سپس این ملاک‌های حاکم بر جامعه در غیبت معصوم را عبارت می‌داند از: «دانش و تقوا.»1
نویسندة کتاب «سودای سکولاریسم2» در نقد نظریة خاتمی در این مقالات می‌نویسد:‌ «این سلسله مقالات خاتمی دو وجه دارد. وجه نخست انتقاد تند و تیز او از غرب و لیبرالیسم است. و وجه دوم، تفسیر و تشریح ولایت فقیه. خاتمی در حقیقت [در این مقالات] منتقد «لیبرالیسم» غربی است و آن‌جا که می‌خواهد به زعم خود ولایت فقیه را توضیح دهد، یک نظریة جدید ارائه می‌کند که تلفیقی از اسلام و دموکراسی غربی و البته بی‌ربط به ولایت فقیه است. او در این نظریه براساس اصول دموکراتیک غربی، حاکمیت یک شخص خاص را مردود و ممنوع می‌داند و در عین حال یک تفاوت میان جامعة اسلامی و جامعة غربی قائل می‌شود. و آن اینکه غرب، خدا را از زندگی خود حذف کرده‌اما مردم ایران باید با تقوا و دانشمند باشند.
می‌توان به جرأت ادعا کرد که خاتمی در زمان نگارش این مقالات حتی یک خط مطلب دربارة ولایت فقیه نخوانده و اساساً آن را نفهمیده بود. در این نوشتة خاتمی، نکات بسیار ظریفی وجود دارد که شاید نه در آن دوران و نه بعد از آن، کسی به آن توجه نکرد و پاسخی نیز به آن داده نشد. کسی که حتی برای یک بار کتاب ولایت فقیه امام خمینی(ره) – که مکتوب کلاس‌های درس ایشان است – را تورّق کرده باشد، می‌داند که حضرت امام در این کتاب، مشروعیت هر حاکمیتی را از خدا دانسته و دربارة زمامداری فقیه به عنوان شخص مأذون از جانب خدا در دوران غیبت بحث می‌کنند. امام(ره) به طور صریح می‌فرمایند، اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دورة غیبت تعیین نکرده، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(عج) موجود بوده، برای بعد از غیبت هم قرار‌داده است. اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت علم [به اسلام] و عدالت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر ادارة جامعه داشت، دارا می‌باشد. و بر همة مردم لازم است که از او اطاعت کنند.»3
اما همان طوری که اشاره شد، نگاه خاتمی به اصل ولایت فقیه کاملاً وارونه است. او اوّلاً می‌نویسد: «شخص خاص نمی‌تواند و حق ندارد که حاکم بر مردم باشد» و ثانیاً در ادامة مقاله خود، نه از شرایط و ویژگی‌های حاکم اسلامی به عنوان ولایت،‌که از شرایط حاکم بر جامعة اسلامی، سخن می‌گوید و دو شرط دانش و تقوا در میان همة افراد جامعه را درون مایة اصل ولایت فقیه می‌خواند! این است که او اساساً برای ولی فقیه مورد نظر امام(ره) حق حاکمیت قائل نیست. آنچه خاتمی نوشت اما باور باطنی و واقعی وی بود و در درستی این تحلیل نیز همین بس که او سال‌ها بعد وقتی پرده‌ها کنار رفته و چهره‌ها عیان شده بود، در سخنان صریحی، حتی تبعیت مردم از امام زمان(عج) را نیز مردود دانست و برای آن حضرت نه شأن حاکمیتی، که شأن معلمی و الگویی برای جامعه قائل شد.»4
این نظریة خاتمی همان چیزی است که امام خمینی در توضیح جدایی دین از سیاست فرمودند که اینان قائلند که حکومت به قیصر سپرده شود و محراب به آخوند5 و به نوعی نظریة خوارج است که حق حاکمیت بر هیچ شخصی را بجز خدا قائل نبودند! و حضرت امیر، پاسخ آنها را به روشنی دادند.6
خاتمی بعد از این خطای مرگبار – یا در نیمه دوم بازی خود- در فاصله 50 روز از مقالات نخست، به اتخاذ مواضعی 180درجه متفاوت پرداخت و البته این صورت ظاهر کار بود تا باطن باورهای او، در آن برهة زمانی از نظرها دور بماند و بتواند مراتب بالای نظام را به دست آورد و با توان بیشتر در نقش مخالف، درون حاکمیت نقش اپوزیسیون را بازی کند.7
از این‌جا خاتمی نقش یک مدافع پرشور ولایت فقیه را بازی کرد! او در تغییر موضع موقت نوشت: «تنها با دل سپردن به همین رهبری است که می‌توان بار انقلاب را به مقصد رساند و نیز می‌توان با اطمینان بر این نکته تأکید کرد که موضع‌گیری در جهت یا در برابر این رهبری، معیار مشخصاً درستی است برای تفکیک و بازشناخت انقلابی از ضدانقلاب... ولایت فقیه، اصلی در کنار اصول دیگر نیست،‌ بلکه زیربنا و بنیاد و نظامی است که امت اسلامی اینک به سوی آن روان است.»8
پانوشت‌ها:
1- کیهان، شنبه 2آذر الی چهارشنبه 5 آذر 1359.
2- یاسر جبرائیلی.
3- کتاب ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)
4- سایت رسمی خاتمی، سودای سکولاریسم، صص 77-79.
5- صحیفه امام،‌ج 6، ص 43 و ج 17، ص 534.
6- نهج‌البلاغه.
7- نمونه در بیانات رهبری در دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت، 7/6/1380.
8- روزنامة کیهان، 25/9 و 9/10/1359.