به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,658
بازدید دیروز: 2,942
بازدید هفته: 12,676
بازدید ماه: 78,749
بازدید کل: 23,740,559
افراد آنلاین: 4
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Tuesday , 7 May 2024
الثلاثاء ، ۲۸ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴۶- ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - بنی‌عباس و بنی‌امیه ۲ روی یک سکه ۱۳۹۹/۰۵/۲۴
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - ۴۶

بنی‌عباس و بنی‌امیه ۲ روی یک سکه

شما خیال می‌کنید که وقتى منصور عبّاسى روى کار بیاید، دلش براى امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) یا براى حسن‏بن‏ على‌(علیه‌السّلام) یا براى
حسین‏بن ‏على‌(علیه‌السّلام) سوخته که بیاید این موهومات را، این بدآموزى‏ها را، این کج‌رَوى‏هاى فکرى را از ذهن مردم بزداید؟ منصورى که استاندار مدینه است، می‌رود بر روى منبر مى‏ایستد و در ملأ عام امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) را به بدى یاد می‌کند؛ منصورى که خودش با جمعى از گروه‏هاى انقلابىِ طرفدار خراسانى‏ها از امام حسن(علیه‌السّلام) به بدى یاد می‌کند و مسئله‏ تعدّد زوجات امام حسن(علیه‌السّلام) را آنجا مطرح می‌کند و این مسئله اصلاً از آنجا به‌وجود مى‏آید _ و آقایانى هم که این قضیّه را می‌گویند، مقلّدین منصور و شیعه‏ منصورند، نه شیعه‏ علىّ‏بن ‏ابى‏طالب(علیه‌السّلام) _ منصورى که از فرزندان حسن‏بن‏ على‌(علیه‌السّلام) و از فرزندان حسین‏بن ‏على‌(علیه‌السّلام) دل پرخونى دارد؛ منصورى که با این‌ها در یک صف و در یک جبهه کار کرده، شهامت این‌ها را می‌داند، فداکارى این‌ها را به چشم دیده، توجّه مردم را به این‌ها آزموده، خیال می‌کنید می‌آید موهومات را از سیماى منوّر على و حسن و حسین‌(علیهم‌‌السّلام) پاک کند و طرفدار این‌ها شود؟ نه، این کار را نخواهد کرد، بلکه خود او دنباله‏ رشته‏ بنى‏امیّه را خواهد گرفت؛ و گرفت و تبلیغات کرد؛ و در نتیجه وضع شیعه در زمان منصور شد مثل وضع شیعه در زمان عبدالملک و مروان و حجّاج و
 زیادبن ‏ابیه و عبیداله زیاد و دیگر گذشتگان اموى. این‌ها را چه کسی باید درست کند؟ امام صادق. امام صادق باید از نو همان مرحله‏اى را که امام سجّاد(علیه‌السّلام) شروع کرد، شروع کند؛ مبارزات تبلیغاتى و ایدئولوژیکى خود را با کمال شدّت، آن‌چنان‌که می‌تواند، تعقیب کند؛ حزب شیعه را سروسامان دهد؛ جمعیّتی را که از دست رفته‌اند، باز دور هم جمع کند و گرد بیاورد؛ باز همان تشکیلات منظّم را از نو احیاء و زنده کند؛ وقتى‌که زمینه آماده شد، حرکت کند و قیام کند. در کلمات خود امام صادق(علیه‌السّلام) که بر منبرها خوانده می‌شود و شماها می‌شنوید، مضمون این کلمات وجود دارد. همین نکته‌ای که الان من گفتم، تقریباً خیلی صریح مضمونش وجود دارد.
در «کافی» شریف است این روایت، و از این قبیل، چندین روایت1 است _ بنده به شما گفتم آنچه من می‌گویم، مشتى از خروار است؛ مشتى از خروارى که من جمع کرده‌ام، نه خروارى که در کتاب‌ها است، که خیلى بیشترش در کتاب‌ها است. و اگر بخواهم همه را بگویم براى شما کسل‌کننده است؛ فقط به بعضى از آنها اشاره‌ای می‌کنم _ مردی در مدینه مى‏آید پیش امام صادق(علیه‌السّلام) و پیشنهاد قیام می‌دهد _ زمان بنى‏عبّاس است _ می‌گوید: «آقا شما چرا قیام نمی‌کنید، چرا خروج نمی‌کنید، چرا حکومت را نمی‌گیرید، چرا نمی‌کنید کارى را که باید بکنید؟» امام صادق(علیه‌السّلام) می‌گوید: «بلند شو برویم بیرون مدینه»، مثل اینکه محل و مکان، امن نبوده، بلند می‌شوند از شهر بیرون می‌روند. به یک جایی می‌رسند و نماز می‌خوانند. بعد که نماز خواندند، می‌گوید: «من دیدم امام صادق(علیه‌السّلام) ناگهان برگشت طرف من و با اشاره به گوسفندهای اطراف ما، فرمود: اگر من به قدر این گوسفندها آدم داشتم، حرکت2 می‌کردم.» این شخص می‌گوید: «برگشتم نگاه کردم و گوسفندها را شمردم، دیدم که 17 گوسفند است.»
حزب تشیّع بعد از روى کار آمدن بنى‏العبّاس به این وضع درآمده بود. امام صادق(علیه‌السّلام) باید بسازد، باید درست کند، باید آدم بتراشد از سنگ‌هایی که دشمنانش به‌وجود آورده‌اند؛ و شروع کرد. ده سالِ اوّل، مطلب معلوم نبود. 10 سال مطلب مکتوم بود. بنى‏العبّاس گرفتاری‌هایی داشتند، دشمنانى بودند از شام و از یمن و از جاهای دیگر که بنی‌عبّاس باید با این‌ها می‌جنگیدند، باید امور را اداره می‌کردند و لذا به اینکه به امام صادق(علیه‌السّلام) بخواهند بپردازند نمی‌رسید. در نتیجه مجالى براى امام صادق(علیه‌السّلام) به‌وجود آمد. این چندین هزار روایت را ما از آن ده سال داریم. بعد که منصور فارغ و آرام شد، دید عجب، همان کارهایی که در زمان بنى‏امیّه فرزندان على(علیه‌السّلام) می‌کردند، از نو همین کارها شروع شده است. او آشناست، روش‏شناس است، برنامه‏ بنى‏على(علیه‌السّلام) دست منصور است، با هم کار کرده‌اند؛ می‌داند این‌ها چه‌‌کاره‏اند، می‌داند از راه همین آموزش‌هاست که انقلاب‌هاى بزرگ به‌وجود آمده، می‌داند که در همین حلقه‏هاى درس و تعلیم است که مردان پولادین ساخته می‌شوند؛ این بود که به امام صادق(علیه‌السّلام) پرداخت.
امام صادق(علیه‌السّلام) مدّت‌ها تبعید بود3؛ یک بار تبعید به حیره4، یک بار تبعید به یکى دیگر از شهرهاى عراق5... شخصی می‌گوید رفتم حیره، سه روز ماندم، نشد با امام صادق(علیه‌السّلام) ملاقات کنم؛ از بس محکم اطراف خانه‏اش را گرفته بودند و داستان خیارفروش6 و داستان‌هاى دیگر که الى ماشاءالله فراوان است. چون فهمیدند که آموزش‌هاى تبلیغاتى شروع شده.
یک مقداری از دوران امام صادق(علیه‌السّلام) به این گذشت و یک مقدار به سامان دادن بسیارى از نابسامانى‏هاى تشکیلات شیعه و ایجاد برنامه‏هاى خیلى مهم. مسئله‏ مهمّ دیگر، کمک دادن فکرى است و...
پانوشت‌ها:
1- کافی، کلینی، ج2، ص242، بابٌ فی قلّة عدد المؤمنین.
2- قیام
3- تاریخ الشّیعه، علّامه محمّدحسین مظفّر، ص52.
4- این شهر در نزدیکی نجف قرار داشت و سفّاح و منصور دو خلیفه‌ اوّل بنی‌عبّاس مدّتی در این شهر اقامت داشتند و پس از ساخته شدن بغداد، پایتخت این سلسله به این شهر منتقل شد.
5- کوفه.
6- بحارالانوار، علّامه محمّدباقر مجلسی، ج47، ص171. بنا بر این روایت، امام صادق(ع) در حیره تحت‌نظر بوده‌اند و راوی خود را شبیه خیارفروش‌ها درمی‌آورد و با این حیله به حضور امام(ع) می‌رسد.