به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,096
بازدید دیروز: 2,942
بازدید هفته: 11,114
بازدید ماه: 77,187
بازدید کل: 23,738,997
افراد آنلاین: 4
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Tuesday , 7 May 2024
الثلاثاء ، ۲۸ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴۷- ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - موضع ائمه معصومین(ع) ... ۱۳۹۹/۰۵/۲۶
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع)- ۴۷
 
موضع ائمه معصومین(ع) نسبت به برخی قیام‌های پس از امام حسین(ع)  
 

بعضى زیدبن ‌على‌بن ‌الحسین ‌را به شدّت و بی‌رحمانه می‌کوبند؛ همان زیدى که پیغمبر اکرم‌(صلّی‌اله‌علیه‌و‌آله) فرمود: «از فرزندان من کسى خواهد آمد که در راه خدا شهید خواهد شد و کسانى که در آن جنگ با او شهید می‌شوند، روز قیامت بر روى دوش خلائق سیر می‌کنند و زودتر از همه به بهشت می‌روند.»1 مرد جاهلِ عامىِ عربى‏دان به خودش حق می‌دهد که به زیدبن ‏على جسارت و اهانت کند. زیدبن ‏على چنین شخصیّت بزرگى است. زیدبن ‏على همان شخصى است که امام سجّاد(علیه‌السّلام) نقل می‌فرماید و می‌گوید: «وقتى خدا این بچّه را به من داد، قرآن را باز کردم، دیدم این آیه آمد: «انّ الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون و یقتلون»2  می‌فرماید:« فهمیدم این همان فرزندى است که پیغمبر گفته؛ لذا اسمش را گذاشتم زید». چون پیغمبر‌(صلّی‌اله‌علیه‌و‌آله) فرموده بود که نامش زید است. امام سجّاد(علیه‌السّلام) می‌گوید: «وقتى‌که این آیه آمد، یک آیه‏ دیگر هم بعد از این آمد _ حضرت دو بار قرآن را باز می‌کنند _ فهمیدم که این همان زیدى است که پیغمبر‌(صلّی‌اله‌علیه‌و‌آله) گفته است.»؛3 و دیگر مسائل فراوانى که درباره‏ زید است.
یکى دیگر از مجاهدین زمان امام صادق(علیه‌السّلام) که بعد از زید قیام کرده _ زید در زمان بنى‏امیّه بوده و او زمان بنى‏العبّاس _ محمّدبن ‌عبداله‌بن ‌حسن‌بن ‌حسن‌بن ‌علىّ‌بن ‌ابى‏طالب‌ است؛ نوه‏ حسن مثنّى، صاحب نفس زکیّه. امام صادق(علیه‌السّلام) به این مرد خیلى کمک کرد. در کتاب‌هاى ما، در نوشته‏هاى ما، در گفتارهاى ما، این بزرگوار را هم به شدّت مورد طعن قرار‌داده‌اند، و من اگر مجال صحبت پیداکنم، خواهم گفت آن روایاتى که از کلام امام صادق(علیه‌السّلام) راجع به محمّدبن ‌عبداله نقل شده، که آدم خیال می‌کند امام(علیه‌السّلام) با محمّدبن ‌عبداله موافق نبوده، معنایش چیست. آن روایات را رد نمی‌کنیم، درست است، امّا معنای صحیحی دارد.
ابوالفرج اصفهانى در کتاب «مقاتل‌الطّالبیّین»4 نقل می‌کند که محمّدبن ‌عبداله‌بن ‌حسن در خانه‌اش نشسته بود، به امام صادق(علیه‌السّلام) نامه نوشت یا پیغام داد که شما تشریف بیاورید منزل ما، با شما کارى دارم‏. امام(علیه‌السّلام) آمد. گفت: «یابن رسول اله! من درصدد قیامم؛ حاضرید با من همکارى کنید یا نه؟» تعبیر «بیعت» است و بیعت یعنى همکارى. «حاضرید دست همکاری به من بدهید یا نه؟» امام فرمودند: «من از ورود در این کار معذورم.» بنده که حالا بعد از 1300 سال دارم نگاه می‌کنم، مى‏بینم واقعاً امام(علیه‌السّلام) معذور بوده؛ و اگر امام(علیه‌السّلام) می‌رفت در باند محمّدبن ‌عبداله‌بن ‌حسن، امروز ما شیعه و تشیّع نداشتیم. لازم بوده که امام(علیه‌السّلام) باشد تا ده‏ها انقلاب بعد از محمّدبن ‌عبداله‌بن ‌حسن به‌وجود بیاید. محمّدبن ‌عبداله گفت: «‌یابن رسول‏اله! حرفى ندارم.» محمّدبن ‌عبداله هم مثل من درباره‏ امام قضاوت داشت. وقتى دید امام(علیه‌السّلام) قبول نکرد، حمل نکرد بر اینکه امام(علیه‌السّلام) محافظه‏کار است، امام(علیه‌السّلام) ترسیده، امام(علیه‌السّلام) جانش را دوست دارد؛ چون می‌داند که امام صادق(علیه‌السّلام) گوینده‏ این شعر است: «اثامن بالنّفس النّفیسة ربّها».5 زبان شعر، گویاترین زبان‌هاست. بنده اگر وقت کنم، راجع به شعر و شعرا و علمای آن زمان هم باز دو سه جمله‏اى خواهم گفت. امام صادق(علیه‌السّلام) با زبان شعر، پیام خود را به تمام پیروانش و تمام مسلمانانِ آن زمان و زمان‌هاى بعد رساند. می‌گوید من با جانم و با چیزهاى عزیزم با خدا معامله می‌کنم؛ یعنى جانم کف دستم است. امام صادق راست می‌گوید، جانش کف دستش است. محمّدبن ‌عبداله‌بن ‌حسن(علیه‌السّلام) هم می‌داند که امام صادق(علیه‌السّلام) یک‌چنین شخصیّتى است، او که از مرگ نمی‌ترسد؛ لذا گفت عرضى ندارم. امام(علیه‌السّلام) بلند شد از منزل محمّدبن ‌عبداله آمد بیرون.
ابوالفرج می‌نویسد که در آن مجلس دو تا از پسرهاى امام صادق(علیه‌السّلام) نشسته بودند؛ یکى موسى‏بن ‏جعفر‌(علیه‌السّلام) و یکى عبداله‏بن ‏جعفر. موسى‏بن ‏جعفر یعنى امام هفتم، امام موسى‏بن ‏جعفر،‌(صلوات‌اله‌علیه). وقتى‌که امام صادق(علیه‌السّلام) از خانه بیرون آمد، محمّدبن ‏عبداله رو کرد به این دو آقازاده و گفت: «شما هم با پدرتان بروید، بیعتم را از شما [هم] برداشتم.» شما از این جمله‏ «بیعتم را از شما برداشتم» چه استفاده‌ای می‌کنید؟ تا برسیم به دنباله‏ حدیث. معلوم می‌شود بیعت کرده بودند. «بیعتم را از تو برداشتم» یعنى چه؟ یعنى بیعتى را که با من کردى، از گردنت برداشتم. پس موسى‏بن ‏جعفر و عبداله‌بن ‌جعفر _ دو فرزند امام صادق(علیه‌السّلام) _ با بودن پدرشان، با محمّدبن‌ عبداله‌بن‌حسن(علیه‌السّلام) بیعت کرده بودند. آیا این بیعت، بدون اجازه‏ امام صادق(علیه‌السّلام) و با مخالفت امام صادق(علیه‌السّلام) بوده؟ چنین چیزى را اگر شما براى موسى‏بن ‏جعفر‌(علیه‌السّلام) احتمال بدهید، من احتمال نمی‌دهم؛ با اشاره‏ امام صادق(علیه‌السّلام) بوده است.
محمّدبن ‌عبداله رو کرد به این دو آقازاده، گفت: «از شما هم بیعت را برداشتم؛ با پدرتان بروید؛ من از شما صرف‌نظر می‌کنم.» امام صادق(علیه‌السّلام) وقتى‌که داشت در کوچه می‌رفت، دید از پشت سرش صداى پا مى‏آید؛ برگشت، دید که موسى(علیه‌السّلام) و عبداله‏اند. فرمود: چرا آمدید؟ گفتند که: «یا ابتا! محمّدبن ‌عبداله به ما گفت شما هم بروید.» فرمود: «برگردید بروید پیش محمّدبن ‌عبداله. من که آمدم، به‌خاطر جان نیامدم. من که با محمّد بیعت نکردم، نه به‌خاطر این بود که جانم را دوست داشتم. من مصلحت نبود باشم، شما بروید.» امام دو فرزندش را مجدّداً فرستاد پیش محمّدبن ‌عبدالله.6 این را «مقاتل‌الطّالبیّین» می‌گوید؛ کتاب معروف و معتبر پیش سنّى و شیعه. امام این‌ها را کمک می‌کرد، تأیید می‌کرد. ماجراهاى فراوان دیگرى هم وجود دارد که حالا گفتن این‌ها اوّلاً کسل‌کننده است، ثانیاً تقریباً تکرار محسوب می‌شود، یعنی آن نتیجه‏اى را که شما باید از مجموع این مطالب بگیرید، از این روایت می‌توانید بگیرید و برای هر منصف یکی‌اش هم کافی است. پس امام صادق(علیه‌السّلام) یکى از کارهایش این بود که با این گروه‏هاى انقلابىِ حاد، پیوند نزدیک داشته باشد.
پانوشت‌ها:
1- امالی، شیخ صدوق، ص330 (با‌اندکی تفاوت)
2- سوره‌ توبه، بخشی از آیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی 111. «در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به بهای اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ همان کسانی که در راه خدا می‌کُشند و کُشته می‌شوند.»
3- السّرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، ابن‌ادریس حلّی، ج‏3، ص 637
4- مقاتل الطالبیّین، ابوالفرج اصفهانی، ج1، ص170
5- این شعر در کتاب مناقب آل‌ابی‌طالب(ع)، ابن شهر آشوب، ج۴، ص 275 به امام صادق(ع) نسبت داده شده است.
6- مقاتل‌الطّالبیّین، ابوالفرج اصفهانی، ج 1، ص 170