خوان حکمت (۲۶۹) : فضای مجازی ، همان فضای حقیقی است ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
خوان حکمت
فضای مجازی ، همان فضای حقیقی است
۱۳۹۹/۰۶/۱۵
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت امیر(ع) در نامه76 نهج البلاغه خطاب به عبدالله ابن عباس؛ وقتی که او را استاندار بصره قرار داد،فرمود: «أُوصیكَ بِتَقْوَی اللهِ عَزَّ وَ جَلّ وَ الْعَدْلِ عَلی مَنْ وَلَّاكَ اللهُ أَمْرَهُ»، این در نهجالبلاغه نیست ؛ تو را سفارش میکنم به تقوای الهی و اینکه در قلمرو ولایت و حکومت خود عدل را رعایت کنی. آنچه در نهجالبلاغه آمده است این است: «سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ»؛ با مردم گشاده رو باش، آنگاه كه به مجلست در آیند و آنگاه كه در باره آنها حكمى كنى. از خشم بپرهیز كه خشم، نشان سبكمغزى از سوى شیطان است و بدان كه هرچه تو را به خدا نزدیك مى كند، از آتش دور مىسازد و آنچه از خدا دور مىسازد به آتش نزدیك مىكند. فرمود: جامعه را با گشادهرویی بپذیر؛ خواه در محکمه تو بیایند، خواه تو در جامعه حضور پیدا کنی به محکمه و مجالس آنها بروی، در هر سه حال گشادهروی باش. مردم یا پیشنهاد حق دارند که باید انجام بدهی، یا مشکلی دارند که مقدور نیست، باید عذرخواهی کنی، ولی با گشادهرویی با جامعه برخورد بکن؛ هم در مجالس خصوصی، هم در محاکم سیاسی، هم در محاکم قضایی و داوری.
هوای نفس، بدترین دشمن انسان
حضرت فرمود: «وَ إِیَّاكَ وَ الْهَوی»؛ مبادا با این غدّه بدخیم کنار بیایی! این «هوی» از هر دشمنی بدتر است، دشمن بیرون به هر حال از آدم جان میخواهد، کاری دیگر نیست؛ یا زمین و معدن میخواهد، دیگر کاری دیگر نیست؛ اما اینکه حضرت فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْكَ»؛(1) فرمود: بدترین دشمن، دشمن درونی است؛ برای اینکه او از ما خانه و زمین و زندگی نمیخواهد، از ما آبرو و دین میخواهد، اوّل دین، بعد آبرو! اگر ـ معاذالله ـ کسی را بیدین کرد و کافر کرد، مگر رها میکند؟ تا آبروی او را نریزد رها نمیکند. اینکه در بخشهایی از نهجالبلاغه آمده است که دنیا و غرور دنیا «وبی، (2) موبی، (3) أوبی» است، این چند کلمه در نهجالبلاغه آمده است. فرمود: دنیا یک سرزمین و یک مزرعه سبز دلپذیر وباخیز است. این وبا با بیماریهای دیگر فرق میکند؛ اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ به بیماری بدخیم مبتلا شد، ـ إنشاءالله ـ خدا شفا عطا کند، ولی به هر حال میمیرد؛ اما وبا تنها مرگ نیست، یک بیماری آبروبر است؛ انسان نه در بیمارستان آبرو دارد، نه در منزل آبرو دارد، بالا و پایین تاس و لگن! فرمود این «أوبی، موبی، وبی» است این تا آبرو را نبرده رها نمیکند. لذا فرمود بدترین دشمن، دشمن درونی و هوس و هوی است و مبارزه با آن هم مبارزه جهاد کبیر یا جهاد اکبر است.
فضای مجازی، همان فضای حقیقی است
جوانان عزیز بدانند که این مسئله فضای حقیقی، نه فضای مجازی! جدی است. سیم، حقیقت نیست تا بیسیم بشود مجاز! این چهره شیشه تلویزیون، حقیقت نیست تا بیشیشه بشود مجاز. هرجا اندیشه و فکر و نظر و اینها منتقل میشود، فضا، فضای حقیقی است. این فضای حقیقی را شما باید مدیریت بکنید هر چیزی دیدید به درد شما نمیخورد نگاه نکنید، این جز آبروبری کاری ندارد. دشمن هم در همین سطح است.
فرمود: «وَ إِیَّاكَ وَ الْهَوی فَإِنَّهُ یَصُدُّكَ عَنْ سَبیلِ اللهِ». حیف است که آدم عمر را به این چیزها بفروشد. عزیزان! ما یک مولود ابدی هستیم. ای کاش هر شب به ما دستور میدادند ما قرآن به سر بکنیم! از بس این کتاب شیرین است! این کتاب یعنی قرآن به ما میگوید: ای انسان! شما مرگ را میمیرانید نه بمیرید. زیر آسمان کسی این حرف را زده؟ در این هفت میلیارد، این حرف را ما از کسی شنیدیم که ما مرگ را میمیرانیم نه بمیریم؟ مرگ از پوست به درآمدن است نه پوسیدن. ما هستیم که هستیم که هستیم! ما یک موجود ابدی هستیم، آن وقت ابد را آدم خراب بکند، راهی برای درمان ندارد. تعبیر قرآن این نیست که «کلّ نفس یذوقها الموت»؛ هر کسی را مرگ میچشد! فرمود: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًُْ الْمَوْتِ)؛(4) هرکسی مرگ را میچشد. اگر یک لیوان آب یا شربت حضور شما آوردند، شما میل کردید، شما ذائق هستید و آن، مذوق؛ آیا شما آن را هضم کردید یا آن شما را هضم کرد؟ شما این شربت و این چای و آب را هضم میکنید، هر ذائقی مذوق خود را هضم میکند. فرمود مرگ را شما میچشید و هضم میکنید و مرگ را میمیرانید. اگر این آیه را وجود مبارک سیّدالشّهداء(ع) در روز عاشورا معنا کرد، به همین مناسبت است. در همان بحبوحه تیرهای فراوان، سیّدالشهداء فرمود: «صَبْراً بَنِی الْكِرَامِ، مَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهًٌْ»؛(5) فرمود: یاران کریم من! کمی بردبار باشید، مرگ پلی است زیر پای شما. مرگ چیزی نیست که شما را خفه کند، شما مرگ را خفه میکنید. مگر «الله»، خالق مرگ و زندگی(6) نیست؟ آن که مرگ را آفرید، به ما فرمود شما مرگ را میمیرانید، مرگ را که غیر از خدا کسی خلق نکرد، (خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهًَْ)، (یُحْیی وَ یُمیتُ)، فرمود او مذوق شماست، شما ذائق هستید. سالار شهیدان در روز عاشورا فرمود: مرگ پلی است زیر پای شما، شما روی این مرگ پا میگذارید و میروید آن طرف که بهشتِ ابد است. مبادا ـ خدای ناکرده ـ این فضای آلوده به فضای حقیقی، حقیقت را از ما بگیرد!
فرمود: «وَ إِیَّاكَ وَ الْهَوی» این «هوی» کاری به زمین و معدن نفت و گاز و اینها ندارد. این در درجه اوّل دین، در درجه دوم آبرو را میگیرید. وقتی گرفت، انسان میشود تفاله؛ آن وقت تقاضای مرگ میکند. فرمود: « وَ إِیَّاكَ وَ الْهَوی فَإِنَّهُ یَصُدُّكَ عَنْ سَبیلِ اللهِ»، «وَ إِیَّاكَ وَ الإِحَنَ» این در نهجالبلاغه نیست. «إحَنْ» جمع «إحْنَة» است، «إحْنَهًْ» با «الف» و «حاء»؛ یعنی کینه. فرمود: کینه کسی را در دل نداشته باش! اگر خلاف کرد، امر به معروف و نهی از منکر برای همین است. این کینه یک بیماری است در درون خود آدم، جلوی سعادتِ آدم را میگیرد. اگر کسی بد کرد، ما موظفیم امر به معروف کنیم نهی از منکر کنیم، بعد او را به ذات اقدس اله رها کنیم. کینه، حق را در درون شما ذبح میکند و از بین میبرد.
بعد فرمود: «إیاکَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَهًٌْ مِنَ الشَّیْطَانِ». شخصی که ـ خدای ناکرده ـ سبکمغز است کارهای سبک انجام میدهد. حضرت در این نامه فرمود انسانِ عصبانی، سبکبال است، بیجا پرواز میکند، وقتی پرواز کرد، او که پرنده نیست، سقوط میکند. فرمود این طیرهای از شیطان است، این تشؤّم است، این فال بد شیطنت است، مبادا عصبانی بشوید.
ستمگران ، هیزم جهنم
آنگاه فرمود: «وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللهِ یُبَاعِدُكَ مِنَ النَّارِ»؛ هر چه را که ما به عنوان عبادت و کار خیر «قربهًًْ إلی الله» انجام میدهیم، از آتش گناه و فتنه و اختلاف و مانند آن ما را نجات میدهد. مثل اینکه بفرماید هرچه تو را به علم نزدیکتر بکند، از جهل دور میکند؛ به حق نزدیکتر بکند از باطل دور میکند؛ به عدل نزدیک بکند از ظلم دور میکند. «وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللهِ یُقَرِبُكَ مِنَ النَّار»؛ هر کاری که به نام گناه است، به آتش نزدیک است. ما شنیدیم جهنمی هست، خدا نکند که ببینیم! شنیدیم آتشی هست، خدا نکند ببینیم؛ اما این را نشنیدیم که خدا در جایی از قرآن بفرماید ما از جنگل هیزم میآوریم! فرمود هیزم جهنم،خود افراد ظالمند: (وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)،(7) «حطب»؛ یعنی هیزم. خود این شخص ظالم سر تا پایش گُر میگیرد. ما که از اسرار عالم خبر نداریم، از قیامت خبر نداریم امیدواریم آنها را هم نبینیم، حالا ممکن است از جاهایی هم هیزم بیاورند؛ اما آنچه ما در قرآن سراغ داریم همین است که هیزم جهنم خود ظالم است: (وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ)؛ قاسط از قَسط است، «قَسط»؛ یعنی ظلم و جور. اینها که قاسطین و مارقین و ناکثین بودند در زمان حکومت حضرت امیر؛ یعنی ظالمین. در سوره مبارکه «فجر» هم دارد که ما دستور میدهیم جهنم را بیاورند. ما تا حال از جهنم بهعنوان یک جای غیرمنقول تلّقی میکنیم؛ حالا آن هم هست ممکن است وما دلیلی بر نفی آن نداریم. اینقدر اسرار عالم در قیامت هست که ما خبر نداریم؛ما جهنم منقول را از سوره مبارکه «فجر» خبر داریم، فرمود: (وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ)؛(8) جهنم را کشان کشان میآورند. این جهنم کیست؟ کدام جامعهاند؟ کدام افرادند؟ چه اشخاصیاند؟ جهنم آیا منحصر در منقول است یا غیر منقول هم داریم؟
بعد در پایانش فرمود: «وَ اذْكُرِ اللهَ كَثیراً وَ لَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلینَ»؛ مبادا غفلت کنی، همیشه به یاد خدا باش! البته ذکر زبانی خیلی کمک میکند. مرحوم مجلسی این حدیث نورانی را در بحار نقل کرده که یک وقت کسی جایی نشسته، فوراً گناهی که مثلاً بیست سال قبل یا سی سال قبل در جوانی یک جا کرده به یادش میآید! این را باید بداند که عنایت الهی است، خدا او را متذکر کرده که این گناه را در بیست سال قبل انجام دادی بگو: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَهًْ»،حالا که به یادمان آمده چرا نگوییم «یاالله»؟ انسان در جوانی یا غیر جوانی، یک حرف بدی زده، یک کار اشتباهی کرده، الآن که یک جا نشسته فوراً به یادش آمده که فلان کار را انجام داده، این نعمت خداست که آدم بگوید خدایا ما را ببخش! دیگری را ببخش! فرمود این یاد گناه نعمتی است که ذات اقدس اله بهره افراد کرده است. این در نامه 76 بود که در نهجالبلاغه تقریباً سه سطر است، در تمام نهجالبلاغه مثلاً پنج سطر است.(9)
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامظله) در جلسه درس اخلاق؛ 28 / 10 / 1396 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________________
1. مجموعهًْ ورام، ج1، ص59. 2. نهجالبلاغهًْ صبحی صالح، حکمت376 . 3.همان، حکمت367. 4. آلعمران، 185. 5. معانیالأخبار، ص289. 6. ملک، 2. 7. جن، 15 .
8. فجر، 23 . 9. تمام نهجالبلاغهًْ، ص743.
حضرت امیر(ع) در نامه76 نهج البلاغه خطاب به عبدالله ابن عباس؛ وقتی که او را استاندار بصره قرار داد،فرمود: «أُوصیكَ بِتَقْوَی اللهِ عَزَّ وَ جَلّ وَ الْعَدْلِ عَلی مَنْ وَلَّاكَ اللهُ أَمْرَهُ»، این در نهجالبلاغه نیست ؛ تو را سفارش میکنم به تقوای الهی و اینکه در قلمرو ولایت و حکومت خود عدل را رعایت کنی. آنچه در نهجالبلاغه آمده است این است: «سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ»؛ با مردم گشاده رو باش، آنگاه كه به مجلست در آیند و آنگاه كه در باره آنها حكمى كنى. از خشم بپرهیز كه خشم، نشان سبكمغزى از سوى شیطان است و بدان كه هرچه تو را به خدا نزدیك مى كند، از آتش دور مىسازد و آنچه از خدا دور مىسازد به آتش نزدیك مىكند. فرمود: جامعه را با گشادهرویی بپذیر؛ خواه در محکمه تو بیایند، خواه تو در جامعه حضور پیدا کنی به محکمه و مجالس آنها بروی، در هر سه حال گشادهروی باش. مردم یا پیشنهاد حق دارند که باید انجام بدهی، یا مشکلی دارند که مقدور نیست، باید عذرخواهی کنی، ولی با گشادهرویی با جامعه برخورد بکن؛ هم در مجالس خصوصی، هم در محاکم سیاسی، هم در محاکم قضایی و داوری.
هوای نفس، بدترین دشمن انسان
حضرت فرمود: «وَ إِیَّاكَ وَ الْهَوی»؛ مبادا با این غدّه بدخیم کنار بیایی! این «هوی» از هر دشمنی بدتر است، دشمن بیرون به هر حال از آدم جان میخواهد، کاری دیگر نیست؛ یا زمین و معدن میخواهد، دیگر کاری دیگر نیست؛ اما اینکه حضرت فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْكَ»؛(1) فرمود: بدترین دشمن، دشمن درونی است؛ برای اینکه او از ما خانه و زمین و زندگی نمیخواهد، از ما آبرو و دین میخواهد، اوّل دین، بعد آبرو! اگر ـ معاذالله ـ کسی را بیدین کرد و کافر کرد، مگر رها میکند؟ تا آبروی او را نریزد رها نمیکند. اینکه در بخشهایی از نهجالبلاغه آمده است که دنیا و غرور دنیا «وبی، (2) موبی، (3) أوبی» است، این چند کلمه در نهجالبلاغه آمده است. فرمود: دنیا یک سرزمین و یک مزرعه سبز دلپذیر وباخیز است. این وبا با بیماریهای دیگر فرق میکند؛ اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ به بیماری بدخیم مبتلا شد، ـ إنشاءالله ـ خدا شفا عطا کند، ولی به هر حال میمیرد؛ اما وبا تنها مرگ نیست، یک بیماری آبروبر است؛ انسان نه در بیمارستان آبرو دارد، نه در منزل آبرو دارد، بالا و پایین تاس و لگن! فرمود این «أوبی، موبی، وبی» است این تا آبرو را نبرده رها نمیکند. لذا فرمود بدترین دشمن، دشمن درونی و هوس و هوی است و مبارزه با آن هم مبارزه جهاد کبیر یا جهاد اکبر است.
فضای مجازی، همان فضای حقیقی است
جوانان عزیز بدانند که این مسئله فضای حقیقی، نه فضای مجازی! جدی است. سیم، حقیقت نیست تا بیسیم بشود مجاز! این چهره شیشه تلویزیون، حقیقت نیست تا بیشیشه بشود مجاز. هرجا اندیشه و فکر و نظر و اینها منتقل میشود، فضا، فضای حقیقی است. این فضای حقیقی را شما باید مدیریت بکنید هر چیزی دیدید به درد شما نمیخورد نگاه نکنید، این جز آبروبری کاری ندارد. دشمن هم در همین سطح است.
فرمود: «وَ إِیَّاكَ وَ الْهَوی فَإِنَّهُ یَصُدُّكَ عَنْ سَبیلِ اللهِ». حیف است که آدم عمر را به این چیزها بفروشد. عزیزان! ما یک مولود ابدی هستیم. ای کاش هر شب به ما دستور میدادند ما قرآن به سر بکنیم! از بس این کتاب شیرین است! این کتاب یعنی قرآن به ما میگوید: ای انسان! شما مرگ را میمیرانید نه بمیرید. زیر آسمان کسی این حرف را زده؟ در این هفت میلیارد، این حرف را ما از کسی شنیدیم که ما مرگ را میمیرانیم نه بمیریم؟ مرگ از پوست به درآمدن است نه پوسیدن. ما هستیم که هستیم که هستیم! ما یک موجود ابدی هستیم، آن وقت ابد را آدم خراب بکند، راهی برای درمان ندارد. تعبیر قرآن این نیست که «کلّ نفس یذوقها الموت»؛ هر کسی را مرگ میچشد! فرمود: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًُْ الْمَوْتِ)؛(4) هرکسی مرگ را میچشد. اگر یک لیوان آب یا شربت حضور شما آوردند، شما میل کردید، شما ذائق هستید و آن، مذوق؛ آیا شما آن را هضم کردید یا آن شما را هضم کرد؟ شما این شربت و این چای و آب را هضم میکنید، هر ذائقی مذوق خود را هضم میکند. فرمود مرگ را شما میچشید و هضم میکنید و مرگ را میمیرانید. اگر این آیه را وجود مبارک سیّدالشّهداء(ع) در روز عاشورا معنا کرد، به همین مناسبت است. در همان بحبوحه تیرهای فراوان، سیّدالشهداء فرمود: «صَبْراً بَنِی الْكِرَامِ، مَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهًٌْ»؛(5) فرمود: یاران کریم من! کمی بردبار باشید، مرگ پلی است زیر پای شما. مرگ چیزی نیست که شما را خفه کند، شما مرگ را خفه میکنید. مگر «الله»، خالق مرگ و زندگی(6) نیست؟ آن که مرگ را آفرید، به ما فرمود شما مرگ را میمیرانید، مرگ را که غیر از خدا کسی خلق نکرد، (خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهًَْ)، (یُحْیی وَ یُمیتُ)، فرمود او مذوق شماست، شما ذائق هستید. سالار شهیدان در روز عاشورا فرمود: مرگ پلی است زیر پای شما، شما روی این مرگ پا میگذارید و میروید آن طرف که بهشتِ ابد است. مبادا ـ خدای ناکرده ـ این فضای آلوده به فضای حقیقی، حقیقت را از ما بگیرد!
فرمود: «وَ إِیَّاكَ وَ الْهَوی» این «هوی» کاری به زمین و معدن نفت و گاز و اینها ندارد. این در درجه اوّل دین، در درجه دوم آبرو را میگیرید. وقتی گرفت، انسان میشود تفاله؛ آن وقت تقاضای مرگ میکند. فرمود: « وَ إِیَّاكَ وَ الْهَوی فَإِنَّهُ یَصُدُّكَ عَنْ سَبیلِ اللهِ»، «وَ إِیَّاكَ وَ الإِحَنَ» این در نهجالبلاغه نیست. «إحَنْ» جمع «إحْنَة» است، «إحْنَهًْ» با «الف» و «حاء»؛ یعنی کینه. فرمود: کینه کسی را در دل نداشته باش! اگر خلاف کرد، امر به معروف و نهی از منکر برای همین است. این کینه یک بیماری است در درون خود آدم، جلوی سعادتِ آدم را میگیرد. اگر کسی بد کرد، ما موظفیم امر به معروف کنیم نهی از منکر کنیم، بعد او را به ذات اقدس اله رها کنیم. کینه، حق را در درون شما ذبح میکند و از بین میبرد.
بعد فرمود: «إیاکَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَهًٌْ مِنَ الشَّیْطَانِ». شخصی که ـ خدای ناکرده ـ سبکمغز است کارهای سبک انجام میدهد. حضرت در این نامه فرمود انسانِ عصبانی، سبکبال است، بیجا پرواز میکند، وقتی پرواز کرد، او که پرنده نیست، سقوط میکند. فرمود این طیرهای از شیطان است، این تشؤّم است، این فال بد شیطنت است، مبادا عصبانی بشوید.
ستمگران ، هیزم جهنم
آنگاه فرمود: «وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللهِ یُبَاعِدُكَ مِنَ النَّارِ»؛ هر چه را که ما به عنوان عبادت و کار خیر «قربهًًْ إلی الله» انجام میدهیم، از آتش گناه و فتنه و اختلاف و مانند آن ما را نجات میدهد. مثل اینکه بفرماید هرچه تو را به علم نزدیکتر بکند، از جهل دور میکند؛ به حق نزدیکتر بکند از باطل دور میکند؛ به عدل نزدیک بکند از ظلم دور میکند. «وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللهِ یُقَرِبُكَ مِنَ النَّار»؛ هر کاری که به نام گناه است، به آتش نزدیک است. ما شنیدیم جهنمی هست، خدا نکند که ببینیم! شنیدیم آتشی هست، خدا نکند ببینیم؛ اما این را نشنیدیم که خدا در جایی از قرآن بفرماید ما از جنگل هیزم میآوریم! فرمود هیزم جهنم،خود افراد ظالمند: (وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)،(7) «حطب»؛ یعنی هیزم. خود این شخص ظالم سر تا پایش گُر میگیرد. ما که از اسرار عالم خبر نداریم، از قیامت خبر نداریم امیدواریم آنها را هم نبینیم، حالا ممکن است از جاهایی هم هیزم بیاورند؛ اما آنچه ما در قرآن سراغ داریم همین است که هیزم جهنم خود ظالم است: (وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ)؛ قاسط از قَسط است، «قَسط»؛ یعنی ظلم و جور. اینها که قاسطین و مارقین و ناکثین بودند در زمان حکومت حضرت امیر؛ یعنی ظالمین. در سوره مبارکه «فجر» هم دارد که ما دستور میدهیم جهنم را بیاورند. ما تا حال از جهنم بهعنوان یک جای غیرمنقول تلّقی میکنیم؛ حالا آن هم هست ممکن است وما دلیلی بر نفی آن نداریم. اینقدر اسرار عالم در قیامت هست که ما خبر نداریم؛ما جهنم منقول را از سوره مبارکه «فجر» خبر داریم، فرمود: (وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ)؛(8) جهنم را کشان کشان میآورند. این جهنم کیست؟ کدام جامعهاند؟ کدام افرادند؟ چه اشخاصیاند؟ جهنم آیا منحصر در منقول است یا غیر منقول هم داریم؟
بعد در پایانش فرمود: «وَ اذْكُرِ اللهَ كَثیراً وَ لَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلینَ»؛ مبادا غفلت کنی، همیشه به یاد خدا باش! البته ذکر زبانی خیلی کمک میکند. مرحوم مجلسی این حدیث نورانی را در بحار نقل کرده که یک وقت کسی جایی نشسته، فوراً گناهی که مثلاً بیست سال قبل یا سی سال قبل در جوانی یک جا کرده به یادش میآید! این را باید بداند که عنایت الهی است، خدا او را متذکر کرده که این گناه را در بیست سال قبل انجام دادی بگو: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَهًْ»،حالا که به یادمان آمده چرا نگوییم «یاالله»؟ انسان در جوانی یا غیر جوانی، یک حرف بدی زده، یک کار اشتباهی کرده، الآن که یک جا نشسته فوراً به یادش آمده که فلان کار را انجام داده، این نعمت خداست که آدم بگوید خدایا ما را ببخش! دیگری را ببخش! فرمود این یاد گناه نعمتی است که ذات اقدس اله بهره افراد کرده است. این در نامه 76 بود که در نهجالبلاغه تقریباً سه سطر است، در تمام نهجالبلاغه مثلاً پنج سطر است.(9)
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامظله) در جلسه درس اخلاق؛ 28 / 10 / 1396 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_______________________
1. مجموعهًْ ورام، ج1، ص59. 2. نهجالبلاغهًْ صبحی صالح، حکمت376 . 3.همان، حکمت367. 4. آلعمران، 185. 5. معانیالأخبار، ص289. 6. ملک، 2. 7. جن، 15 .
8. فجر، 23 . 9. تمام نهجالبلاغهًْ، ص743.