عاشورا تجلی فرهنگ عدالتمحور
۱۳۹۸/۰۶/۱۵
سیدمحمدسعید مدنی
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند، و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند، بیآنکه او را ببینند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است (حدید -25)
انقلاب فرهنگی عصر پیامبر(ص)
انقلاب پیامبر اسلام(ص) فرهنگی و هدف بعثت او، فرهنگسازی بود. دگرگون کردن ارزشهای منحط حاکم بر جامع و تغییر زیربنایی فرهنگ بود. فرهنگ یعنی چه؟ بسیاری از اندیشمندان و متفکران که درباره فرهنگ کار کردهاند، درباره این کلمه (در مفهوم آنچه فرنگیها به آن culture میگویند) تعاریفی ارائه دادهاند که علیرغم تفاوت در لفظ و استعمال کلمات، مضمون و معنای آن تقریبا یکی است و میشود از آن اینطور استنباط کرد که هر چیز و همه چیز که با انسان و به ویژه زندگانی خاکی و نیازهای این جهانی انسان سروکار دارد، در تعریف فرهنگ میگنجد. در واقع میشود سوال کرد، چه چیز فرهنگ نیست؟! فرهنگ امالمسائل است.
این است که پیغمبر خدا که میخواهد انسان تربیت کند، انسان الهی پرورش دهد، خوب میداند چنین انسانی، در جامعهای که بر آن فرهنگ جاهلی و سازوکارهای منحط ولو به ظاهر رنگ و لعابدار و آزادمنشانه! حاکم است، تربیت و ساخته نمیشود، بلکه باید آن فرهنگ انحطاط آفرین و نکبتبار را از ریشه قطع کند و فرهنگ و ساز و کار جدیدی را ترویج و در جامعه برقرار سازد و بستر و زمینه را برای ساختن انسان، آنطور که مطلوب اسلام است، فراهم آورد. انسانی که در جامعهای سالم با فرهنگی مترقی و انگیزهساز، اجازه داشته باشد، ابتکارات و استعدادهای سرشار خدادادی خود را به منصه ظهور برساند و از قوه به فعل درآورد.
سبزه عیش زبوم و بر هرجان مطلب
نیشکر حاصل مصر است زکنعان مطلب
بدین لحاظ انقلاب پیامبر(ص) انقلاب فرهنگی بود. انقلابی در جان و روح و روان و کالبد فرد و جامعهای که به فرهنگ جاهلی گرفتار آمده بود. رسول خدا! با تدبیر و عقلانیت، به ارزشهای منحط جاهلی که ملاک برتری و سروری را به زروزور و خون و نژاد و قبیله و... داده بود، حمله کرد تا به جای این ملاکهای جعلی و انسانکش، تقوی و لیاقت و شایستگی را بنشاند، و مثلاً در جامعهای که داشتن فرزند دختر را عار و ننگ میدانست، و آنها را زنده به گور میکرد، با تربیت اسوههایی چون خدیجهکبری(س) و فاطمه زهرا(س) و زینب(س)، عملا ارزش و مقام زن را در اسلام تعریف کند و جایگاه و شأن او را تبیین نماید.
جایگزینی ارزش عدالتخواهی
... از ارزشهای مهمی که بایدجایگزین ارزشهای غلط جاهلی میشد، فرهنگ عدالتخواهی بود، عدالت به جای تبعیض و ستم و استثمار و بهرهکشی اکثریت انسانها به دست اقلیتی به نام مترفین و اشراف و ملاء، ارزش عدالت تا به آنجاست که طبق فرموده قرآن کریم اصولا پیامبران برای حاکم کردن آن در میان مردم مبعوث شدهاند. پیامبر(ص) میفرماید «بالعدل قامت السموات و الارض» یعنی: آسمانها و زمین با عدالت پابرجا میمانند (عوالیاللعالی، ج 4، ص 103) عدالت مهمترین ابزاری است که میتوان با آن جامعه انسانی ساخت؛ «اگر خداوند در سوره مبارک حدید فرمود: ما انبیا را اعزام و کتابها را با آنان نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند (لیقوم الناس بالقسط)، درصدد بیان هدف توسط رسالت، نه هدف نهایی آن، زیرا هدف نهایی رسالت، نورانی شدن جامعه است و به تعیین، جامع نورانی عملکردش بر پایه قسط و عمل است. (آیتا... جوادی آملی، شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی(ع)) عدالت از صفات خداوند سبحان است، اصلی از اصول مذهب است، هدف اصلی قیام مردم منتظر، حاکمیت عدالت است و از القاب آن بزرگوار «عدالتگستر» است. عدالت، اما یعنی چه؟ در یک تعریف ساده، قرار گرفتن هر چیزی سر جای خود در نشستن هرکس در جایگاه خودش را عدالت میگویند. از این تعریف روشن، چنین فهمیده میشود که عدالت مادر بسیاری از ارزشهاست یعنی به مصداق چون که صد آمد، نودهم پیش ماست، به میزان حاکم بودن ارزشی به نام «عدالت» در جامعه، بسیاری از ارزشهای حیاتبخش و سازنده نیز در حال و روز جامعه نمود عینی خواهند داشت و تاثیر مثبت خواهند گذاشت. برای مثال «قانون» در آن جامعه معنا پیدا میکند، شایستهسالاری نه در حرف بلکه در عمل رعایت میشود، ناهنجاریهای اجتماعی، حرمتشکنیها و بداخلاقیها و... بدون تردید کاهش پیدا میکند و... این است که حضرت علی(ع) میفرماید: «العدل حیاهًْ الاحکام» (فهرست غررالحکم، ج 7 ص 236)
شهید بزرگوار استاد مطهری(ره) در این باره مینویسد: عدالت امور را در مجری طبیعی خود قرار میدهد، تعادل اجتماع را حفظ میکند، به پیکره جامعه و روح مردم آرامش و امنیت میدهد... (20 گفتار) و جامعهای که مردم در آن احساس امنیت، به ویژه امنیت روانی، کنند و احساس نمایند بر جامعه و امور زندگی آنها عدالت حاکم است و حقی از کسی پایمان نمیشود، لیاقتها و خدمات دارای ارزش هستند، با زشتیها و پلشتیها از جانب هر فرد و مقامی که باشد به طور قانونی و عادلانه برخورد میشود و...، بدون تردید جامعهای سالم و متمدن و رو به تکامل خواهد بود. پیامبر اکرم(ص) برای نیل به اهداف الهی و مقاصد عالیه و انسانساز خود، با تدبیر حسابشده، کاملا روشمند، به ارزشهای غلط و رایج جاهلی یورش میبرد، تا با حاکمیت اصول و ارزشهایی مثل عدالت، جامعهای قرآنی و توحیدی بسازد، آنچنان که به مصداق آیه «و کذلک جعلنا کم امهًْ وسطا...» (بقره، 143) برای جوامع و ملتهای دیگر الگو و نمونه باشد.
شهادت الگوی عدالتطلبی
علی(ع) شاگرد ممتاز مکتب رسول خدا(ص)، که همانطور که به دیگران توصیه میکند: «و لقد کان فی رسولالله کاف لک فیالاسوهًْ» و از لحاظ اسوه و الگوی عملی، رسول خدا برای تو کافی است (نهجالبلاغه، خطبه 160)، خود، رسولالله(ص) را الگو و اسوه عملی قرار داده است، و وقتی پس از 25 سال خانهنشینی و استخوان در گلو و خار در چشم صبر کردن بر مسند خلافت مینشیند، در مسیر پیامبر(ص)، به اصلاح و احیا؛ ارزشهای الهی و پیامبری و در راس آنها عدالت و حاکمیت قانون مبتنی بر آن میپردازد. علی(ع)، عدالت را ناموس هستی و اجرا؛ و حاکمیت آن را تکلیف حتمی و غیرقابل تخلف خود به عنوان حاکم و خلیفه جامعه میداند. این سخن آن بزرگوار است که فرمود: «بالسیرهًًْْ العادله، یقهر المناوی» (نهجالبلاغه، حکمت 224)، یعنی، بهترین راه مبارزه با دشمنان مردم و جامعه عدالت است. و هم اوست که به همه افراد و دولتها و حکومتهایی که ادعای پیروی از او را دارند، چنین توصیه میکند: «اجعل الدین کهفک و العدل سیفک!» (غررالحکم، ص 86)، یعنی دین را پناهگاه و عدالت را شمشیر خودت قرار بده! در یک سنجش و ارزیابی تاریخی بیگمان این نتیجه حاصل خواهد شد که ریشه تمام مشکلات و گرفتاریهای حضرت علی(ع) در دوران خلافت و مخالفتها و جنگهایی که علیه حکومت مشروع و مردمی و قانونی او از سوی جریانات قدرتطلب، قانونشکن و زیادهخواه و بالاخره خشکه مقدسهای بازیچه دست منافق ایجاد میشود، برای این است که علی(ع) این افراد را چون لایق و شایسته برای تصدی امور جامعه نمیدانست، به آنها فرصت و پستومقام نمیداد، چرا بدهد؟ او اگر میخواست اینگونه حکومت کند، نیاز به 25 سال سکوت و تحمل نبود، خیلی زودتر از اینها با کنار آمدن با این و آن و کوتاه آمدن از موانع الهی و اصولی خود، میتوانست، به حکومت و خلافت برسد، اما در نگاه علی(ع)، این انسان کامل و تمام، نه فقط حکومت، بلکه اصلا همه دنیا به این نمیارزید که به قیمت ناخشنودی خدا، به آن دست پیدا کنی و از مواهب آن بهرهمند شوی. او حکومت را در صورتی دارای ارزش میدانست که بتوان با آن عدالت را حاکم کرد، و حق مظلوم را از حلقوم ظالم و زیادهخواه بیرون کشید.
علی(ع)، در وادی عمل آنچنان برای اجرای عدالت عمل کرد که دربارهاش گفتهاند: «قتل علی فی محراب عبادتهًْ لشدهًْ عدله» (تعبیر دانشمند مسیحی جرج جرداق)
شهادت امامحسین(ع) و تحقق عدالت
و حسین نیز فرزند چنین پدری و ماموم و رهرو چنین پدری است... از حسین آگاهتر و مسئولتر چه کسی؟ او چگونه زنده باشد و ظلم و جور و انحرافی را که بنیامیه و یزید بر جامعه حاکم کرده و توسط دستگاه تبلیغاتی و مکاتب منحرفی که رایج کرده، آن را توجیه شرعی میکند و رنگ اسلامی و پیامبری به آن میبخشد، ببیند و دم بر نیاورد و تماشا کند یا مثل خیلیها خود را به ندیدن و نشنیدن بزند. او به قول بزرگی روا نمیدارد که به عنوان یک مسلمان آگاه به اسلام و آموزههای ناب و توصیههای اکید فرهنگ اسلام، تماشاگر صحنههای بیعدالتی و اجحاف در حق مردم و انحراف فکری و اعتقادی جامعه باشد؟ این است که مثل او که وابسته به اردوگاه حق، تربیت شده فرهنگ اسلام، احیاءگر فرهنگ عقلانیت و انسانیت است با مثل یزید که در اردوگاه مقابل قرار دارد، اردوگاه باطل، و تربیت شده احیاگر و مدافع فرهنگ جاهلی و اشرافی کثیف است، بیعت نمیکند. «مثلی لایبایع مثله»! (سیدبنطاووس، لهوف، ص 18)
فرهنگ اسلام و پیامی که از صحرای خونین کربلا و از حلقوم بریده سالار شهیدان به گوش ما و همه و همیشه تاریخ و روزگار، میرسد، میگوید: کسی میتواند عادل باشد و عدالت را اجرا کند که اولا شایستگی و لیاقت این کار را داشته باشد، ثانیا انگیزه و شجاعت انجام آن را داشته باشد. بنابراین وقتی فردی بدون رعایت عدالت، بدون لیاقت، تخصص، اخلاق و خداترسی، بر مسند کاری بنشیند، کاری خلاف عدالت انجام داده است، خودش و جایگاهش عین بیعدالتی است آن وقت چگونه از چنین فردی باید انتظار به عدالت رفتار کردن و حکومت عادلانه داشت، و یزید مصداق عینی این پیام است...! البته این پیام محدود به زمان خاص و اشخاص مشخص نیست، به قول یکی از عالمان دینی: «سخنان امامحسین(ع) نشان میدهد که نهضت حسینی، سنت الهی بوده است، نه جریان شخصی، زیرا آن حضرت سخن از مثل خود و مثل یزید دارد، نه از شخص خود و شخص یزید، بنابراین پیام نهضت کربلا، محدود به زمان خاص نیست، بلکه نسبت به گذشته و حال و آینده جریان دارد (شکوفایی عقل در نهضت حسینی، ص 93 - آیتا... جوادی آملی). و یکی از راز و رمزهای زنده نگاه داشتن نهضت حسینی(ع)، زنده ماندن و جریان داشتن روح عدالتخواهی و ظلمستیزی در بستر زمان و مکان برای همیشه تاریخ است!