بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت امیر(ع) درنامه 77 نهجالبلاغه خطاب به عبدالله بن عباس، استاندارش، درباره خوارج نوشت: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّهًِْ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا»؛ با قرآن با خوارج به جدل مپرداز، زیرا قرآن داراى دیدگاه كلّى بوده و تفسیرهاى گوناگونى دارد، تو چیزى مىگویى و آنها چیز دیگر، لیكن با سنّت پیامبر با آنان به بحث و گفتوگو بپرداز، كه در برابر آن راهى جز پذیرش ندارند.؛ ذات اقدس اله کلام خود را که به نام قرآن است این را ننوشته، این را مثل کتابهای معمولی تألیف نکرده، این کتاب تجلّی اوست. این بیان نورانی امام صادق(ع) که فرمود: «لَقَدْ تَجَلَّی اللهُ لِخَلْقِهِ فِی كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا یُبْصِرُون»(1)؛ خداوند بر خلق خویش در کلام خودش تجلی کرده است، ولی آنان خدا را نمیبینند، این لفظ خداست، کلمهای است که خدا تمام این حروف را شخصاً ایجاد کرده است و ایجاد این کلمات هم به تجلّی الهی است، فرمود خیلیها متکلم را در کلامش نمیبینند؛ البته یک عده هم میبینند.
پیامبر(ص)، مفسر و مبیّن قرآن
قرآن را که ذات اقدس اله فرستاد، در کنار آن هم مفسّری معین به نام پیغمبر(صلیالله علیه وآله) فرستاد، فرمود: (ما این قرآن را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشنسازی)؛(2) تو را بهعنوان مفسّر، مبیّن، شارح، معلّم این کتاب قرار دادیم، بعد هم فرمود: (آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید) و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید)(3) یعنی هرچه پیغمبر گفت از طرف من است؛ پیامبر هم فرمود: «إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی».(4)
وجود مبارک حضرت امیر فرمود: با این خوارج که مباحثه میکنی، با آیات قرآن احتجاج نکن، چون قرآن مثل قانون اساسی است، کلیات را میگوید. خدا پیغمبر را مفسّر این قرآن قرار داد. قرآن کلیاتی دارد، نام من بالصّراحه که در قرآن نیست. با قرآن بخواهی با اینها گفتوگو کنی، چون اینها گفتند - معاذالله - «حَسْبُنَا كِتَابُ اللهِ»(5) مشکل حلّ نمیشود. اینها را به گفته پیغمبر که مفسّر قرآن است ارجاع بده. وقتی به سنّت آمدی؛ آن وقت میبینی پیغمبر بهصورت شفاف فرمود: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ»،(6) «یَا عَلِیُّ حَرْبُكَ حَرْبِی وَ سِلْمُكَ سِلْمِی»؛(7) از این که نمیتوانند فرار کنند.
احتجاج به سنت پیامبر(ص) برای اثبات حقانیت علی(ع)
در این نامه 77 فرمود: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ» بگو کتاب خدا و سنّت پیغمبر، چون خود قرآن، پیغمبر را مفسّر قرار داد. حالا شما گفتید: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللهِ»؛ این آیه را چه میکنی که فرمود: ای پیامبر، تو مفسّر هستی، آن وقت چگونه میگویند: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللهِ»؟ اگر خود «کتابالله» میگوید: تنها مفسّر، پیغمبر و اهل بیت هستند؛ آن وقت شما چگونه میگویی: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللهِ»؟ درست است مدرک اصلی قرآن است؛ اما احتمال چندین وجه میدهد، کلّی است. شما هرچه بگویید این برای حضرت امیر است که (یُؤْتُونَ الزَّكَاهًَْ وَ هُمْ رَاكِعُونَ)، آنها به نحو دیگر تفسیر میکنند؛ مرتب تو میگویی و آنها میگویند! به جایی نمیرسید. این قبل از جریان جنگ با خوارج است. فرمود با اینها مباحثه و گفتوگو بکن تا جنگی پیش نیاید اما احتجاج بکن به سنّت پیغمبر. مگر او نگفت: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ»؟ مگر نگفت علی جان! «حَرْبُكَ حَرْبِی وَ سِلْمُكَ سِلْمِی»؟
خدا مرحوم خواجه نصیر را غریق رحمت کند! در متن کشفالمراد که مرحوم علامه شرح کرده، حرف خواجه همین حدیث است که «مُخالِفُ عَلیٍّ فَسَقَ و مُحارِبُهُ کَفَرَ»،(8) کسی که در عمل مخالفت میکند، معصیت میکند؛ اما کسی که دست به اسلحه میبرد، در برابر علی، کافر است، چون پیغمبر فرمود: «حَرْبُكَ حَرْبِی». این «حَرْبُكَ حَرْبِی» یعنی چه؟ حرب با پیغمبر چیست؟ کسی که با پیغمبر میجنگد، این مسلمان است و فاسق، یا کافر است؟ فرمود: «یَا عَلِیُّ حَرْبُكَ حَرْبِی وَ سِلْمُكَ سِلْمِی»، لذا مرحوم خواجه میفرماید: «مُخالِفُ عَلیٍّ فَسَقَ»؛ اما «مُحارِبُهُ کَفَرَ»، فرمود وقتی به سنّت صریح پیغمبر استدلال بکنی که آن حضرت این چنین فرموده است، دیگر زمینهای برای فتنه بعدی نخواهد بود.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی(دامظله) در جلسه درس اخلاق؛ 28 / 10 / 1396 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
________________________________
1. بحارالأنوار(ط ـ بیروت)، ج89، ص107. 2. نحل، 44. 3. حشر، 7.
4. دعائمالاسلام، ج1، ص28. 5. نهجالحق، ص273. 6. الفصول المختاره، ص135.
7. الأمالی(للصدوق)، النص، ص561. 8. تجرید الاعتقاد(طوسی)، ج1، ص295؛ «[من خالف علیاً أو حاربه] و مُحاربوا علی كَفَرَهًٌْ و مخالفوه فَسَقَهًْ».