سید محمد عماد اعرابی
خرداد ماه سال 1350 بود که عبدالکریم مجدداً برای سفر به سوئیس درخواست گذرنامه داد. سالهای بعد گفت برای منعکس کردن شکنجههای رژیم شاه به مجامع جهانی قصد سفر به اروپا را داشته اما همان ایام در جمعهای خصوصی و دوستانه قصد سفرش را استراحت عنوان میکرد.78 کمتر از دو هفته بعد ساواک با درخواستش مخالفت کرد. در کمتر از یک ماه، بار دیگر درخواست صدور گذرنامه کرد با این تفاوت که این بار شیوه جدیدی را آزمایش میکرد و یک پرونده پزشکی جعلی تهیه و علت سفرش را هم معالجه عنوان کرده بود.79 البته پرونده پزشکیاش چندان غیر قابل باور نبود. دست کم در سال 47 سابقه سنگ کلیه داشت و بیش از ده روز او را از پاانداخت، اتفاقاً چند ماه قبل از درخواست گذرنامه هم به دلیل مشکلات گوارشی بستری شده بود.80 با این حال همچنان ساواک بر روی پروندهاش نوشت: صدور گذرنامه برای...(نامبرده) به مصلحت نمیباشد.81 اما عبدالکریم که ظاهراً دست غیبی در نهادهای امنیتی همیشه هوایش را داشت، مجدداً درخواست صدور گذرنامه داد و در نهایت ساواک پس از اخذ تعهدنامه از او مبنی بر اینکه در اروپا با هیچ گروه سیاسی در ارتباط نباشد، با صدور گذرنامه برایش موافقت کرد.82 البته علت موافقت ساواک با صدور گذرنامه، وجود یک پرونده پزشکی جعلی نمیتوانست باشد؛ عبدالکریم خودش هم این موضوع را میدانست و میگفت:
[به] یکی از دوستانم که طبیب بود و طبیب معالجم بود که من مبتلا به ناراحتی جهازهاضمه شده بودم مراجعه کردم و او گواهی داد که با توجه به معالجاتی که در ایران طی مدت دو سال شده بود و نتیجه کاملاً مثبتی نگرفته بودم بهتر است که یک دکتر اروپایی هم مرا ویزیت بکند. البته این تنها کافی نبود، توسط یکی از همکارانمان هم که روابط تا حدودی دوستانه با سرتیپ مقدم که آن موقع معاون ساواک بود داشت، بالاخره کار را درست کرد و در مرداد 1350 یا اوت 1971 من از ایران خارج شدم.83
باز هم پای یک همکار مرتبط با ساواک به میان میآید، شاید این بار هم کشاورز صدر برای او پادرمیانی کرده باشد یا شاید هرمز سلیمی یا گلزار و یا حتی دوست قدیمی دوران دبستانش که در ساواک مشغول به کار بود و... اینکه چه کسی و چگونه به او کمک کرد چندان مهم نیست، مهم این است که همیشه عناصر صاحبمنصب در ساواک به تعداد لازم بر سر راه عبدالکریم لاهیجی وجود داشتند و با برطرف کردن مشکلاتش از او حمایت میکردند! اما با این حال شاید لازم باشد مقداری از روایت عبدالکریم فاصله بگیریم و به اسناد منتشر شده از آن دوران رجوع کنیم. با این کار حداقل در این مورد به نتیجه جالبی خواهیم رسید. مردادماه سال 1350 ساواک پس از سه بار مخالفت جدی برای صدور گذرنامه؛ به استناد یک گزارش «خیلی محرمانه» موافقت خود را با صدور گذرنامه برای عبدالکریم لاهیجی اعلام میکند:
[عبدالکریم لاهیجی] به علت موقعیت خاص اجتماعی خویش و برخورداری از یک منافع مادی قابل ملاحظه از ادامه فعالیتهای خود به صورت گذشته دست کشیده و در حال حاضر مسافرت او به خارج از کشور احتمالاً نمیتواند توأم با فعالیت مضره سیاسی باشد.84
پس از این گزارش و اخذ تعهدنامه کتبی از عبدالکریم بود که در 18 مرداد 1350 برایش گذرنامه صادر شد. اتفاقاً او به این تعهدنامه هم پایبند بود چوناندکی بعد ساواک در گزارشی از اعمال و رفتارش نوشت:
برخلاف رویه مرسومش دیگر بحث سیاسی نمیکند.85
عبدالکریم حداقل یک بار درباره این «منافع مادی قابل ملاحظه» به صورت کاملاً اجمالی و سربسته صحبت کرد:
کمبودی از کسانی که برای تحصیل به خارج آمدند، در خودم حس نمیکردم و حتی در حوزه مادیات هم عقب نیفتادم بلکه جلوتر هم افتادم. بنابراین از این نظر هیچ عقده ندارم و هیچ ادعای تاریخی برای خودم قائل نیستم که بگویم ساواک حق مرا خورد یا دستگاه به من ظلم کرد.86