دروغگو کم حافظه میشود
۱۳۹۹/۱۰/۱۴
ضرب و شتمها هم چندان جدی نبود. عبدالکریم خودش میگفت در اثر ضربات چند روز بستری شده و مدتها حافظهاش را از دست داده بود.135 او حتی 15 سال بعد درباره آن روز به ضیاء صدقی گفت:
فقط از نظر نوع ضربهای که زده بودند اولا من مدتها حافظه نداشتم یعنی حافظه گذشتهام کلا از بین رفته بود، رسوبات این ضربات هنوز هم هست، میبینید که من بیش از آن چیزی که سنم اقتضا میکند متأسفانه قضایا را زود از یاد میبرم.136
این ادعاها را هم باید به حساب همان داستانهای اغراقآمیز عبدالکریم گذاشت چون او نه تنها در هیچ بیمارستانی بستری نشد بلکه در اولین ساعاتِ اولین روز کاریِ بعد از حادثه، در دادگستری تهران حاضر شد و ضمن تشریح ماجرای آن روز با جزئیات کامل، از ضاربان شکایت کرد.137 در واقع ضرب و شتم او اصلا خطر جدی برایش نداشت، عبدالکریم باید علت ضعف حافظهاش را در جای دیگری جستوجو میکرد مثلا جایی در این ضربالمثل که «دروغگو کم حافظه میشود!» شاید این حادثه بدون هماهنگی با او رخ داده باشد اما ظاهرا برخی رسانهها منتظر شنیدن چنین اخباری بودند، تنها سه ساعت از آن اتفاق گذشته بود که رادیو بیبیسی در اخبار ساعت 8 شب در دو نوبت انگلیسی و فارسی به شرح ماوقع پرداخت، فردای آن روز علاوهبر مطبوعات داخلی، روزنامههای فرانسوی هم این اتفاق را با آب و تاب پوشش دادند.138 اتفاقا همین اخبار بود که سه سال بعد نقش مؤثری در پرونده عبدالکریم برای اخذ تابعیت کشور فرانسه پیدا کرد.139 درست چند روز بعد، ویلیام باتلر باز هم به ایران آمد و برای ملاقات با محمدرضا پهلوی به جزیره کیش رفت.140 عبدالکریم میگفت باتلر که برای این اتفاق به شاه اعتراض کرده بود از دفتر وزیر دربار(هویدا) با او تماس گرفت، به خانهاش رفت و به او و خانوادهاش ابراز محبت کرد.141
همیشه یک جور سادگی و بلاهت خاصی در اظهارنظراتی اینچنین موج میزند. یک آمریکایی هیچ کاری را جز برای تأمین منافعش انجام نمیدهد. سفر باتلر به ایران دست کم از سال گذشته برنامهریزی شده بود، اهمیت این سفر آنقدر بود که سفارت آمریکا خوشحالیاش از آن را پنهان نمیکرد.142 ابراز محبت باتلر هرگز از سر دلسوزی و نگرانی برای عبدالکریم نبود؛ او حتی میتوانست از پشت پرده ماجرا با خبر باشد چرا که برای پیآمدهای این اتفاق برنامهریزی نسبتا دقیقی داشت. 14 اردیبهشت 1357 بخشی از این برنامهریزی طی گزارشی از سفارت آمریکا در تهران برای وزیر خارجه ایالات متحده ارسال شد:
باتلر همچنین خصوصی به سفارت گفته بود که اطلاعات موثقی از ضرب و شتم لاهیجی دارد. او با استفاده از این ضرب و شتم به دنبال تحریک کردن کانونهای وکلای آمریکا و انگلیس و امتیازگیری است. او همینطور میخواهد از این موضوع به عنوان اهرم فشار علیه دولت ایران و شاه استفاده کند.143
اما ملاقات ویلیام باتلر با محمدرضا پهلوی یک دستور کار دیگر هم داشت. سولیوان – سفیر وقت آمریکا در ایران- در جلسهای که برای بررسی مسائل سیاسی ایران در سفارت برگزار شده بود توضیح داد:
[ویلیام باتلر] شاه را در جنوب دید و نقطه نظرات خود را در مورد تغییرات در سیستم قضایی ارائه داد. شاه ظاهرا نظرات باتلر را پذیرفت.144
درست بعد از این ملاقات بود که اصلاحات قابل توجهی در قوانین قضایی ایران به وجود آمد، اصلاحاتی که بیشتر به تقویت افرادی مثل عبدالکریم و دوستانش در انجمن وکلای پیشرو و یا جمعیت حقوقدانان و... منجر شد.اندکی بعد، سولیوان جزئیات بیشتری از این اصلاحات را که در جهت بهرهبرداری گروههای مورد نظرشان انجام شده بود، برای وزارت خارجه آمریکا گزارش کرد:
جنبه دوم اعطای آزادیها ابداع بعضی تغییرات در آیینهای حقوقی مربوط به بازداشتشدگان یا زندانیان سیاسی بود تا دسترسی آنها به وکلای مدنی بیشتر شود و زمینه برای جریان مقتضی بهتر آماده گردد. [...] شاه دیداری با ویلیام باتلر رئیسکمیسیون جهانی قضات داشت، که به معرفی بعضی از این اصلاحات حقوقی پرداخت. ارتباط کمثمرتری با مارتین انالز در تهران و لندن ادامه دارد.145
تنها یک ماه پس از ملاقات باتلر با شاه انتخابات کانون وکلا برگزار شد و انجمن وکلای پیشرو توانست برای اولین بار اکثریت آرا را به دست آورد و پس از آن عبدالکریم لاهیجی هم به عنوان معاون دادستان کانون وکلا انتخاب شد.146 البته عبدالکریم با اطمینان میگفت دستگاه هیچ دخالتی در انتخابات کانون وکلا نداشت. او حتی از اظهارنظراتی مبنی بر موافقت شاه با میدان دادن به افراد و گروههایی مثل متیندفتری و انجمن وکلای پیشرو، عصبانی شد و با لحن تندی گفت:
دستگاه سگ کی بود که موافقت بکند یا نکند!؟147
اما صدای بلند و چهره برافروخته او هرگز نمیتواند روایت اسناد تاریخی را واژگون کند. متین دفتری که در این انتخابات بیشترین رأی را به دست آورده بود، خودش به جرج لامبراکیس -مشاور سیاسی سفارت آمریکا- گفته بود که ملاقات باتلر با شاه باعث تغییر فضا شده است.148