دکتر محمدحسین محترم
۱-هرچند سخن گفتن از «فقیه انقلابی و متفکر بصیر»، حضرت آیتالله مصباح یزدی در این قلم و مجال نمیگنجد و توصیف «خدمات ایشان در تولید اندیشه دینی و نگارش کتب راهگشا و در تربیت شاگردان ممتاز اثرگذار و در حضور انقلابی در همه میدانهایی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد»، فراتر از قلم و سخن است، اما به همان اندازه نیز حجم حقد و کینه دشمنان اسلام و انقلاب نسبت به ایشان فراتر از تصور میباشد و در هیچ سخن و کلامی نمیتوان آن را بیان کرد. چراکه فقیه هر چه انقلابیتر، متفکرتر، بصیرتر، مجاهدتر و راسختر در انجام وظیفه الهی خویش باشد، حقد و کینه دشمنان نسبت به او هم بیشتر و سنگینتر خواهد بود. لذا جز با وصف «علامه» نمیتوان از ایشان یاد کرد و بهمین دلیل جریان غربگرا و قدرت طلب داخلی با حمایت و خط گرفتن از نظام سلطه برای حذف «علامه مصباح» خیلی تلاش کرد تا در مقابل ایشان «علامه تراشی» کند، همانگونه که با «آیه الله تراشی» مروج «اسلام آمریکایی» و «تشیع انگلیسی» است، اما «عرصه سیمرغ نه جولانگه هر کسی است»!.
۲-اما چرا با رحلت علامه مصباح جریان آمریکایی-اسرائیلی و لشکر رسانهای آنها تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا تمام حقد و دشمنی خود علیه این تئوریسین بصیر و مفسر بزرگ انقلاب را که تاکنون بروز داده بودند، یک بار دیگر یکجا بروز دهند؟!. این روزها که فضای کشور معطر به یاد و نام سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی است، شاید بتوان علت این همه دشمنی را که منجر به جنایت ترامپ خبیث در به شهادت رساندن حاج قاسم هم شد، در این جمله خلاصه کرد که «علامه مصباح یزدی، شهید سلیمانیِ دفاع از مرزهای عقاید اسلامی و عالم مدافع ارزشها و اصول انقلابی بود» و «مکتب حاج قاسم» همان «مکتب علامه مصباح» است و حاج قاسم و حاج قاسمها در چنین مکتبی رشد و نمو و ظهور و بروز کردهاند و قدمت این مکتب هم در این فراز کم نظیر از پیام رهبرمعظم انقلاب تجلی میکندکه فرمودند «اینجانب خود سوگوار برادر قدیمی و عزیز میباشم» و این نشان میدهد «مکتب مقاومت» ریشه در «طرح عاشورایی ولایت» دارد، طرحی که رهبرمعظم انقلاب درباره اهمیت آن تاکید داشتند «در طرح ولایت جوانان با آگاهی وارد عرصه حیات اجتماعی خودشان در دوران جوانی میشوند و این معرفتها و آگاهیها و آشنایی با مبانی و فرهنگ محکم و استوار دینی چیز خیلی عظیمی است؛ بنظر من این طرح بایستی فراگیر شود، چون آنقدر مفید و خوب و سازنده است که هرچه درباره آن سرمایهگذاری شود، زیاد نیست. امروز بحمدالله نظام اسلامی ما مفتخر است که شخصیت برجسته، جناب آقای مصباح را دارد که بحمداللَّه این طرح از برکات ایشان است». لذا آنچه علامه مصباح را از سایر علما و فقهای بزرگوار ممتاز میکند این است که ایشان تئوریسین تفکر مقاومت در دفاع از ارزشها و مرزهای عقاید اسلامی و «مرد میدان» تبیین آرمانهای انقلابی و نقد فلسفه غربی و بیان چالشهای فرهنگ سکولاریسم بود. همانگونه که حاج قاسم «مرد میدان» دفاع از حریم ولایت و حفاظت از مرزهای جغرافیایی جهان اسلام و مقابله با تفکر انفعال در برابر دشمن و «مرد میدان» بیاعتمادی به دستکش مخملی و ظاهر اتو کشیده و خندههای ظاهری دشمن بود.
۳- معمولاً لشکر رسانهای نظام سلطه و به ویژه سه رسانه فارسی زبان انگلیسی و آمریکایی و سعودی BBC و VOA و IRAN-INTERNTIONAL به کمک مطرودین انقلاب و اسلام و ضد انقلابها و افراطیهای اصلاحطلبِ فراری، با رحلت شخصیتی تلاش فراوانی میکنند تا شاید بتوانند القا کنند که او با نظام جمهوری اسلامی زاویه داشت و از این جهت ذهن مخاطبان خود را به وجود اختلاف و جنگ قدرت در نظام هدایت کنند، اما در مورد علامه مصباح یزدی که نمیتوانستند در اعتقاد ایشان به نظام جمهوری اسلامی و تبعیت از مقام ولایت تشکیک و تردید ایجاد کنند، این عالم مجاهد و ربانی را تندرو معرفی کردند!. هرچند رهبرمعظم انقلاب در اسفند ۹۴ با صراحت پاسخ این القائات و خزعبلات دشمنان را اینگونه بیان کردند «از همه تندروتر از نظر دشمنان امام بزرگوار بود؛ امروز هم از همه تندروتر، به نظر آنها این بنده حقیر هستم. تند رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست؛ سابِقوا اِلی مَغفِرهًٍْ مِن رَبِّکُم؛ آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّمتر و پایدارترند؛ به ملت ایران که پافشاری بر انقلاب میکنند؛ میگویند تندرو. میانهرو هم کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد»، اما اصل داستان در این است که علامه مصباح با بصیرت مثال زدنی و تبیین و روشنگری نگذاشت «انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان و منحرفین بیدرد و مروجان اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی» بیفتد.
۴- کسانی که علامه مصباح را تئوریسین خشونت القا کردند و اولین نفر رئیسدولت اصلاحات بود، اولاً خود حامیان و عاملان قتلهای زنجیرهای بودند و در همین چند روز اخیر با الفاظ و جملات خشونت بار علیه علامه، «خشونت کلامی» را به اوج خود رساندند. ثانیاً این جماعت عنود غربی و ضدانقلاب در حالی حداقل آزادی بیان را برای این مفسر بصیر انقلاب قائل نبودند و نیستند، که تاکنون از این همه جنایت و ترور و خشونت آمریکا و اسرائیل علیه ملتهای منطقه بویژه کشتار مردم فلسطین و یمن و ترور شهید حاج قاسم و شهید هستهای فخری زاده کوچکترین سخنی به زبان نیاورده و نمیآورند و بلکه تئوریزهکننده جنایات و اقدامات خشونتآمیز و تروریست دولتی آمریکا و اسرائیل و عربستان بوده و هستند.
۵-نکته مهم در این است که هرچه این همه هجمه و کینه و اهانت و هتاکی بیشتر میشد، حضرت علامه صبورتر و ثابت قدمتر در تبیین مکتب مقاومت و ارزشها و آرمانهای اسلام و انقلاب و روشنگری جریانهای التقاطی و سیاسی مصممتر میشد و تاکید داشت «میخواهند این حواشی و مسائل را بهانهای برای جلوگیری از بیان حقایق اسلام قرار دهند» و با همین تیزبینی نه ساکت فتنه شد و نه گرفتار و مروج فتنه، آنگونه که فتنههای سیاسی و اطرافیان چشم بصیرت برخی شخصیتهای سیاسی و دینی و حتی معدود اساتید اخلاق را هم کور کرد و نتوانستند باطل آمیخته به حق را تمیز دهند. لذا مهم با ولایت ماندن است، همانگونه که حاج قاسم ماند. اهتمام این عالم فرزانه در پاسخگویی به شبهات و انحرافات دینی–سیاسی بویژه در دوران اصلاحات و ایستادگی مقابل تفکر و گفتمان قدرتطلبانِ غربگرا در عرصه سیاسی کشور و پیشبرد اهداف گام دوم انقلاب در طرح ولایت با زمان شناسی و دشمن شناسی را باید از نمونههای عینی «زبان گویای علامه در اظهار حق و پای با استقامت ایشان در صراط مستقیم دانست که حقا و انصافاً کم نظیر است».
۶- متاسفانه سیل تهمتها و اهانتها علیه علامه مصباح در دوران اصلاحات در روزنامههای زنجیرهای و نشریات جبهه دوم خردادی و از سوی برخی نمایندگان مجلس ششم و اصلاحطلبان افراطی که از سوی رهبر معظم انقلاب به «پایگاههای دشمن» تعبیر شدند، و اکنون به دامن آمریکا و کشورهای غربی تروریست پرور فرار کردهاند و از سوی شخصیتهای معنوی مبتکر رابطه با آمریکا تغذیه میشدند، آغاز شد، و بدلیل روشنگریهای علامه مصباح در مقابل انحرافات و التقاط فکری–سیاسی سران رادیکال اصلاحطلبان و آگاهی مردم از ماهیت تفکرات غربی آنها همچون «پلورالیسم دینی» و «سکولارسیم دینی» و «تساهل و تسامح» و... که با «چمدانهای دلار سیا» ترویج میشد، ادامه یافت. اما دروغ بودن چنین تهمتها و شایعاتی را میتوان از مواضع محکم ایشان در دفاع از اسلام و ولایت، و در بیانات صریح و خاطرات رهبرمعظم انقلاب از جمله در کتاب «خون دلی که لعل شد» و یا در اسناد و مدارک ساواک و نامهها و بیانیههای ایشان در دفاع از امام و نهضت اسلامی در قبل از انقلاب به راحتی فهم و درک کرد. پاسخگویی موسسه آموزشی-پژوهشی امام خمینی ره به شبهات دنیای غرب علیه اسلام انقلابی و نظریه ولایت فقیه که با حمایتهای حضرت امام و رهبرمعظم انقلاب راهاندازی شد، خود گواه دیگری بر «سابقون السابقون بودن حضرت علامه مصباح» در دفاع از انقلاب و ولایت است، تا جایی که حضرت امام(ره) درباره برنامههای آموزشی حضرت علامه فرموده بودند «اگر توسعه هم پیدا کند، هزینههای آن را شخصاً تأمین میکنم».
۷-علامه مصباح را باید معمار کادرسازی نیروها و تشکلهای دانشجویی و حوزوی انقلابی در حوزههای اعتقادی و سیاسی در برابر هجمه سنگین برخی سیاسیون و روشنفکران غربگرا بویژه در دهه هفتاد و هشتاد دانست و بیشک رحلت آن فقیه انقلابی و عالم ربانی ثلمه عظیمی برای اسلام و بویژه نیروهای انقلابی و جهادی است که به راحتی قابل جبران نخواهد بود. هر چند دشمن خیلی تلاش و هزینه کرد تا با ترور فیزیکی حاج قاسم و ترور شخصیتی علامه مصباح، تفکر مقاومت و ولایت را از بین ببرد، اما نتوانست و نمیتواند، چون شاگردان مکتب مقاومت و حاج قاسم و علامه مصباح در کل منطقه و جغرافیای جهان اسلام پرچم این تفکر را بلند نگه خواهند داشت و به فرمایش رهبری «خوشبختانه یکی از موفقیتهای آقای مصباح یزدی در قم این است که ایشان برخلاف خیلی از فضلای ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردانِ خوب سرریز شده است» و این «شاگردان ممتاز اثر گذار» و تربیت شدگان داخلی و خارجی مکتب مقاومت، علیرغم خواست دشمن راه علامه و حاج قاسم را ادامه خواهند داد و به فرمایش رهبری «باید میراث ارزشمندی که در دستگاه تحت نظرشان باقی مانده با قوت و به بهترین وجهی ادامه پیدا کند.»