علی جواهردهی
دفاع از نبوت
حضرت فاطمه(س) جان خویش را برای دفاع از نبوت و اثبات آن گذاشت. خداوند در آیه مباهله روشن میکند که ایشان با آمادگی تمام در مراسم لعن وارد شد تا مسیحیان نجران را بر جای خود نشاند. پیامبر(ص) از سوی خداوند مامور میشود که غیر از امام علی(ع) و امام حسین(ع) و امام حسن(ع)، حضرت فاطمه (س) را برای مباهله دعوت کند. ایشان نیز این دعوت را پذیرفت و جان بر کف به دفاع از نبوت به میدان مباهله رفت؛ چرا که مقصود از «نسائنا» فاطمه(س) است که حضرت محمد(ص) او را براى شرکت در مباهله دعوت کرد. (مجمع البیان، ج ۱ – ۲، ص ۷۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۲۴۷؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۳۱ – ۲۳۳) گفتنى است جمله «فقل تعالوا ندع…» دلالت مى کند آن حضرت براى چنین دعوتى مأموریّت داشته است. آیتالله مکارم شیرازی در کتاب بانوی نمونه در بیان دفاع آن حضرت(س) از پیامبر(ص) مینویسد: حضرت فاطمه نه تنها در روزهای عادی (هر چند پیامبر (ص)روز عادی نداشت) بلکه در روزهای جنگ و طوفانی نیز همچون یک مرد شجاع در شعاعی که مأموریت داشت، از پیامبر (ص)دفاع میکرد. هنگامی که جنگ «احد» پایان گرفت و تازه لشکر دشمن صحنه را ترک کرده بود و پیامبر (ص)با دندان شکسته و پیشانی مجروح هنوز در میدان احد بود، فاطمه (س)با سرعت به «احد» آمد و با اینکه هنوز نوجوان کم سن و سالی بود فاصله میان «مدینه» و «احد» را با پای پیاده و با شوق زیاد طی کرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهرهاش زدود، اما زخم پیشانی همچنان خونریزی میکرد. قطعه حصیری را سوزاند و خاکستر آن را برجای زخم ریخت و مانع خونریزی شد و عجیبتر اینکه برای جنگی که در روز بعد اتفاق میافتاد اسلحه برای پدر فراهم میکرد. در جنگ احزاب که از پررنجترین غزوات اسلامی بود و در ماجرای فتح مکه در آن روز که سپاه پیروزمند اسلام با احتیاطهای لازم آخرین سنگر شرک را از دست مشرکان گرفت و خانه را از لوث وجود بتها پاک کرد، باز میبینیم فاطمه (س)در کنار پیامبر قرار گرفته و به کنار خندق میآید و برای پیامبر (ص)که چند روز گرسنه مانده، غذای سادهای که از قرص نانی تجاوز نمیکرد، تهیه میکند و به هنگام فتح مکه برای او خمیه میزند، آب برای شستشو و غسل آماده میکند، تا گرد و غبار را از تنش بشوید و لباس پاکیزهای بپوشد و رهسپار مسجدالحرام شود.
اطاعت از ولایت
حضرت فاطمه (س) شیعه واقعی امیرمومنان علی(ع) بود و جز به حکم ولیالله عمل نمیکرد. از این رو پس از فشارهایی که از سوی اصحاب سقیفه وارد شد، ایشان خواست تا عملی را داشته باشد ولی هرگز بر خلاف نظر امام (ع) عمل نکرد. او خود شیعه واقعی و حقیقی امیرمومنان (ع) و مطیع محض ایشان بود. آن حضرت(س) به دیگران نیز این سفارش را میکند که میبایست اصل را در تشیع ،اطاعت از ولی و امام (ع) قرار دهند. لذا میفرماید: اگر به آنچه شما را امر کردیم عمل میکنی و از آنچه شما را بر حذر داشتهایم دوری میکنی از شیعیان ما هستی و گرنه هرگز. (بحارالانوار، ج ۶۵، ص۱۵۶) آن حضرت (س) درباره ولایت علی(ع) میفرماید: همانا خوشبخت واقعی کسی است که علی را چه در زمان حیاتش و چه پس از وفاتش دوست بدارد. (بحارالانوار، ج ۲۷، ص۷۴) آن حضرت(ع) برای اینکه مومنان وظیفه و تکلیف خود را در برابر ولیالله بدانند و اطاعت او را بیچون و چرا داشته باشند، به نقش با ارزش امامتاشاره میکند و میفرماید: مثَلَ امام، مانند کعبه است. مردم باید در اطراف آن طواف کنند نه آنکه امام دور مردم طواف کند. (بحارالانوار، ج ۳۶، ص۳۵۳) پس این مردم هستند که میبایست به سوی امام بشتابند و از او راهنمایی بخواهند و اطاعت امر ایشان بکنند نه اینکه امام به سمت آنها برود و از آنان حمایت و اطاعت بخواهد.
دفاع از ولایت
حضرت فاطمه(س) پرچمدار و نخستین شهید در راه دفاع از ولایت امیرمومنان علی(ع) بود. ایشان ضمن آنکه بارها به خانه انصار و مهاجر رفت تا به احقاق حق بپردازد و در مسجد به خطبه خوانی پرداخت و از حق خود در فدک و نیز خلافت علی(ع) سخن گفت.آن حضرت (س) برای نشان دادن خشم و ناراحتی خود از یاران بیوفای پیامبر و غاصبان خلافت بر حق علی(ع)، وصیت میکند که مرا شب غسل و کفن کن. مخفی داشتن قبر، خود نوعی مبارزه است، چنانکه عدم اجازه دادن به برخی اهالی سقیفه برای حضور در مراسم تشییع و تدفین نوعی دیگر از مبارزه در دفاع از ولایت است. ایشان در همان روزی که در خانهاش به آتش سوخت و در بر بدنش کوبیده شد و کودکش سقط گردید و در خانهاش بر زمین افتاد و بیهوش گشت، هنگامی که بهوش آمد نخستین سؤالی را که مطرح کرد این بود که علی(ع) را چه کردند؟ آنگاه حسنین (ع) را به دنبال پدر فرستاد و آنان خبر آوردند که پدر در مسجد تحت فشار برای بیعت است. پس با همان حال زار و نزار و دردمند به مسجد رفت و فریاد کشید: دست از شوهرم علی(ع) بر دارید. من ستم به او را نمیتوانم تحمل کنم. بخدا قسم اگر رهایش نکنید به مزار پیامبر روم، گیسو پریشان کنم و همه شما را نفرین نمایم. همچنین آن روزی هم که به عیادتش آمدهاند بصراحت از آنان اعلام ناخشنودی کرد.(بحارالانوار
ج ۴۳، ص ۱۷۱)
حضرت فاطمه(س)در دفاع از ولایت و حریم آن میفرماید: جانم فدای تو و جان و روح من سپر بلاهای جان تو یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود- اگر تو در خیر و نیکی به سر ببری با تو خواهم زیست و اگر در سختیها و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود. (کوکب الدری، ج ۱، ص۱۹۶) از سخنان آن حضرت(س) درباره حمایت از ولایت میتوان به این مطلباشاره کرد که ایشان خطاب به امیرمومنان علی(ع) فرمود: بعد از غدیر خم، خداوند برای هیچکس عذر و بهانهای باقی نگذاشته است. (دلائلالامامه، ص۳۷) حضرت فاطمه(س) همچنین درجایی دیگر میفرمایند: تا زندهام، همواره به ارزشهای امام علی(ع) معترف خواهم بود. (بحارالانوار، ج ۴۳، ص۳۸)
امانتداری
فاطمه سرمشق همه خوبیها و نیکی هاست. از آنجا که امانتداری از خصلتهای مهم انسان و احکام عقل عملی است، آن حضرت(س) نیز بر این امر پسندیده و معروف تاکید داشت. از جلوههای مهم امانتداری در زنان حفظ خود از نامحرم و حفظ حریم خانوادگی و عرض و آبروی شوهر است. ایشان در این باره سرمشق بود،به گونهای که نمیتوان در این مسئله و دیگر مسائل مربوط به امانتداری، کسی را چون ایشان یافت. حضرت در حفظ مال و عرض شوهرش چنان بود که خداوند از ایشان راضی و خشنود بود. از مهمترین امانتهایی که ایشان ادا کرد حق امانت ولایت و امامت بود(نساء، آیه ۵۸؛ احزاب، آیه ۷۲ و روایات تفسیری) که به خوبی از عهده آن برآمد و با جان خویش امانت را حفظ کرد و در این راه شهید شد.
زهد و پرهیز از تجملات
از امام صادق(ع) نقل شده است: «پیامبر (ص)، فاطمه (س)را دید که لباسی خشن بر تن دارد و به دست خویش (آسیا میگرداند و) آرد میکند و درهمان حال فرزند خود را شیر میدهد،اشک به چشمان پیامبر آمد و فرمود: «دخترم تلخی دنیا را به عنوان مقدمه شیرینی آخرت تحمل کن» عرض کرد: «ای رسول خدا! خداوند را بر نعمتهایش ستایشگر و سپاسگزارم.» و خدای متعال این آیه را نازل فرمود: «و لَسَوف یُعطیکَ رَبُّک فَتَرضی؛ و بزودی؛ پروردگارت (آنقدر) به تو عطا خواهد کرد تا راضی و خشنود شوی».(بحار، ج ۴۳، ص ۸۵ و ۸۶ ـ مناقب شهر آشوب، ج ۳، ص ۱۲۰ ـ منتهی الآمال، ص ۱۶۱) همین زهد و پرهیز از تجملات را میتوان در جهیزیه آن حضرت (س) نیز یافت. وقتی پیامبر(صلی اللّه علیه و آله) تصمیم گرفت که فاطمه (س)را به عقد علی(ع)در آورد به او فرمود:ای علی، برخیز و زرهت را بفروش. حضرت گوید: من هم رفتم زره ام را فروختم و پول آن را دریافت کرده و بر پیامبر وارد شدم و پول زره را به او دادم. نه پیامبر از مقدار آن سؤال کرد و نه من خبری دادم ،آنگاه بلال را صدا کرد و مبلغی به او داد و فرمود: برو برای فاطمه عطر خریداری کن و مبلغی به ابوبکر داد و گفت : برو برای او لباس و اثاثیه منزل خریداری نما و عمار یاسر و برخی دیگر از اصحاب را به کمک او فرستاد. آنها هم رفتند واشیاء مورد نیاز را خریداری کردند. اصحاب پس از خریداشیاء مذکور آنها را به محضر رسول خدا آوردند. وقتی آنها را به او دادند ،حضرت آنها را زیر و رو کرد و گفت : خداوند مبارک گرداند. (قصههای تربیتی چهارده معصوم (علیهمالسلام)، محمدرضا اکبری) همچنین به نقل امام سجاد(ع) اسماء بنت عمیس گفت : حضرت زهرا (س) گردنبندی از طلا به گردن داشت که علی(ع) آن را از غنیمت جنگی (فی) به دست آورده بود. رسول خدا (ص) بر او وارد شد، وقتی گردنبند را دید بهاشاره فرمود: طوری نباشد که مردم بگویند فاطمه (س) خود را به تجملات زنهای کسری و قیصر آراسته است، فاطمه (س) مطلب را دریافت، بیدرنگ رفت و گردنبند را فروخت و با پول آن بردهای خرید و آزاد کرد. پیامبر (ص) وقتی که این موضوع را شنید خوشحال شد. (بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۸۱؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۴۵ )