نان به نرخ روز خور مثل عبدالکریم
۱۳۹۹/۱۱/۰۳
سید محمد عماد اعرابی
هر چه ایام برگزاری انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی نزدیکتر میشد جاهطلبی برای حضور در مجلس نیز بیشتر در وجودش زبانه میکشید، شاید هم دستور کاری تعریف شده داشت تا با حضور خودش و همفکرانش در مجلس در شکلگیری قانون اساسی بر اساس مبانی اسلامی انحراف ایجاد کنند. اوایل مرداد 1358 برای نامزدی در انتخابات رسما اعلام آمادگی کرد و گفت:
اگر گروههای سیاسی مرا برای رفتن به مجلس بررسی قانون اساسی کاندیدا بکنند، به هر حال من مانعی نمیبینم.191
به همین دلیل بود که آن روزها کمی از شیطنتهایش کاسته بود و مواضع منطقی و واقعبینانهتری درباره دادگاههای انقلاب میگرفت. 8 مرداد 1358 با نگاهی خردمندانه که کاملا از او بعید بود به مجله امید ایران به سردبیری علیرضا نوریزاده گفت:
اصولا بعد از هر انقلابی دادگاههای فوقالعاده تشکیل میشود، اگر به تاریخ انقلابهای جهان توجه کنیم میبینیم به هر حال این دادگاهها وجود دارند. حتی بعد از هر کودتایی دادگاههای فوقالعاده هست. در بیشتر این تحولات اجتماعی همین دادگاهها نظامی هستند و یکی از خواص این دادگاهها سرعت عمل آنهاست که در همان چند روز اول عدهای را به سرعت محاکمه و محکوم میکنند. مزیت دادگاههای انقلابی ما خوشبختانه در این بود که نظامی نبودند، لااقل در این دادگاهها یک قاضی شرع و یک قاضی عرفی حضور داشتند. از نظر آیین و نحوه رسیدگی، من به عنوان یک حقوقدان با این دادگاهها موافق نیستم. ولی معمولا نظرات حقوقدانان در این شرایط غیرعادی مورد رعایت و پذیرش قرار نمیگیرد. چون مسئله خواباندن هیجانات مردم است. حقیقت این است که انقلاب بعد از یک فاجعه بزرگ ملی و بعد از دادن دهها هزار کشته به وقوع پیوست، و مردمی که تشنه انتقام و پاکسازی و تصفیه محیط بودند. دیگر در آن شرایط خاص هیجان و تبلور و غلیان احساسات یقینا آن مسائل را که یک حقوقدان و یک متخصص، محترم و واجبالرعایه میداند، آنها به فکرشان نمیرسد. دولت یکی از وظایفش خواباندن این هیجانات و غلیان احساسات است.192
وقتی در ادامه از او پرسیدند که فکر نمیکنید خشک وتر با هم سوختند، باز هم منصفانه پاسخ داد:
اگر با دید اجتماعی نگاه کنیم در انقلابی که یقینا متجاوز از چهل هزار کشته داده، و فردای رژیمی بوده است که ظرف 25 سال بیش از 5 هزار نفر را در دادگاههای نظامی به اعدام محکوم کرده و بهترین جوانان ما را شهید کرده است و شاید کل محکومین دادگاههای انقلاب نزدیک به 400 نفر باشند، این 400 نفر یک صدم قربانیهای یک سال اخیر است که جامعه ما قبل از انقلاب بر مردم ما تحمیل کرد، و یک دهم حکمهای محکومیتهایی است که ظرف 25 سال دادگاههای نظامی شاه صادر کرد.193
حتی وقتی مصاحبهکننده از او خواست تا مشاهداتش را از زندانهای جمهوری اسلامی بگوید و سؤال کرد آیا شکنجهای در کار هست باز هم لاهیجی صادقانه گفت:
من ظرف یک ماه و نیم اول انقلاب سه بار زندان قصر را بازدید کردم و بار آخر سه نفر از حقوقدانان خارجی هم با من بودند. با متجاوز از 700 زندانی صحبت کردم، مطلقا مسئلهای به نام شکنجه مطرح نبود. ولی بودند کسانی که از نحوه بازداشت به وسیله کمیتهها گله و شکایت داشتند.194
اگرچه چند سال بعد همه این موضعگیریهایش را انکار کرد و گفت:
این اعدامها بدون هیچگونه محاکمهای صورت میگرفت یا در جریان یک محاکمه کاملا فرمالیته و تشریفاتی به هر حال تعدادی اعدام شده بودند.[...] یعنی دادگاههای انقلاب متأسفانه به صورتی برگزار میشد که به هیچوجه حقوق آنها را رعایت نمیکردند.195
عبدالکریم را باید استاد چرخشهای سیاسی دانست. بر خلاف روال طبیعی که انسانها در روزگار پیری عاقلانهتر حرف میزنند باید گفت موضعگیریهای او در اوایل انقلاب و دوران جوانیاش که امید به حضور در حاکمیت داشت بسیار پختهتر از حرفهای ایام پیریاش به نظر میرسد. سرانجام توانست در لیست مشترک سازمان مجاهدین خلق، جاما(جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران) و جنبش مسلمانان مبارز، در کنار مسعود رجوی، کاظم سامی، حبیبالله پیمان، علیاصغر صدرحاجسیدجوادی و... جایی برای خود پیدا کند.196 اما پس از انتخابات 12 مرداد 1358 وقتی اسامی نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی اعلام شد با وجود تکثر افراد از دیدگاهها و جریانات مختلف نامی از عبدالکریم لاهیجی، مسعود رجوی و برخی دوستان دیگرشان نبود. سرخوردگی عبدالکریم و دوستانش به خاطر دست ردی که مردم بر سینهشان زده بودند آن روزها کاملا مشهود بود. انقلاب اسلامی ایران، مستقل از آنها به رهبری آیتالله خمینی(ره) که مردم دیگر او را «امام» صدا میزدند، به مسیرش ادامه میداد؛ این وسط عبدالکریم و دوستانش در جمعیت دفاع از آزادی و حقوقبشر و حتی دولت موقت به زحمت دست و پا میزدند تا شاید بتوانند ایدههای غربگرایانهشان را در ساختارهای قانونی نظام سیاسی آینده ایران حاکم کنند اما با حضور مردم و تأکیدشان بر قوانین اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) این کار امکانپذیر نبود. شمع پرفروغ انقلاب اسلامی ایران شاید با بازدم نحیف آنها به تکاپو میافتاد اما خاموش شدنی نبود.