سید محمد عماد اعرابی
وقتی پلیس امنیت ترکیه عبدالکریم را به جرم ورود غیرقانونی به خاک این کشور احضار و بازجویی کرد دست کم باید خودش را برای یک زندگی دو ماهه در کمپ پناهندگان ترکیه آماده میکرد اما توانست با یک تلفن به کنسولگری فرانسه و دخالت آنها پرونده را ببندد و نفس راحتی بکشد. انصافا وزارت خارجه فرانسه برای عبدالکریم سنگ تمام گذاشته بود آنها حتی در صورت مزاحمت سازمان امنیت ترکیه به او پیشنهاد پناهندگی به سفارت فرانسه در ترکیه را هم دادند گرچه کار به آنجا نکشید و با هماهنگی سفارت برایش در پرواز 9 آوریل ایرفرانس صندلی رزرو کردند.239 ساعت 8 شب بود که به پاریس رسید. نوری البلا به اتفاق یکی دیگر از دوستان فرانسویاش برای استقبال به فرودگاه آمده بودند و او را به خانهشان بردند. حالا دیگر از حمایت کامل دولت فرانسه برخوردار بود و با کمکهای دولت سوسیالیست فرانسوا میتران توانست در محله سیزدهم پاریس خانه و زندگیای فراهم کند و همسر و دو فرزندش را پیش خودش بیاورد.240
پاریس آن روزها پناهگاه فراریان بود، اتاق جنگی تمام عیار علیه انقلاب اسلامی مردم ایران. شاپور بختیار و عبدالرحمن برومند و سایر رفقایشان نهضت مقاومت ملی را تشکیل داده بودند. حمایتهای مادی و معنوی آمریکا، انگلیس، رژیم بعث صدام حسین و حتی اسرائیل از آنها برقرار بود تا جایی که بختیار بودجهای جداگانه برای بورسیه دانشآموزانی که پدرشان عضو نهضت مقاومت بودند اختصاص داده بود.241 علی امینی جبهه نجات ایران را علم کرده بود و با همان دلارهای آمریکایی هفتهنامه «ایران و جهان» را منتشر میکرد.242 احمد مدنی هم با پولهایی که از ایالات متحده میرسید تشکیلاتی برای خودش راهاندخته بود. تعدادی آپارتمان اجاره کرده بود و در اختیار فراریان میگذاشت.243 سازمان مجاهدین خلق هم به همراه ابوالحسن بنیصدر و عبدالرحمن قاسملو و با عنایات دولت فرانسه در دهکده اوور سور اواز
(Auvers-sur-Oise) در حومه پاریس جمع شده و شورای ملی مقاومت را راهانداخته بودند. عبدالکریم اما در این میان گزینه آخر را انتخاب کرد و ترجیح داد در کنار دوستانش نظیر هدایتالله متیندفتری، علیاصغر حاجسیدجوادی و... در شورای ملی مقاومت باشد. شورایی که در وابستگی دست کمی از نمونههای دیگرش در پاریس نداشت و دست رد به سینه دلارهای بادآورده نمیزد؛ از شیوخ و دیکتاتورهای مرتجع عرب گرفته تا ایالات متحده!
دست کم دو بار با مسعود رجوی در اوور سور اواز
(Auvers-sur-Oise) جلسه داشت.244 اندکی بعد در 19 دی 1361 و در اوج جنگ عراق با ایران، طارق عزیز وزیر خارجه وقت رژیم بعث صدام نیز در همین دهکده با رجوی به عنوان رئیسشورای ملی مقاومت ملاقات کرد.245 مجوعه افتخارات عبدالکریم لاهیجی داشت کامل میشد! اگر تا آن روز زمزمههایی از ارتباطات سازمان مجاهدین خلق(منافقین) با رژیم بعث صدام حسین و استخبارات عراق به گوش میرسید بعد از دیدار صمیمانه طارق عزیز و مسعود رجوی دیگر همه آن شنیدهها تبدیل به یقین شده بود. «شورای ملی مقاومت» مضحکتر از آن بود که فعالان سیاسی جدیاش بگیرند. این تشکیلات بیشتر محفلی برای اعمال قدرت مسعود رجوی به نظر میرسید، همه چیز تحت اختیار سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بود و اصلا شورایی وجود نداشت! کمکم،اندک چهرهها و جریانهای مستقل از سازمان مجاهدین خلق هم از این شورا کنارهگیری کردند. به نظر میرسید تاریخ مصرف مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق برای لاهیجی و دوستانش هم به پایان رسیده بود. عبدالکریم که روزگاری این سازمان را تقدیس و به همکاری با آنها افتخار میکرد.246 چیزی نگذشت که آنها را «فرقهای وابسته و ناتوان» لقب داد و در بیانیهای که با سایر دوستانش آن را امضا کرده بودند، نوشت:
این فرقه نیز مانند حزب توده کوچکترین تعهدی به اصول اعلام شده خود ندارد و مانند آن، جز رسیدن به قدرت و حفظ آن با هر وسیله ممکن در سر نمیپروراند... این فرقه به هرجا سرکشید و از استعمارگر و صاحب قدرتی، از سناتورهای آمریکایی گرفته تا دولت آلمان غربی و ملک حسین، تقاضای پشتیبانی کرد و آخر کار در پناه حکومت استبداد در عراق... مأوا گرفت.247