سید محمد عماد اعرابی
سهامدارن FIDH هوشمندانه با اهدای پُست و مقامهای رسمی به عبدالکریم برایش مصونیت ایجاد میکردند. او با این القاب دهانپرکن امکان مانور رسانهای و تبلیغاتی بیشتری پیدا میکرد و فعالیتهایش دامنهدارتر میشد. به پشتوانه همین حمایتها بود که او در پروژه سیاسی حقوقبشر علیه ایران مانند یک سرشبکه عمل میکرد. سال 1998 وقتی الهه شریفپور به ایران آمد با هماهنگی عبدالکریم به سراغ شیرین عبادی رفت.279 او سالها قبل هم به ایران آمده بود؛ سال 1991 برای تحقیق درباره وضعیت پناهندگان عراقی به ایران آمد،280 یا در سال 1996 وقتی به دعوت دولتهاشمیرفسنجانی راهی تهران شد و گزارشی از انتخابات دوره پنجم مجلس تهیه کرد؛ گزارشی که بیشتر به درد همان نهادهای اروپایی و آمریکایی میخورد تا ساختار انتخاباتی ایران را محکوم کنند و اتفاقا مورد حمایت نهضت آزادی ایران نیز قرار گرفت.281 آن روزها تازه پروژه حقوقبشر در ایران کلید زده شده بود. الهه شریفپور از سال 1991 در دانشگاه فوردهام با نِیل هیکس آشنا و با کارآموزی در کمیته وکلا برای حقوقبشر در کنار نِیل، جذب فعالیتهای حقوقبشری شده بود.282 نِیل اصالتا انگلیسی و سالها پژوهشگر خاورمیانه سازمان عفو بینالملل در لندن بود، به علت مسئولیتش در دانشگاه بیرزیت کرانه باختری فلسطین و تحصیل در دانشگاه آمریکایی قاهره تسلط خوبی به زبان عربی داشت، او دانشآموخته رشته حقوق پناهندگان از دانشگاه آکسفورد بود و از مدرسان حقوقبشر در خاورمیانه در دانشگاه فوردهام به حساب میآمد.283 نِیل گزارشی هم درباره اعدامهای سال 1367 در ایران تهیه کرده بود و مدیریت بخش ارتقا حقوقبشر در کمیته وکلا برای حقوقبشر را بر عهده داشت.284 ارتباط این شاگرد و استاد با یکدیگر نهایتا به ازدواج منجر شد. ارتباطی که نقش عمدهای در هدایت فعالیتهای الهه شریفپور که حالا دیگر به الهه هیکس معروف شده بود، داشت. سال 1998 (چند ماهی پس از افشای قتلهای زنجیرهای) در کنار هماهنگیهای عبدالکریم، این راهنماییها و تشویقهای نِیل هیکس بود که الهه را برای مأموریتش در تهران جسور و مصمم کرده بود؛ کسی که از وحشت این مأموریت، در فرودگاه لندنگریه میکرد و در تمام طول پرواز از ترس در نزدیکترین صندلی به توالت هواپیما نشسته بود!285
آشنایی با عبادی اما برای الهه هیکس آغاز یک همکاری شیرین بود! عبدالکریم در و تخته را خوب به هم جفت کرده بود آنقدر که هیکس در همان سفر تصمیم گرفت شیرین عبادی را برای نامزدی جایزه صلح نوبل پیشنهاد دهد286 مدتی بعد وقتی دوباره به تهران آمد به گزارشگر تمام وقت حوادث کوی دانشگاه برای رسانههای غربی تبدیل شده بود،287 در همان سال باز هم سراغ شیرین عبادی رفت با این تفاوت که این بار مستقیما به سندسازی علیه حکومت ایران پرداخت. هیکس و عبادی ترتیب ضبط یک نوار ویدیویی را دادند که در آن مسئولان حکومت ایران بدون هیچ سند مشخصی از زبان یکی از فعالان گروههای سیاسی داخلی مورد اتهام قرار میگرفتند.288 پروندهای که به نوارسازان مشهور شد. در طول این مدت خوراک تبلیغاتیای که الهه هیکس از ایران فراهم میکرد به بهترین شکل توسط عبدالکریم و دوستانش مورد استفاده قرار میگرفت. او حتی توانسته بود شبکهای منسجم از عناصر غربگرای داخلی فراهم کند و ترتیب ارتباط آنها را با شخصیتهای حقیقی و حقوقی خارج از کشور بدهد. چیزی که از آن به عنوان یک موفقیت در سالهای حضورش در ایران یاد میکرد:
حضور من موفقیتآمیز بود به دلیل ارتباطی که بین نخبگان، فعالین حقوقبشر و سازمانهای حقوقبشری بینالمللی ایجاد کرد.289
با این حال الهه در سایه حمایتهای دولت اصلاحات تا سال 2002 به راحتی به ایران رفت و آمد میکرد.290 سال 2003 بود که با پیشنهادش موافقت شد و در حالی که همه نگاهها به رهبر کاتولیکهای جهان، پاپ ژان پل دوم به عنوان برنده جایزه صلح نوبل خیره شده بود، شیرین عبادی اینجایزه را دریافت کرد!291 جایزهای که پیش از او به جیمی کارتر، شیمون پرز، اسحاق رابین و مناخیم بگین هم رسیده بود.292 اعطای جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی همه جوره یک دوپینگ برای جریان حقوقبشر در ایران محسوب میشد. آن روزها اوج فعالیت عبدالکریم و سایر دوستانش در نهادهای حقوقبشری به حساب میآمد. اما فعالیت بیش از حد همیشه هم خوب نیست. اقدامات فعالان پروژه حقوقبشر علیه ایران آنقدر تصنعی و یکسویه شده بود که کاملا توی ذوق میزد. آنها در حالی از طریق کمیته حقوقبشر سازمان ملل برای پروندهسازی علیه ایران و محکومیت آن تلاش میکردند که این کمیته هیچ واکنشی نسبت به موارد اساسی نقض حقوقبشر در کشورهای متحد آمریکا مثل عربستان، مصر، بحرین و... نشان نمیداد. اتفاقی که منجر به بیاعتبار شدن این کمیته شد و اکثر کشورهای عضو سازمان ملل به چشم یک تشکیلات سیاسی به آن نگاه کردند. همین تناقضات باعث شد تا کار کمیته حقوقبشر به اتمام برسد.293 اما کار عبدالکریم هنوز به پایان نرسیده بود.