رانـده شـده
۱۳۹۹/۱۲/۱۲
سید محمد عماد اعرابی
عبدالکریم اگر دچار بیماری چند شخصیتی نباشد حتما در خلوتش به این همه تناقض خواهد خندید! او نه تنها کارمند رسمی وزارت خارجه فرانسه بود بلکه در قامت نایب رئیس و رئیس فدراسیون بینالمللی حقوقبشر کمک شایانی به پیشبرد اهداف ناتو کرده بود و حتی با حضور در جلسه استماع کنگره آمریکا به آنها برای تغییر حکومت ایران مشاوره میداد. حالا در لزوم نفی «کمک بیگانگان» و پرهیز از تأمین «منافع دولتهای خارجی» توسط مخالفان حکومت ایران سخن میگفت! اساسا به دلیل همین اقدامات فراوانش در راستای تأمین منافع دولت فرانسه بود که 15 آبان 1394 توانست بالاترین نشان دولتی فرانسه یعنی «لژیون دونور» را در رده «شوالیه» از فرانسوا اولاند رئیسجمهور وقت فرانسه دریافت کند.310 این نشان همیشه به افرادی داده میشد که خدمتی به دولت فرانسه کرده و یا از آرمانهایش حمایت کرده باشند.311 گزارهای که درباره عبدالکریم به شدت صادق بود. وقتی شرکت فرانسوی مریو خونهای آلوده خود را به ایران صادر و بسیاری از بیماران هموفیلی را دچار بیماریهای مرگباری همچون ایدز و هپاتیتC کرد، عبدالکریم ساکت بود.312 وقتی دولت فرانسه هواپیماهای سوپراتاندارد ارتش خود را برای بمباران ایران به رژیم بعث صدام اجاره داد، عبدالکریم ساکت بود.313 وقتی شرکتهای فرانسوی برای تحت فشار قراردادن ایران، برخلاف قراردادشان از همکاری با شرکتهای ایرانی سرباز زدند و ایران را ترک کردند، عبدالکریم ساکت بود.314 عبدالکریم ساکت بود چون غیرت و شرافتش را یعنی همه چیزش را معامله کرده بود! با این حال وقتی همقطارانش به کمک شهرداری هانوفر برایش مراسم بزرگداشت ترتیب دادند در کمال آرامش خاطر گفت: «شبها راحت میخوابم.»315 عبدالکریم حتی وجدانش را هم فروخته بود.
وقتی به عنوان رئیس فدراسیون حقوقبشر انتخاب شد گفت: «[حضورش در این مقام] باعث افتخار ایران است.»316 اما اشتباه میگفت. به سختی میتوان نقطه افتخار آمیزی در زندگی عبدالکریم پیدا کرد. او مخارجش را با فروش وطن تأمین میکرد. کارسازی برای ناتو و دولتهای جنگطلب فرانسه و آمریکا در قامت رئیس فدراسیون حقوقبشر که اصلا افتخار نداشت! عبدالکریم حالا در نهمین دهه از زندگیاش فاصله چندانی تا ثانیههای پایانی عمر ندارد. راه بازگشت همیشه وجود دارد اما «مرگ در غربت» کابوسی است که او انتخاب کرده. پس از گذشت سالها دیگر آن شور و نشاط سابق را ندارد. گاهگاهی در رسانههای دولتهای خارجی به عنوان کارشناس حاضر میشود، با همان سبک و سیاق سابق مصاحبه و موضعگیری میکند و میرود. روزگاری دو سال پیاپی قهرمان کُشتی در دانشگاه تهران بود317 و حالا انگار زیر بار خودخواهیها و دنیاطلبیهایش نه خاک، که ضربه فنی شده است. او در بازی روزگار به خودش باخت. عبدالکریم از خانوادهاش رانده شد، از مردم و کشورش هم همینطور. وجود او هر قدر برای اروپا و آمریکا آب و نان داشت برای ایران و مردمش جز ضرر چیزی نداشت. او بنده چرب و شیرین دنیا شد. عبدالکریم، عبدالرجیم شد.