حضرت امام خمینی(ره) با وجود مسئولیتها و وظایف سنگین رهبری حکومت اسلامی، توجه ویژهای نیز به انجام آداب شرعی و مستحبی داشتند. از جمله در ماه مبارک رمضان که بخش زیادی از اوقاتشان را به خواندن نماز و قرائت قرآن میگذراندند. علاوه بر این ایشان میکوشیدند که تا حد امکان در این ماه با سادهزیستی و قناعت مفهوم واقعی روزهداری و امساک را رعایت کنند. آنچه در پی میآید حکایتهایی از نحوه رفتار امام در این ماه پرعظمت است تا چراغی فراروی مریدان و شیفتگان آن حضرت باشد.
کسى را بیدار نمىکردند
غیر از شبهاى ماه رمضان که قرار نبود کسى دیگر روزه بگیرد، ایشان هیچکس را بیدار نمىکردند. خودشان سماور را روشن مىکردند و چاى درست مى کردند و معمولاً یک تخممرغ، سحرى ایشان بود.
(مصطفوى، زهرا؛ پابه پاى آفتاب (چاپ جدید)؛ ج 1، ص 182 و 183).
معمولاً با نان و پنیر سر میکردند
امام تمام سالهایی را که در نجف بودند تا آخر اقامتشان روزه میگرفتند و غذای افطاریشان بسیار ساده بود. خدا شاهد است بنا به توصیه دکتر برای ایشان کباب برگ درست می کردند و آقا بخش جزیی از آن را به اصرار ما میخوردند. ایشان معمولاً با نان و پنیر سر میکردند.(حجتالاسلام والمسلمین فرقانی، آیینه حسن، ص 152).
اگر شبهه داشتند مسافرت میکردند
برخی از اوقات که امام در گرفتن روزه شبهه داشتند که ممکن است به ایشان ضرری داشته باشد مسافرت میکردند- با این کار حرمت ماه رمضان را نگه میداشتند- و روزه را در وقتی میگرفتند که برایشان ضرری نداشته باشد. (برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج1، ص 377)
آقای حاج شیخ غذایشان را جدا کنند
مشهدی حسین که یکی از خدمتگزاران امام در نجف بود نقل میکرد که در ماه رمضان عدهای در بیرونی امام بودند و غذا همان غذای گذشته بود و فرقی نکرده بود. روزی آقای حاج شیخ عبدالعلی قرهی به من گفت: «این همه آدم که در بیرونی هستند افطار و سحری می خواهند و این مقدار گوشت که شما تهیه میکنید خیلی کم است، بیشتر بگیرید.» من هم بنا به گفته او آن روز بیشتر گوشت گرفتم. هرشب میبایست خدمت امام میرسیدم و صورتحساب را ارائه میدادم. آن شب آقا با تعجب پرسیدند:
«چطور شد که گوشت بیشتر از گذشته گرفتی؟» گفتم: «آقای شیخ دستور دادند.» امام با احترامیکه نسبت به ایشان داشتند، فرمودند: «همان تعداد که همیشه میگرفتی بگیر، آقای حاج شیخ هم اگر میخواهند، غذایشان را جدا کنند»! (آیتالله یزدی- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی- ج 2، ص 146 و 147).
آرامش روحی در بمباران تهران
در اوایل خردادماه 64 که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، هواپیماهای عراقی در طول شبانه روز، وقت و بیوقت تهران را بمباران می کردند. همراه آنها، توپهای ضدهوایی با صداهای مهیب و گوشخراش بهویژه در دامنه کوههای شمال تهران که صدا میپیچید خواب و استراحت را از همه گرفته بودند. صبح که میشد همه در اثر بیخوابی شبانه، خوابآلوده و کسل بودند و نظم و نسق کارها به هم ریخته بود. با اینکه امام ملزم به تبعیت از کسی نبودند و اختیار داشتند کارشان را بهطور دلخواه و مناسب حالشان تنظیم کنند، با این حال در شرایطی که همه مایل بودند ساعتهای اول روز را که بیشتر آرام بود بخوابند، امام طبق روال همیشگی هر روز رأس ساعت هشت صبح سرحال در اتاق کار و ملاقاتشان حاضر میشدند.
یک روز آقای دکتر عارفی که همواره مراقب وضع و سلامتی امام بود ،بعد از معاینه سؤال کرد: «در ماه رمضان، این روزها، وضع خواب و استراحتتان فرقی نکرده، کم نشده؟» فرمودند: «نه» دکتر مجدداًً سؤال کرد: «هیچ فرقی نکرده است؟» امام باز تأکید کردند: «نه.»( حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان، پا به پای آفتاب (جدید)، ج 2، ص 251).
به درسشان خیلی مقیّد بودند
خانم مصطفوی: مادرجان، شنیدم عروسی شما در ماه مبارک رمضان بود، در حالی که رسم نیست در ماه رمضان ازدواج کنند. چرا؟
همسر امام: چون درسها تعطیل بود.
خانم مصطفوی: یعنی حضرت امام تا این حد به درس مقید بودند که حتی برای ازدواجشان حاضر به تعطیل کردن درس نبودند؟
همسر امام: بله آقا به درسشان مقید بودند. میگفتند چون درسها تعطیل است. (وقت برای ازدواج مناسب است). (فصلنامه ندا- ش 12، ص 17).
خود ماه رمضان کاری است
سرّ این معنا که امام ملاقاتهای خودشان را در ماه مبارک رمضان تعطیل میکردند این بود که بیشتر به دعا و قرآن و خلاصه به خودشان برسند. امام میفرمودند: «خود ماه رمضان کاری است».(آیتالله توسلی- حوزه- ش45- ص59).
در ماه رمضان شعر نمیخواندند
امام به نقل از نزدیکانشان برای ماههای ویژهای چون رمضان برنامهای خاص داشتند، بهطوری که در این ماه عزیز شعر نمیخواندند، شعر نمیسرودند و گوش به شعر نمیدادند و دگرگونی خاصّی متناسب با این ماه مبارک در زندگی خود ایجاد میکردند، بهگونهای که این ماه را سراسر به تلاوت قرآن مجید، دعا و انجام مستحبات مربوط به ماه رمضان سپری می کردند. (حجتالاسلام والمسلمین آشتیانی- پاسدار اسلام- ش 93- ص 31).
معاشقه امام با خدا
رمضان سال قبل از رحلت امام را خوب به یاد دارم. بعضی وقتها هر بار که به دلیلی نزد ایشان میرفتم و سعادت پیدا میکردم با ایشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان که میشدم میدیدم قیافه ایشان کاملاًً برافروخته است و چنان اشک میریختند که دیگر دستمال، کفاف اشکشان را نمیداد و کنار دستشان حوله میگذاشتند. امام شبها چنین حالتی داشتند و این واقعاًً معاشقه ایشان با خدا بود. (برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج1، ص133)