دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(ره) آنقدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت از دست خواهد رفت. ایشان در جملهای این اهمیت را گوشزد کردهاند: «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است.» بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که دانشگاه هم منشأ دردها و فسادهای موجود و هم منشأ اصلاح کشور است و بسته به اینکه دانشگاهها، استادان و دانشجویان چه جهتگیریهایی داشته باشند، ثمرات آن نیز مشخص خواهد شد.
نظر کلی معظمله این است که مبدأ همه تحولات و مقدرات یک کشور، دانشگاه است و دانشگاه یک کشور را اصلاح یا تباه میکند؛ و لذا متذکر میشوند که «ما باید دانشگاه اسلامی داشته باشیم.»، بدین معنی که دانشگاهها باید استقلال داشته باشند و وابسته به شرق و غرب نباشند. ايشان این مسئله را به استادان و دانشجویان توجه میدهند که دانشگاهها و در نهایت مملکت به دست اجانب و منفعتطلبان نیفتد. در ضمن بیان میدارند که دانشگاهها دو کار عمده دارند: یکی، تربیت و اصلاح انسانها؛ و دیگر، تربیت دانشمندان و متخصّصان. به نظر امام (ره)، هر دو کار باید در کنار یکدیگر انجام شود. در پایان، ضمن اشاره به توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی و تهیه امکانات و تشویق مخترعان و مکتشفان و متخصّصان متعهد، جوانان را به پایداری در تحقق این امور و ایستادگی در برابر انحرافها از این اصول وا میدارند.
امام خمینی(ره) برای دانشگاه، دانشگاهیان و دانشجویان، پیامها و سخنانی بیان فرمودهاند که اگر با دقت و از ابعاد گوناگون تجزیه و تحلیل شوند، راه نجات یک ملت و کشور در دنیا و آخرت مشخص و در صورت عمل به آن رهنمودها، این نجات محقق میشود.
اهمیت دانشگاه
ایشان در بیانات متعدد خویش با عبارات گوناگون این مطلب را متذکر شدهاند که «دانشگاه، مبدأ همه تحولات است». همچنین در مواردی دیگر با بهکارگیری اصطلاحات «مقدرات» و «سرنوشت»، دانشگاه را منشأ این مقدرات و سرنوشت میدانند و آن را در رأس امور میخوانند؛ از جمله: «مقدرات این مملکت، دست این دانشگاهیهاست»، «از دانشگاه [است که] باید سرنوشت یک ملت تعیین شود» و «دانشگاه که رأس امور هست و تقدیرات یک کشوری، مقدرات یک کشوری بسته به وجود آنهاست، باید جدیت کنند که روی خودشان را از غرب و شرق برگردانند.»
دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(ره) آنقدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت ازدست خواهد رفت. ایشان در جملهای این اهمیت را گوشزد کردهاند: «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است.»
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که دانشگاه هم منشأ دردها و فسادهای موجود و هم منشأ اصلاح کشور است و بسته به اینکه دانشگاهها، استادان و دانشجویان چه جهتگیریهایی داشته باشند، ثمرات آن نیز مشخص خواهد شد. امام خمینی(ره) در کلامهای خود، به این دو جهتگیری کاملاً مجزا و مشخص، به طور صریح اشاره فرمودهاند. درباره جهتگیری اوّل چنین اظهار میدارند: «امیدوارم احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه شروع شده است». و در خصوص جهتگیری دوّم میفرمایند: «دانشگاه یک کشوری اگر اصلاح شود، آن کشور اصلاح میشود». آنگاه در بیاناتی دیگر، این دو جهت گیری متضاد را در کنار هم قرار میدهند و نتیجه هر یک را گوشزد میکنند: «دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند میکند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب میزند» و در جای دیگر میفرمایند: «این افرادی که از دانشگاه میآیند، یا مخرّب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند» و «هرچه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا میکند: وابستگی یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادی، تابع تربیتهای دانشگاهی است». پس اگر متولّیان دانشگاه افرادی خوب و صالح باشند، نسلهای حاضر و آینده درست تربیت میشوند و اگر افراد غیرصالح باشند، این نسلها نیز غیرصالح تربیت خواهند شد. از این جهت است که امام میفرمایند: «دانشگاه است که امور کشور را اداره میکند و دانشگاه است که نسلهای آینده و حاضر را تربیت میکند. و اگر چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست».
اسلامی شدن دانشگاه
اکنون که بر اساس بیانات امام خمینی(ره) مشخص شد که منشأ همه تحولات و مقدرات کشور، دانشگاه است و اینکه با توّجه به جهتگیری خاصی که در دانشگاه گرفته میشود، تحولات و مقدرات نیز در دو جهت صلاح یا فساد شکل میگیرد، باید در پی یافتن راهی باشیم که این مقدرات و تحولات در مسیر صلاح صورت پذیرد که اگر چنین کنیم، کشور خود را تا همیشه بیمه کردهایم. امام خمینی(ره) میفرمایند: «اساتید دانشگاه بدانند که اگر چنانچه دانشگاه را بسازند، کشورشان را بیمه کردهاند تا آخر».
در اینجا ضروری است به این سؤال پاسخ داده شود که این ساخت و اصلاح دانشگاه چگونه باید صورت گیرد و راه آن چیست؟ امام(ره) این مطلب را هم بدون پاسخ نگذاشته و راه آن را نشان دادهاند. ایشان تنها راه را اسلامی شدن دانشگاهها میدانند؛ و در این باره میفرمایند: ما «باید این مسئله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد» و نیز در جملهای دیگر میفرمایند: «باید قبل از هر چیز دانشگاه اسلامی باشد. برای اینکه کشور هر چه صدمه خورده است، از کسانی بوده که اسلام را نمیشناختهاند».
منظور از اسلامی شدن دانشگاه چیست؟
با این بیان، آنچه به ذهن خواننده و شنونده خطور میکند، این است که با توجه به برداشتهای مختلفی که در این خصوص وجود دارد، منظور از اسلامی و دانشگاه اسلامی چیست؟ امام خمینی(ره) به این مطلب هم پاسخ داده و دانشگاه اسلامی را با بیانی خاص تبیین کردهاند: «معنی اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند، و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند. و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم». و در جملهای دیگر نیز به مسئله استقلال اشاره میکنند و میفرمایند: «باید دانشگاهها بیدار شوند. باید از همین دبستان تا آن آخر دانشگاه از این افکار غربزده تهی بشوند، و شرق روی پای خودش بایستد».
در جمله اخیر، ضمن اینکه ممکن است «شرق» را به معنای کشورهای کمونیست قلمداد کنیم، میتوانیم به این نتیجه هم برسیم که منشأ اصلی فسادها، ناشی از غرب و غربزدگی است که شرق به مفهوم عام را که شامل کلیه کشورهای غیرغربی است، نیز تحت تأثیر قرار میدهد. پس باید از چنین فرهنگی دوری جست. به همین دلیل است که امام(ره) در جایی دیگر، از کشور و رژیمی نام میبرند که مظهر این غرب جهانخوار و چپاولگر است و به عبارتی شیطان بزرگ است؛ و روشنفکران و متفکران دانشگاهی را از این موضوع آگاه میفرمایند؛ و اظهار میدارند: «گویندگان و روشنفکران و متفکران و دانشگاهیان و دانشمندان، همه توان خود را صرف قطع امید از دشمن اصلی ما آمریکا کنند».
بنابراین، از دیدگاه امام خمینی(ره)، معنی «اسلامی شدن»، «استقلال» است؛ و استقلال یعنی عدم وابستگی به مظاهر استکبار، چپاولگری، جهانخواری و فساد و به عبارتی دیگر، داشتن استقلال فکری بر مبنای اصول و عقاید اسلامی. پس کلیه عوامل دخیل در دانشگاهها، خصوصا استادان، باید به این نکته توجه داشته باشند و در راه قطع وابستگی و کسب استقلال و در نهایت اسلامی شدن دانشگاهها بکوشند.
خودباوری و اتکا به خود
به این ترتیب، باید قید و بندها و دلبستگی به غرب و یا مظاهرِ دیگرِ شبیه به آن را رها کنیم و از آنها آزاد شویم. امّا ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند: بعد از قطع این رابطه، چه میشود؟ آیا پس از آن، در خلأ، تنهایی، بییاوری و بدبختی قرار نخواهیم گرفت؟ آیا همه چیزمان نابود نخواهد شد و به هلاکت نخواهیم افتاد؟ برای رهایی از این ذهنیت - که ممکن است در افکار برخی از مردم، بهویژه استادان و دانشجویان، رسوخ کند - باید برای این سؤالها پاسخی یافت. آن پاسخ، براساس گفتههای امام(ره)، «خودباوری» و «اتکا به خود» و «خویشتنیابی» است؛ که خلأ موجود را به بهترین وجهی پر خواهد کرد. ایشان در خطاب به دانشجویان میفرمایند: «شما دانشجویان عزیز! خودتان درصدد این باشید که از غربزدگی بیرون بیایید. این گمشده خودتان را پیدا کنید. گمشده شما، خودتان هستید». امّا این خود را چگونه میتوان پیدا کرد؟ و آیا چگونه بودن و چگونه شدن، خودپیدا کردن است؟
طبیعتا اصطلاح «خود را یافتن» باید مفهومی خاص داشته باشد. آنچنان «خودی» که نه تنها جایگزین خلأ و قطع وابستگی شود، بلکه حالتی رشدیابنده داشته باشد و استاد، دانشجو و دانشگاه را به بهترین وجه بسازد و آنها را از جهات مادی و معنوی، به صلاح و ساحل نجات و رشد و ترقی برساند.
راهحل چيست؟
از بیانات امام(ره) میتوان به این نتیجه رسید که این «خود را یافتن» و «متکی به خود بودن» باید در دو جهت مختلف، امّا در کنار هم، جامه عمل بپوشد. یکی از این دو جهت، دانشمند و متخصص شدن افراد و تهیه و توسعه ابزارهای رسیدن به این مرحله است؛ و جهت دیگر، ساخته شدن افراد ازحیث معنوی و انسانی است. این دو جهت، به خوبی و صراحت در بیانات مختلف امام(ره) مشخص شده است.
در راستای جهت اول میفرمایند: «اگر دانشگاهها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعتطلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را به دست میگیرند و سرپرستی میکنند». در بیانی دیگر اظهار میدارند: «مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی، توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همهجانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق به در آمده و نشان دادهاند که میتوانند کشور را روی پای خود نگه دارند». و نیز میفرمایند: «باید دانشگاهها خودکفا شوند که احتیاج به دانش غرب نداشته باشند».
پس ملاحظه میشود که در یک کشور اسلامی، از یک سو باید افراد به فکر متخصص و دانشمند شدن بیفتند و در این راه بکوشند و از سوی دیگر دولت نیز وسایل و امکانات چنین کاری را به انحای مختلف فراهم آورد و با هدایت و تشویق لازم، کارها را جهت دهد.
اگر چنین اقدامی صورت نگیرد و دانشگاهها در این راستا عمل نکنند، دوباره کشور به اجانب منفعتطلب وابسته میشود و آنها زمام امور علمی، اقتصادی و بالأخره سیاسی و فرهنگی ما را در دست میگیرند. امّا این جهت و این کارها برای «خود شدن» و «خود را یافتن» کافی نیست، بلکه باید با عامل دوم ترکیب شوند و در کنار هم به پیش روند.
عامل دوم، همانگونه که ذکر شد، ساخته شدن افراد از جهات معنوی، انسانی و خدایی است. از این رو است که امام خمینی(ره) با نگرشی ژرف به ابعاد گوناگون، از جمله به این مسئله توجه کرده و با کلامهای گوهربار خود راه را نشان دادهاند.
ایشان درخصوص عامل و جهت دوم میفرمایند: «شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید؛ اگر انسان درست کردید، مملکت خودتان را نجات میدهید»، «دانشگاه باید مرکز درست کردن انسان باشد»، «دانشگاهها را مرکز تربیت قرار دهید؛ علاوه بر دانش، تربیت لازم است. اگر یک دانشمندی تربیت نداشته باشد، مضرّ است»، «دانشگاه را باید شما رو به خدا بیرید، رو به معنویت ببرید. و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم برای خدا خوانده بشود»؛ و بالأخره در فرازی دیگر، با اشاره به هر دو عامل تخصص و تعهد در کنار هم، میفرمایند: «اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد، یعنی در کنار تحصیلات، تهذیب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها میتوانند به سعادت برسانند».
پس ملاحظه میشود که امام خمینی(ره) در این مجموعه از بیانات، ضمن اشاره به اینکه دانشگاه باید مرکز تربیت، انسانسازی و خداجویی باشد، کسب تخصص را هم لازم میشمرند. نپرداختن به چنین موضوعی را باعث نابودی کشور ذکر میکنند و متخصص غیرمتعهد و فاقد تربیت انسانی را به حال کشور مضرّ میدانند.
امّا روشن است که رسیدن به این دو عامل و جهت، یعنی تخصص و تعهد، به آسانی صورت نمیگیرد و به کار و تلاش جدی استادان و دانشجویان و همه دستاندرکاران و متفکران دلسوز و هنرمندان دردمند نیاز دارد؛ که هر یک، به ویژه دانشگاهیان، باید از یک سو به این تلاش و جدّیت دست زنند و متحمل سختیها و ناراحتیها شوند و از سویی دیگر، با شناخت موانع و مشکلات، در صدد مبارزه با آن موانع و حل مشکلات برآیند. از این جهت است که امام عزیز بهکارگیری این کوشش و تلاش را متذکر میشوند و آن را لازم میشمارند. ایشان در جایی میفرمایند: «جدیت و فداکاری لازم دارد تا دانشگاه، دانشگاه بشود»؛ و در جایی دیگر به این تلاش و کوشش ارج مینهند و بر فداکاران و تلاشگران درود میفرستند: «سلام بر جوانان برومندی که با سلاح علم در سرافرازی و اعتلای کشور، کشور عزیز اسلامی کوشا، و در رسیدن به هدفهای انسانی ـ اسلامی از هیچ زحمت و کوششی دریغ ندارند».
امّا برای رسیدن به دانشگاه اسلامی با تعریفی که پیشتر با توجّه به بیانات امام (ره) ارائه شد، باید متذکر شد که این تلاش و جدّیت شامل شناخت موانع و مشکلاتی که بر سر راه وجود دارد و نیز راه مقابله با آنها هم میشود. امام خمینی(ره) با ریزبینی دقیق، موانع موجود بر سر راه را یادآور میشوند و توصیهها و رهنمودهای خود را برای مقابله با آنها ارائه میدهند. ایشان در زمینه شناخت یکی از موانع میفرمایند: «اکثر ضربات مهلکی که به این اجتماع خورده است، از دست همین روشنفکران دانشگاه رفتهای [است] که همیشه خود را بزرگ میدیدند و میبینند». همچنین در جملهای دیگر، ضمن اشاره به موانع دیگر، راه برخورد و مقابله با آنها را نشان میدهند. ایشان میفرمایند: «به همه نسلهای ملل توصیه میکنم که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلام آدمساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگی حفظ و پاسداری کنند». سپس بیان میدارند: «برای همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شوند؛ و هرجا انحرافی به چشم خورد، با اقدام سریع در رفع آن بکوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اوّل با دست پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گیرد».