امام خمینی(رحمه الله علیه) به خوبی میدانست كه هماوردی با رژیم دین ستیز پهلوی و پیروزی بر آن، نیازمند ایجاد حركت سیاسی و دینیِ فراگیری در كلّ جامعه است و این مهم، در گرو آن بود كه حوزة علمیه ـ كه پس از رحلت حضرت آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری و نیز روی كار آمدن رضاخان ـ روی به ویرانی نهاده بود، باید دوباره احیا و تقویت گردد و معارف اسلام در اختیار همة مردم قرار گیرد. برای این منظور وجود و حضور شخصیت جامعی لازم بود كه بتواند رهبری روحانیت را در دست گیرد و حوزة علمیه را به یك نهاد واحد و متمركز و قدرتمند مبدّل
سازد.
تنها كسی كه در آن روزگار، چنان مقبولیت و صلاحیتی داشت حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی بود. از این روی، امام خمینی با همكاری جمعی از دوستان، فعالیتهای گستردهای انجام دادند تا موافقت ایشان را در این زمینه جلب كنند و مقدمات هجرت معظمله به قم و زعامت ایشان را فراهم
آورند.1
سرانجام به یاری خداوند و با رایزنیها و تلاشهای فراوان ایشان، آیتاللهالعظمی بروجردی به قم هجرت كردند و قیادت حوزة علمیه را بر عهده گرفتند.
به این ترتیب با ورود آن زعیم عالیقدر به قم، حوزة علمیه روح تازهای گرفت و فعالیتهای جدیدی را آغاز
كرد.
قدرت اجتماعی
آیتاللهالعظمی بروجردی
جامعیت علمی و عملی مرحوم بروجردی و نیز زعامت ایشان، و همچنین محبوبیت و مقبولیت اجتماعی آن فقیه وارسته، موجب شده بود كه رژیم پهلوی نتواند به طور آشكار بر خلاف احكام اسلام رفتار كند.2 هرچند، گاهی برای آزمودنِ مردم و روحانیت، اقداماتی بر خلاف موازین شرع انجام میدادند یا شایعهای ضد دینی منتشر میكردند، ولی همیشه با عكس العمل به موقع آیتاللهالعظمی بروجردی و موضعگیری مناسب ایشان، نقشههای آنان نقش بر آب میشد.3 برای مثال، در پی اقدام خلاف شرعی كه رژیم پهلوی مرتكب شده بود، فرستادة مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی به ملاقات شاه رفت و از وی خواست كه از آن عملِ خلاف احكام اسلام جلوگیری كند. شاه نیز در پاسخ گفته بود كه این كار در همة كشورهای اسلامی صورت پذیرفته است و ما نیز نمیتوانیم جدای از آن كشورها عمل كنیم و چارهای جز انجام عمل مزبور نداریم! فرستادة مرحوم بروجردی نیز به او گفته بود: «در سایر كشورها، ابتدا رژیم سلطنتی تبدیل به جمهوری شد و بعد این گونه اقدامات صورت پذیرفت!»4
پانوشتها:
1- امام خمینی(رحمه الله علیه) در تعقیب هدف اساسی خود دربارة واداشتن مراجع زمان به نهضت اصیل اسلامی، پس از درگذشت آیتالله حائری (حاج شیخ عبدالكریم) كوشش همهجانبهای را مبذول داشت كه مقام زعامت و مرجعیت را به دست فقیه و عالمی بدهد كه به روح و حقیقت اسلام آگاه باشد و دین حنیف اسلام را از زاویة تنگ مسائل عبادی ننگرد، و كسی كه در آن روز بیش از دیگران دارایاندیشة روشن و مترقی بود و در قبال ضربات توان فرسایی كه بر پیكر اسلام وارد میشد احساس درد میكرد، همانا مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی بود كه سابقة مبارزات او علیه رضاخان میرپنج و حركت او از بروجرد به منظور اسقاط حكومت پلیسی و سیاه پهلوی در خور توجه بود، و اظهارات خود آن مرحوم، از قبیل اینكه «من هرگز در قبال خلافكاریها و قانونشكنیهای دستگاه حاكمه ساكت نمینشینم» برای امام خمینی(رحمه الله علیه) مایة دلگرمی و امیدواری بود و میپنداشت كه اگر آن مرحوم بر مسند قیادت (رهبری) و مرجعیت قرار گیرد، میتواند انقلاب و دگرگونی اساسی در جامعة اسلامی پدید آورد، و ملّت اسلام را از خواب غفلت و ناآگاهی و تاریكاندیشی برهاند و به جنبش و مبارزه وا دارد. از این روی، در مرجعیت عامة ایشان كوشش بسزایی مبذول داشت و موانع و دشواریهایی را كه در سر راه رسیدن آن مرحوم به مقام قیادت و مرجعیت عامه وجود داشت برطرف ساخت و حتی برای همراه كردن علمای بزرگ همدان ـ كه با مرجعیت مرحوم بروجردی موافق نبودند ـ به آن سامان مسافرت كرد و از نزدیك با آنان گفتوگو و مشاوره كرد و سرانجام موفق شد نظر آنان را به زعامت عامة مرحوم بروجردی جلب نماید» (حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 98 ـ 99.)
2- صحیفة نور، ج 1، ص 9.
3- امام خمینی(رحمه الله علیه) در سخنرانی فروردین 1341 میفرماید: «اینها از آن وقت نقشه كشیدند برای نابودی روحانیت و دنبالش نابودی اسلام، و دنبالش نفع رساندن به اسرائیل و عمال اسرائیل...؛ منتهی در پرده بود؛ اعلام نكرده بودند مطالبشان را. گاهی اعلام میكردند، لكن مضمضه میكردند مطالب كفر خودشان را...» (صحیفة نور، ج 1، ص 9.)
4- حمید روحانی، بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 152، پاورقی.