بههرحال غربیها بر اساس اطّلاعاتی که از آرایش انتخاباتی و موقعیّتهای اجتماعی نامزدها داشتند به این نتیجه رسیده بودند که انتخابات منجر به تغییری در گفتمان حاکم در ایران نمیشود؛ اگرچه داشتن این پیشبینی مانع از آن نبود که برنامههای خودشان را هم دنبال کنند تا کشور و ملّت، نتوانند از این فرصت و موقعیّت طلایی استفاده حدّاکثری کنند. شاید این حقیقت که آقا نیز بر آن تأکید داشتهاند که «فتنه پس از انتخابات، ظلم بزرگی به نظام بود.» یکی از علّتهایش همین تغییر موضع پیش و پس از انتخابات بیگانگان است؛ قبل از انتخابات، اروپاییها و آمریکاییها با تغییر رویّه گذشتهشان و از موضع پایین شروع کردند به ارتباطگیری و حرف زدن با رهبری معظّم و مسئولین کشور و یکدفعه ظرف ده روز ورق برگشت، اوباما و غربیها شروع کردند به لُغُز خواندن برای ایران. این تغییر موضعِ ناشی از حوادث پس از انتخابات در حوزه بینالملل، واقعیّتی است که همه کسانی که به نحوی با آن سروکار داشتهاند به آن اذعان دارند؛ برای مثال دبیرکلّ حزب مردمسالاری1 میگوید: «پیش از انتخابات سال 88 برای شرکت در اجلاس اقتصادی مرتبط با کشورهای آسیایی و ماوراء قفقاز به لهستان رفتم و یک سال بعد نیز مجدّداً در همان اجلاس شرکت کردم، دیدم نوع نگاهها و مباحث مرتبط با جمهوری اسلامی ایران در سال 89 نسبت به سال گذشته فرق کرده است و بهخاطر حوادث پس از انتخابات، الکی به مواضع ما گیر میدهند و معلوم بود که آن حوادث به اقتدار ما در حوزه سیاست خارجی خیلی ضربه زده است.».
حال جای این پرسش هست که آیا اگر همانند انتخابات دورههای قبل و بعد از سال 88 همه در برابر قانون تسلیم بودند و ادّعاهای خود را از مجاری قانونی پیگیری میکردند، دشمنان ملّت بیشازپیش در موضع ضعف قرار نمیگرفتند؟ آیا اتّکاء به آراء 40 میلیونی مردم، راه را برای تأمین مقتدرانه منافع ملّت در عرصه خارجی هموار نمیکرد؟
یکی از تلخترین و فراموشنشدنیترین رخدادهای سال 88 این بود که بیگانگان ازجمله مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی شروع کردند به حمایت از کسانی که حاضر نبودند نتایج انتخابات را بپذیرند و موجبات درگیری و آشوب را فراهم کردند. برای نمونه باراک اوباما رئیسجمهور وقت ایالات متّحده در 5 تیر 1388 در حاشیه اجلاس گروه دی 8 گفت: «موسوی به منشأ الهام آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش بهسوی غرب هستند. او نماینده بسیاری از افراد است که در خیابانها هستند و شجاعت فوقالعادهای از خود نشان میدهند.».
امری که خارج از انتظار نبود؛ اینکه دشمنان ملّت ایران، همیشه به دنبال ایجاد ناامنی و خشونت و بیاعتبارسازی حیثیّت جمهوری اسلامی ایران باشند تعجّببرانگیز نبوده و نیست؛ فلذا به گفته برخی از مسئولین دفتر و نزدیکان رهبر معظّم انقلاب، ایشان بارها برای گردانندگان حوادث پس از انتخابات پیغام صریح دادند که مرزتان را با بیگانگان مشخّص کنید. علاوهبر اینکه، آقا پیش از انتخابات از آقای موسوی خواسته بودند مراقب گفتار و رفتارش باشد که دشمنان ملّت از آن سوءاستفاده نکنند؛ در همان ساعات اوّلِ پایان انتخابات نیز به او پیغام خصوصی دادند که «اين را شما داريد شروع میکنيد، امّا نمیتوانيد تا آخر کنترل کنيد؛ مىآيند ديگران سوءاستفاده میکنند.». همچنین در ملاقات روز یکشنبه 24 خرداد با یادآوری هشدار فوق، از او میپرسند چرا در برابر سوءاستفاده دشمن موضع نمیگیرید؟ پرسشی که تاکنون بیپاسخ مانده است و خاطره تلخ استعفای ناگهانی و بیخبر آقای موسوی از سمت نخستوزیری را به یاد میآورد. خاطرهای که اشاره به آن پندآموز است.
در نیمه شهریورماه سال 67 که کمتر از دو ماه از پذیرش قطعنامه 598 توسّط جمهوری اسلامی ایران و عملیّات فروغ جاودان سازمان تروریستی منافقین با پشتیبانی دشمن بعثی نگذشته بود، آقای موسوی با استعفای خود همه را غافلگیر کرد؛ هرچند در اینجا در صدد واکاوی آن نیستیم امّا آنچه از یادآوری این رخداد تاریخی (به تناسب رفتار وی پس از انتخابات) جای تفّکر دارد پاسخ فراموشناشدنی رهبر کبیر انقلاب است. طبق پاسخ امام خمینی(قدّسسرّه)، ایشان و دیگر مسئولین از استعفای نخستوزیر بیاطّلاع بودند و پس از چاپ استعفا در روزنامه جمهوری اسلامی، همگان از آن مطّلع شدند و چنین رفتاری به ویژه نسبت به امام که بیدریغ هرگونه حمایتی را از وی به عمل آورده بودند بسیار تعجّببرانگیز و قدرناشناسی بود؛ امّا مهمتر از آن، امام امّت در پایان هشداری عبرتآموز داده بودند:
«همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیّت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوءاستفاده کنند. مردم ما ازاینگونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیدهاند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت.»2
بهراستی چرا عدّهای بر اقدام ضدّ ملّی و ضدّ انقلابی حمایت صریح دشمنان ملّت از گردانندگان حوادث پس از انتخابات 88 چشم فرو بستند و علیرغم هشدارهای خصوصی و علنی رهبر انقلاب (پیش و خصوصاً پس از انتخابات) حاضر نشدند از مداخلات بیگانگان اعلام تبرّی کنند؟
در تحلیل رخدادهای پس از انتخابات 88 باید از خلط دو مطلب اجتناب کرد؛ یکم اینکه فعّالیّت گسترده و سازمانیافته پس از انتخابات برای مقابله با نظام از سوی بیگانگان دنبال شده است، درنتیجه میتوانیم خطّ کلّی و مدیریّت آن را دارای منشأ خارجی بدانیم؛ و امّا مطلب دوّم اینکه اگر بخواهیم از این مسئله نتیجه بگیریم که عوامل داخلی نقشی نداشتهاند، پاک کردن بخشی از صورتِ مسئله است؛ زیرا فتنه که نمیتوانست در خلأ شکل بگیرد و اگر برخی از فعّالان سیاسی و خواص و نامزدها و حامیان آنها بهانه به دست دشمن نمیدادند، بیگانگان نمیتوانستند غلطی بکنند. اینجامعِ نظر رهبری به فتنه پس از انتخابات است. شاهد مدّعی اینکه در یکی از روزهایی که فتنه همچنان ادامه داشت، جلسهای با حضور سران قوا و برخی دیگر از مسئولین مرتبط با موضوع در حضور رهبر انقلاب تشکیل میشود؛ در آن جلسه آیتالله خامنهای رخدادهای پس از انتخابات را اینطور تحلیل مینمایند: «این یک فتنه عمیق است که توسّط یک مرکز فعّال و هوشمند هدایت میشود؛ این مرکز از گذشته وجود داشته و با نظام و انقلاب مشکل دارد؛ این مرکزیّت دنبال ضربه زدن بوده و از مسائل انتخابات حدّاکثر استفاده را هم کرده است. مسئله اینها، دولت و رئیسجمهور نیست، بلکه نظام است. این جریان میخواهد با نظام درافتد و نظام را به زانو درآورد.»
در این جلسه که رئیسجمهور هم حضور داشته، یکی دیگر از حاضران در جلسه که مواضع مناسبی نیز در آن ایّام نداشت، از دو حزب و سازمان ساختارشکن و منحلشده نام میبرد و میگوید: «اینها مرکزیّت حوادث پس از انتخابات هستند؛ اگر با اینها برخورد شود قضیّه تمام میشود.»
آقا در پاسخ تأکید میکنند اینطور نیست که مرکزیّت جریان مقابله با نظام، این دو حزب و سازمان باشند؛ اینها حدّاکثر میتوانند پیادهنظام آن مرکزیّت باشند؛ طرّاحی، خیلی ریشهدارتر از این بحثها است؛ بخش عمده این مرکزیّت در خارج از کشور است؛ این مرکزیّت توانست حرفهای خود را از زبان بعضی چهرهها بزند، از زبان آقای...، از زبان آقای...، و تا حدودی از زبان آقای...؛ این افراد و مجامع شان بلندگوی مرکزیّت فوق شدند. اگر این افراد و گروهها داخلِ کار نبودند مسائل تا این حد گسترش پیدا نمیکرد...
پانوشتها:
۱- از گفتوگوی آقای مصطفی کواکبیان با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظّم انقلاب.
۲-صحیفه امام(ره)، ج 21، ص 124.