افزون بر تشكیكهای فراگیری كه تاكنون در زمینة اصلِ شناخت و امكان معرفت حقیقیِ مطابق با واقع صورت گرفته است، امروزه شبهة خطرناك دیگری به نام «قرائتهای مختلف از دین» پدید آمده است. این شبهه، مبتنی بر نظریهای فلسفی است كه تفاهم واقعی میان انسانها را ناممكن میداند. یعنی وقتی كسی سخنی میگوید یا نظریهای را بیان میكند، خودِ او، یكی از كسانی است كه برداشتی از سخنِ خودش دارد، و دیگران نیز برداشت یا برداشتهایی دیگر از سخن او خواهند داشت.
به عبارت دیگر مسئله فهمیدن و انتقال معنا از الفاظ یا گزارهها، فقط به مقصود گوینده بستگی ندارد، بلكه امر مشتركی میان گوینده و شنونده است، و الفاظ به تنهایی نمیتوانند مرادِ گوینده را به مخاطب منتقل سازند.1
با این مبنا، هر كسی بر اساس پیشدانستههای خود، از یك گزاره معنایی را برداشت میكند، و بشر از آنجا كه ذهنیاتی پیشینی دارد و این ذهنیات نیز در افراد مختلفْ متفاوت است، هرگاه به قصد فهم سخن یا متنی تلاش كند، ذهنیات او نیز در این فهم اثر میگذارد.
در نتیجه هر كلامی فهمهای متعددی، برابر با تعداد فهمكنندگانِ آن خواهد داشت، و همگیِ آنها نیز درست خواهند بود. بر این اساس، نمیتوان كلامی سراغ داد كه همه مردم - هر چند هیچ غرض سوئی هم نداشته باشند - معنای واحدی از آن بفهمند، و فرض فهمِ معنای واحد ناممكن است.2
این مبنا را همچنین برای ضربه زدن به فرهنگ دینی و اساس شریعت، در حوزة آموزههای وحیانی نیز سرایت دادهاند. بر این اساس، آدمی از وحی الهی حقیقت واحد و ثابتی درك نمیكند و حتی خودِ پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز به این دلیل كه یك انسان است، در حقیقت، فهم و برداشت خود را به نام قرآن برای مردم بیان كرده است. به این ترتیب، فهم رسول(صلى الله علیه وآله) نیز فهمی شخصی و متناسب با ذهنیت و شرایط خاص زمانی و مكانیِ وی بوده، كه به صورت این الفاظ و آیات بیان گردیده است.3
بنابراین نمیتوان قرآن را وحیِ ناب الهی دانست؛ بلكه قرآن كلام پیامبر است.4 پس نتیجه آنكه، دین قرائتهای مختلف و صحیحی دارد و هر فرد میتواند قرائتی خاصِ خود از آن داشته باشد. قرائت و برداشت هر كسی محترم است و از این جهت هیچكس مؤاخذه نخواهد شد.
به این ترتیب دشمنان فرهنگ دین با این ترفند خطرناك راه هرگونه تحریف و بدعت در آموزههای وحیانی را باز میكنند و با طرح نسبیت معرفت باب هجوم فرهنگی به تمام باورها و ارزشهای دینی را میگشایند.
پانوشتها:
1- در این زمینه باید توجه داشت كه اولاً، گرچه نمیتوان احساسات درونی خود را عیناً به دیگری منتقل كرد، از راه ذكر قراین و آثار و لوازم، این احساسات قابل شناساندن است؛ ثانیاً، آیا میتوان پذیرفت كه در زمینة مباحث ریاضی، منطقی، فلسفی و دیگر علوم، از طریق الفاظ و گزارهها نمیتوان معانی را به دیگران منتقل ساخت؟
برای آشنایی بیشتر با این نظریه و نقد آن مراجعه كنید به: محمّدتقی مصباح یزدی، تعدّد قرائتها، نگارش غلامعلی عزیزیكیا، ص 53 - 59.
2- برای آشنایی بهتر با این نظریه مراجعه كنید به: عبدالكریم سروش، قبض و بسط تئوریك شریعت، ص 301، 302، 348، 487.
3- ن.ك: نصر حامد ابوزید، مجله كیان، شماره 54، ص 13- 14؛ عبدالكریم سروش، مجلة كیان، شمارة 52، ص 58.
4- در مقابل این نظریه، قرآن كریم میفرماید: وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی؛ «و [پیامبر] هرگز از سَرِ هوس سخن نمیگوید، این سخن، جز وحیی كه وحی میشود نیست» (نجم،3-4)؛ تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ *وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیٌنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیل لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِین * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِین؛ «[پیام] فرود آمدهای است از جانب پروردگار جهانیان، و اگر او پارهای گفتهها به ما بسته بود، دست راستش را سخت میگرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره میكردیم» (حاقه،43-46). برای آشنایی بیشتر این نظریه و نقد آن، مراجعه كنید به: محمّدتقی مصباح یزدی، تعدّد قرائتها، نگارش غلامعلی عزیزیكیا، ص 61-85.