به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,913
بازدید دیروز: 4,060
بازدید هفته: 6,973
بازدید ماه: 73,046
بازدید کل: 23,734,855
افراد آنلاین: 52
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۱۶ اردیبهشت ۱٤۰۳
Sunday , 5 May 2024
الأحد ، ۲۶ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
40/ 31 - روایت‌هایی از متن و فرامتن فتنه هشتاد و هشت - بهانه‌جویی با ایرادهای بنی‌اسرائیلی! ۱۴۰۰/۰۵/۱۹
روایت‌هایی از متن و فرامتن فتنه هشتاد و هشت - 40/ 31

 بهانه‌جویی با ایرادهای بنی‌اسرائیلی! 

۱۴۰۰/۰۵/۱۹

دکتر علی آقا محمدی بایگانی - پایگاه خبری صبح مشهدموسوی: از «ابوعباس» پول نگرفتم(!) - جهــــــــان مـــا

روایت دکتر علی آقامحمّدی
از ماراتن مذاکرات با مهندس موسوی
بالاخره آمدیم بیرون، درحالی‌که ما هیچ در ذهنمان نمی‌آمد که کار به این موقعیّت برسد. دوستان دیگر را هم صدا کردیم- همان ترکیبی که داشتیم - و آنها را هم در جریان قرار‌دادیم. امّا هرچه زنگ زدیم به آقای موسوی لاری پاسخگو نبود. زنگ زدیم به آقای محتشمی‌پور، ایشان هم پاسخگو نبود. اصلاً ماندیم که چه کنیم. یکی از دوستان زنگ زد به آقای مهندس موسوی که آقا این نمایندگان شما نیستند؛ ما از کجا پیدایشان کنیم؟ گفت من می‌گویم زنگ می‌زنند به شما. چند دقیقه بعد آقای موسوی لاری زنگ زد به من که درخدمتم. گفتیم که داریم کارها را پیش می‌بریم. البتّه با احتیاط کامل جلو می‌رفتیم. ولو اینکه همه‌ چشمه‌ها را دیده بودیم، ولی می‌خواستیم بیخودی چیزی نگوییم که این وسط مسئله‌ جدیدی درست بشود. آقای موسوی لاری گفت ما هم گرفتار و مشغولیم. گفتم خب آن نامه چه شد؟ گفت من فاکس کردم برای آقای محتشمی‌پور. حالا آقای محتشمی‌پور کجا است؟ گفت من نمی‌دانم. ما جا خوردیم که چطور شد؟ به آقای ابوترابی گفتم آقای فاتح را که می‌شناسی؟ واقعیّتش این است که قبل از جلسه‌ شورا من رفتم ایشان را ببینم، نشد. برویم از طریق او این کار را انجام بدهیم. چون دسترسی‌هایش خوب است. این کار را سریع انجام بدهیم.
بالاخره آقای فاتح را پیدا کردیم و به او گفتیم شما فقط ما را ببر خانه‌ آقای محتشمی‌پور. او ما را برد طرف ولنجک و دانشگاه شهید بهشتی. در آنجا کوچه‌ای بود که گفت یکی از منازل آن، خانه‌ آقای محتشمی‌پور است. ایشان ماند در ماشین. من و آقای ابوترابی رفتیم؛ زنگ زدیم و پسرش آمد در را باز کرد. ساعت 11 شب بود. رفتیم بالا نشستیم. آقای محتشمی‌پور هم آمد، حال و احوال کردیم و گلایه که پس چرا تماس نداشتید؟ ولی همین‌جوری نرم رد شدیم. آقای موسوی لاری گفته آن نامه دست شما است. گفت بله به من داده، ولی من هنوز ندیده‌ام. خلاصه نامه را آوردند و یک کپی هم به ما دادند. گفتیم خب این امضا می‌خواهد. دیدیم همان بحث است که همه‌ صندوق‌ها بازشماری شود. من گفتم بازشماری همه‌ صندوق‌ها معنی ندارد؛ باید یک طرح منطقی باشد که بتوانیم جمعش کنیم و زود انجامش بدهیم؛ برای چه بیخودی چنین مسئله‌ای را نگه داریم؟ او گفت ما که نمی‌توانیم الان این‌جوری فکر بکنیم. گفتم شما چه کسی را قبول دارید؟ بگویید تا یک نشستی با آنها داشته باشیم. قرار شد که آقای مبلّغ و آقای آیت‌اللّهی که در وزارت کشور و ثبت احوال بودند هم بیایند و با حضور این‌ها درصدی از آراء را تعیین کنیم برای بازشماری، ولی طوری که اطمینان برای آنها حاصل بشود که همه‌ آراء کنترل شده. قرار شد جلسه‌ این کار را فردا صبحش بگذاریم در همان دفتر خیابان فلسطین. آقای ابوترابی هم فردا صبح ساعت 7 قرار داشتند در شورای نگهبان برای شرکت در جلسه‌ اصلی که حرف‌ها و طرح ما را به تأیید در صحن شورا برسانند؛ یعنی امضای آنجا را بگیرند. گفتم پس من با تأخیر می‌آیم تا آقای ابوترابی برسد.1 ما که رسیدیم به دفتر، چون آنها طبق قرار قبلی آمده بودند، آقای مبلّغ رفته بود، ولی آقای موسوی لاری هنوز بود، آقای آیت‌اللّهی بود و آقای محتشمی‌پور هم بودند؛ آقای ابوترابی هم آمد. بحث که کردیم، دیدیم بازهم حرفشان عوض شده. درحالی‌که ما کپی کاغذها را از دیشب گرفته بودیم؛ دیدیم زیرش چیزی اضافه کرده و نوشتند که مراجع تقلید ناظر بگذارند و... گفتیم ما که درباره‌ این‌ها با هم صحبت نکردیم؛ ما بر آن اساس حرکت می‌کردیم که نوشتیم. دیدیم اصلاً مثل دیروز نیستند. فضایشان عوض شده و تندند. من دیدم ما تا اینجا آمدیم و نمی‌خواهیم الان حسّاسیّت درست کنیم، کار را خیلی نرم کردم. تلاش کردم که همان متن قبلی مبنا قرار بگیرد. آقای آیت‌اللّهی هم گفت نه، این همه‌شماری لازم نیست؛ مثلاً 20درصد باشد، خیلی اطمینان‌آور است؛ یا اگر شما می‌خواهید خیلی وسواس به‌خرج بدهید، 30درصد؛ بیشتر از این لازم نیست. من گفتم همه‌ صندوق‌های سیّار را هم اضافه کنید. دیدم نه، اصلاً در این فاز نیستند. طرح عجیب و غریبی می‌دهند که ارکان برگزاری انتخابات را زیر سؤال می‌برد و در حقیقت عدم اعتماد به خود انتخابات دارد شکل می‌گیرد. این را دیگر هیچ کارش نمی‌شود کرد. آنجا ما توافقمان این بود که این بازشماری زیر نظر شورای نگهبان با نظارت نمایندگان آقای مهندس موسوی انجام بگیرد؛ ولی در طرحی که خودشان تغییرش داده بودند، کار را از این مدار خارج کرده بودند و بازشماری را زیر نظر نمایندگان مراجع تقلید برده بودند؛ درحالی‌که این کار هیچ موضوعیّتی نداشت.2 با این‌همه، گفتم خیلی خب، فعلاً همین‌که می‌گویید را امضا کنید بدهید به ما تا دنبال کنیم. امضا کردند. دیدیم نوشته موسوی لاری و محتشمی‌پور. گفتم خب بالایش بنویسید نمایندگان تامّ‌الاختیار آقای مهندس میرحسین موسوی. گفتند نه، ما نماینده‌ تامّ‌الاختیار ایشان نیستیم. گفتم پس شما کی هستید که امضا کردید؟ گفتند ما دو تا وزیر کشور سابقیم. من گفتم که ما مشکلی با وزیر کشور سابق نداشتیم. بغل دست ما آقای ناطق نوری و آقای پورمحمّدی هم بودند که سابقه‌ وزارت کشور داشتند؛ اگر می‌خواستیم، آنها را صدا می‌کردیم؛ ولی آقای مهندس ما را فرستاده اینجا پیش شما. خلاصه گفتند نه، مهندس قبول ندارد که ما نماینده‌ ایشان باشیم و ما هم به‌عنوان دو تا وزیر کشور امضا می‌کنیم. گفتیم حالا همین را بدهید؛ شاید بشود کاری کرد. خلاصه خداحافظی کردیم. گفتیم همه‌مان آمدیم یک کاری بکنیم؛ ولی اینکه بشود یا نشود، دست ما نیست. فقط خودمان در جریانیم که چه اتّفاقی افتاد. بالاخره برای همیشه برای خودمان حجّت تمام شد.
پانوشت‌ها:
1- حجّت‌الاسلام‌والمسلمین سیّدمحمّدحسن ابوترابی‌فرد درمورد جلسه این روز خود در شورای نگهبان می‌گوید: آنجا طرح بحث شد و من مسائل را منتقل کردم. با توجّه ‌به زمانی که باید به این کار اختصاص پیدا می‌کرد و مسائل حاشیه‌ای که ممکن بود داشته باشد، برای آنها واقعاً مشکلات جدّی‌ای وجود داشت که بخواهند با این پیشنهادها موافقت کنند و این روند را پیش ببرند. با این‌همه، پذیرفتند در‌صورتی‌که این دو کاندیدا قبول کنند و نمایندگان شان معیّن بشوند، ما این روال را پیش ببریم.
2- دکتر عبّاسعلی کدخدایی سخنگوی وقت شورای نگهبان دراین‌باره می‌گوید: این مطلب را آقای محتشمی‌پور، در جلسه‌ بیست‌وششم خرداد هم با ما مطرح کردند، ولی من گفتم ما نمی‌توانیم خارج از شورای نگهبان، هیئتی ناظر بر انتخابات داشته باشیم، چون خلاف قانون اساسی است. بنابراین، هیئت مستقلّی نمی‌توانیم داشته باشیم؛ چون به این مفهوم است که شورای نگهبان خودش را خلع ید کرده از انجام وظایفش! این نیازمند طیّ مرحله‌ دیگری است که در اختیار ما نیست. ما نمی‌توانیم این وظیفه‌ قانونی‌مان را به یک نهاد دیگر که معلوم نیست چگونه هم شکل می‌گیرد و خلاف قانون هست، تنفیذ کنیم؛ ولی می‌توانیم افرادی را که مورد اعتماد آقایان هستند دعوت بکنیم، خودشان نمایندگانی را معرّفی بکنند تا ما در حضور این‌ها، بازشماری انجام بدهیم، هیچ محدودیّتی هم نداریم؛ یعنی می‌تواند هیئتی باشد که الزاماً اعضای شورای نگهبان در آن نباشند، ولی در چهارچوب اختیارات و وظایف شورای نگهبان تا هر وقت هم که لازم شد بازرسی و بررسی بکند انتخابات را و ما حرفی نداریم. نامزدها نمایندگانشان را معرّفی بکنند. آقای دکتر لاریجانی هم که برای بررسی راهکار برون‌رفت از بحران به شورای نگهبان آمده بود، این پیشنهاد را پذیرفت و گفت من این را مطرح می‌کنم. فکر می‌کنم همان روز بعداز‌ظهر یا شاید روز بعد بود که من تماس گرفتم و به آقای دکتر لاریجانی گفتم که نتیجه چه شد؟ ایشان گفتند که آقایان نپذیرفتند.