سهلگیری و سازش در حوزة ارزشهای دینی از جمله هجمههایی است كه اگر كارگر شود، بسیاری از آموزههای كلیدی اسلام و فرهنگ دینی را كه مایة قوت و قدرت جامعههای مسلمان در برابر دشمنان داخلی و خارجیشان میشود تضعیف میكند و از میان برمیدارد؛ آموزههایی كه به مثابة سدّی پولادین از مرزهای عقیدتی و جغرافیاییِ مسلمین محافظت میكنند و آنها را نفوذناپذیر و شكستناپذیر میسازند.
جایگزینی فرهنگ تساهل و تسامح در حوزة ارزشها موجب از میان رفتن غیرت دینیِ مسلمانان خواهد شد و حقیقت و آرمان بسیاری از وقایع و حماسههای مهم تاریخ اسلام - و در نگاهی وسیعتر، تاریخ تمام ادیان الهی - را از درون منقلب و ضایع میكند. تحریف آرمانهای الهیِ امام حسین(علیهالسلام) در قیام بزرگ عاشورا، نمونهای از پیامدهای ترویج تساهل و تسامح در حوزة ارزشهاست.
بر اساس تعالیم قرآن و شریعت اسلام، همة انبیای الهی(علیهمالسلام) و به خصوص
نبی اكرم(صلى الله علیه وآله) معصوماند و در گفتار و رفتارشان هرگز مرتكب خطا و اشتباه نمیشوند،1 و مسلمانان نیز به دلیل همین مصونیت از هر خطایی، آنان را بهترینِ الگوها میدانند و در گفتار و كردار خود به ایشان اقتدا میكنند، و در برابر تصمیمات و دستورات ایشان تسلیم و فرمانبردارند.2 اما با وجود این، طرفدارانِ تساهل و تسامح، با تمسك به آموزههای اومانیسم و پوزیتویسم و دستاوردهای عصر پستمدرنیسم، هرگونه رفتار خشونتآمیز را تخطئه میكنند و مماشات و گفتوگوی صِرف را راه مقابله با هر تهاجمی، از جمله هجوم به ارزشها و باورها میدانند.
بر این اساس، برخوردهای قهرآمیز انبیای الهی با دشمنان دین را نیز نادرست خوانده، عصمت آنان از خطا و اشتباه را به چالش میكشند. برای مثال، هواداران تساهل، رفتار پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) را با كفار در جنگ بدر، خشونتبار و اشتباه قلمداد كرده، میگویند ایشان نمیبایست در آن روز با كفار قریش و بنیامیه میجنگید، و اگر محمّد
(صلى الله علیه وآله) به جای جنگ و خونریزی، با تساهل و تسامح و گفتوگو، با آنان از درِ صلح و صفا وارد میشد و با بنیامیه سازش میكرد، فرزندان امیه در كربلا از بنیهاشم چنین انتقام خونین و خشونتباری نمیگرفتند و فرزندان رسول خداوند را با آن وضع فجیع به خاك و خون و بندِ اسارت نمیكشیدند: «خون به خون شستن محال آمد، محال!3» این بدان معناست كه جنگ میان امام حسین(علیهالسلام) و یارانش با لشكر یزید و حكومت اموی، تنها یك خونخواهی قومی و قبیلهای بوده و به دلیل برخورد ناصواب و خشنِ یكی از بزرگانِ قبیلة بنیهاشم با قبیلة بنیامیه و همپیمانانش رخ داده است. در ماجرای جنگ بدر، قبیلة بنیهاشم بر قبیله بنیامیه چیره شد و شماری از اعضای آن را به قتل رساند، و در عوض مدتها بعد، به سال 61 هجری، امویان نیز در كربلا مجالی یافتند و بر گروهی از بنیهاشم و حامیانشان تاختند و آنان را به تلافیِ كشتگان بدر كشتند. بنابراین آنچه در كربلا رخ داده امری كاملاً طبیعی و عكسالعمل خشونتی نابجا بوده است.
این همه در حالی است كه نگاهی به سخنان امام حسین(علیهالسلام) یا دیگر ائمه معصوم(علیهمالسلام) هدف قیام حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) - و نیز تمام مخاصمات پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و دیگر انبیا و اولیای الهی با دشمنانشان - را روشن میسازد، و خاستگاه این جنگ و جدالها را نزاع دیرینِ میان حق و باطل، یا كفر و ایمان - و نه خصومت شخصی و خانوادگی و قبیلهای - میشمارد.
امام حسین(علیهالسلام) در اینباره میفرمایند:
نَحنُ و بنو امیه اِخْتَصَمْنا فی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ قُلنا صَدَقَ اللهُ و قالوا كذبَ الله؛4 ما و بنیامیه بر سر خداوند با هم دشمنی ورزیدیم: ما گفتیم خداوند راست گفته، و آنان گفتند خداوند دروغ گفته است.
امام صادق(علیهالسلام) نیز میفرمایند:
إنا و آل ابی سفیان اهل بیتین تعادینا فی الله قلنا صدق الله و قالوا كذب الله. قاتل ابوسفیان رسولالله(صلى الله علیه وآله)، و قاتَل معاویه علی بن ابی طالب و قاتل یزید بن معاویه الحسین بن علی(علیهالسلام)، و السفیانی یقاتل القائم(علیهالسلام)؛5 ما و دودمان ابوسفیان اهل دو خاندانیم كه بر سر خداوند با هم پیكار كردیم. ما گفتیم خداوند راست گفت، و ایشان گفتند خداوند دروغ گفت. ابوسفیان با پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) جنگید، معاویه با
علی بن ابیطالب(علیهالسلام) ستیز كرد، و یزید فرزند معاویه با حسین پسر علی(علیهما السلام) پیكار كرد، و سفیانی با قائم [آل محمّد] (عج) به جنگ برمیخیزد.
اما به هر روی، هواخواهان نگرة تساهل و تسامح، از تحلیلهای خود نتیجه میگیرند كه خشونت ورزیدن بر سر باورها و ارزشها، كاری ناصواب و بینتیجه است و در این زمینه هیچ راهی جز گفتوگو و مدارا با مخالفان و دشمنان وجود ندارد، و بر این اساس، قیامها و نهضتهای دینخواهانه نظیر نهضت پانزدهم خرداد و خونهایی كه در راه پاسداری از اعتقادات و ارزشهای اسلامی ریخته شده، یكسر به خطا و هدر رفتهاند.
لیكن به رغم تمام این تبلیغات و تلاشها، همچنان كه از گفتار و سیرة معصومان(علیهمالسلام) بر میآید، اگر برای حفظ مبانی و ارزشهای دین، مبارزه و بذل جان و مال و آبروی انسانها ضرورت یابد، مجاهدت در راه خدا یك تكلیف، و شهادت در راه حفظ دین، بهترینِ ارزشهاست، و آنگاه كه جانِ پاك و بلندمرتبه سیدالشهداء(علیهالسلام) و فرزندان و یارانش، اینچنین فدای اسلام میگردد، ارزشِ جانهایِ دیگران در قبال دین و پاسداری از ارزشها چقدر خواهند بود؟!
گفتنی است، شگردهایی كه در این بخش
بر شمرده شد، تنها بخشی از هجمههای فرهنگی دشمنان بر ضد باورها و ارزشهای اسلامی را در بر میگیرند، و پرداختن به تمام ترفندهای خُرد و كلانِ دین ستیزان، مقام و مجال وسیعی میطلبد.
پانوشتها:
1- نساء (4)، 65 و 113؛ احزاب (33)، 21؛ ص (38)، 47؛ جنّ (72)، 27؛ نجم (53)، 2 - 4.
2- احزاب (33)، 21 و 36؛ ممتحنه (60)، 4 و 6.
3- اكبر گنجی، صبح امروز، 23/1/1378.
4- ابی جعفر محمّد بن علی بن الحسین، الخصال، ص 42 - 43.
5- محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 33، ص 165؛ ابی جعفر محمّد بن علی بن الحسین، معانی الاخبار،
ج 2، ص 328.