به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,282
بازدید دیروز: 4,060
بازدید هفته: 6,342
بازدید ماه: 72,415
بازدید کل: 23,734,225
افراد آنلاین: 16
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۱۶ اردیبهشت ۱٤۰۳
Sunday , 5 May 2024
الأحد ، ۲۶ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
43/ 31 - روایت‌هایی از متن و فرامتن فتنه هشتاد و هشت - دور جدید مذاکرات! ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
روایت‌هایی از متن و فرامتن فتنه هشتاد و هشت - 43/ 31

دور جدید مذاکرات! 

۱۴۰۰/۰۵/۳۱

 

دکتر علی آقا محمدی بایگانی - پایگاه خبری صبح مشهدتلاش های رهبری برای بیدار کردن سران فتنه

روایت دکتر علی آقامحمّدی

از ماراتن مذاکرات با مهندس موسوی
چند صباحی گذشت که دیدیم این دفعه مهندس موسوی ما را خواسته است. این دیدار دوّم که به درخواست او انجام شد، دیگر بعد از اعلام نتایج انتخابات است. به نظرم بعد از داستان روز قدس بود. اوّل در جلسه‌ای با دوستان خودمان صحبت کردیم که برای چه داریم می‌رویم؟ موضوع چیست؟ بین خودمان نظراتی داشتیم؛ فی‌الجمله ذهنمان را آماده کردیم. نکته‌ کلیدی که به آن رسیدیم این بود که ما در جلسه به سمت تلخی نرویم؛ یعنی سعی نکنیم مسائل شخصی کوچک را خیلی برجسته کنیم که مهندس همراهی نکند. کاری کنیم که از هر راهی که می‌تواند مسیر را تغییر بدهد، همان راه طی بشود. این اصل کلیدی تفاهم‌مان بود. بعد از اینکه شقوق مختلف احتمالات از این دعوت را بررسی کردیم، روی این اصل تفاهم شد. البتّه قرار هم گذاشته بودیم که همان اوّل ما گلایه‌ای بکنیم که چرا شما ما را مأمور کردید امّا نگذاشتید آن کار به سرانجام برسد، در همین حد.
رفتیم به فرهنگستان هنر. باز همان 5 نفر بودیم؛ یعنی آقای ابوترابی اینجا نبود. اوّلش ما گلایه‌ای کردیم که شما ما را فرستادید دنبال یک کاری؛ خودتان به ما گفتید ولی بعدش چرا تأیید نکردید؟ خب اینها قرار بود نماینده‌ شما بشوند؛ ما که خودمان نرفته بودیم پیش این‌ها؛ اوّل پیش شما آمدیم. باید محترمانه‌تر با ما برخورد می‌شد. یا نباید ما را دنبال کاری می‌فرستادید یا حالا که فرستادید، باید رعایت ما را می‌کردید. او گفت خب من بنا نداشتم که زیر بار آن مسئولیّت بروم، چون اطمینان نداشتم به آقای حدّاد و آقای ولایتی. ما به این‌ها چه اعتمادی بکنیم؟ البتّه روی آن طرح قبلی هم نظر منفی نمی‌داد. گفت من تحقیق کردم و شما کار کردید و زحمت کشیدید. امّا می‌گفت چون من اطمینان نداشتم، عملاً دنبال نکردم.
ما توضیح دادیم که آقای ابوترابی در آن قصّه به آقای محتشمی‌پور گفتند که اصلاً بیایید ترکیب هیئت را عوض کنید؛ ولی نمی‌توانیم در این هیئت از طرف‌دارهای آقای احمدی‌نژاد کسی را نداشته باشیم، چون ممکن است نتیجه عوض بشود. بالاخره باید آن طرف هم بپذیرد. اگر یک‌طرفه‌اش کنیم، همین دعوا می‌رود یک طرف دیگر. اگر بنا است حل شود، پس هر دو طرف باید باشند. البتّه در آن ترکیب هم آقای افتخار جهرمی و آقای درّی نجف‌آبادی هستند. حالا شما می‌گویید ترکیبش خوب نیست، خود آقای ابوترابی گفته من می‌روم کنار، آقای محتشمی بیاید؛ یا یک نفر دیگر را اضافه کنیم که متعادل باشد. اگر آقای محتشمی‌پور هم بیاید، اصلاً به کلّی از این حالت خارج می‌شود و دیگر وجود آنها مفید است، مضر به این کار نیست. ضمن اینکه آنها هم آدم‌های آقای احمدی‌نژاد نیستند؛ یعنی ممکن است الان در این قصّه از نتیجه‌ انتخابات دفاع کنند، ولی به دلیل اینکه طرف‌دار او هستند که نیست. مهندس گفت بله، آقای ‌هاشمی زنگ زد به من، آقای خاتمی هم زنگ زد. یعنی ما همه‌ آن حرف‌ها را مرور کردیم و خود آقای موسوی این‌ها را قبول کرد که این اتّفاقات افتاده است. ولی گفت به هر صورت نمی‌شد، ما نمی‌دانستیم چه اتّفاقی می‌افتد. هرچند من آن را یک گام به جلو می‌دانستم. گفتیم خب نمی‌شود 45 روز که حدّاقل زمان لازم برای شمارش بود را بگذاریم برای اینکه شما یک‌ذرّه اعتماد کنید. نظام نمی‌آید این کار را بکند. بالاخره معنای آن طرح این بود که شما تفاهم کنید، بعد بر مبنای تفاهم برویم جلو. مهم‌ترش این است که این نشان داد که مقام رهبری نسبت به شما موضعی ندارند و در حقیقت این‌جور نیست که ایشان نتیجه‌ای موردنظرشان باشد. ایشان آمدند پای این کار، چیزی که هیچ‌کس تصوّرش را نمی‌کرد. بعد هم شورای نگهبان ما را احضار کرد و فهمیدیم که از یک جایی تأیید کردند که آنها این‌جور سریع پذیرفته‌اند و گفتند بیایید. این را از آن ماجرا فهمیده بودیم. پس روشن است که نظر رهبری این است که چنین سؤالی اصلاً در تاریخ ایران باقی نماند و می‌خواهند این برای خود شما هم روشن باشد؛ یعنی شما هم در این شک و شبهه زندگی نکنید و واقعیّت را بدانید درمورد حقّتان. گفتیم حدّاقل خواهش‌مان این است یک تیم بگذار و رسیدگی کن که چرا این کار شد؟ بالاخره شما ما را برای رسیدن به یک نتیجه‌ای فرستادی دنبال این کار. ما که کاره‌ای نبودیم؛ شما ما را مبعوث کردی به این کار و جلو رفتیم. حالا که دیگر حکم ریاست‌جمهوری هم تنفیذ شده، ببین اشکال از کجا بود.
بعد گفتیم حالا تاریخ که گذشته، دیگر کاری با آن نداریم؛ ولی حالا برای از ‌این ‌به ‌بعد هم درخدمتیم، شما به ما گفتید بیایید؛ هر کاری دارید، بفرمایید. او شروع کرد به توضیح دادن که وضع بد است و جامعه دارد دوقطبی می‌شود و من این را مطلوب نمی‌دانم. خانواده‌ها دارند دو دسته می‌شوند؛ دارد درگیری بین‌شان شکل می‌گیرد، ولی من دنبال چنین ایده و فکری نیستم.
از آن طرف هم راه‌های ارتباطی ما را بستند؛ دیگر هیچ امکانی نداریم؛ نمی‌توانیم کار خاصّی انجام بدهیم. دیگران هم بیکار نیستند و مسائل را جهت می‌دهند.
بالاخره وضع این است. چگونه باید رفتار بشود؟ بحث ما این بود که خب شما آمدید وسط این کار. باید مدل کارتان را واضح کنید که چه‌کار می‌خواهید بکنید. شما کنار که نیستید، وسط ماجراها هستید؛ یا باید کلّاً بگذارید کنار و بروید، اعلام هم بکنید که دیگر به من مربوط نیست؛ من تا اینجایش بودم ولی دیگر به من ربطی ندارد؛ یا اگر هستید، خودتان باید کار خودتان را رهبری کنید؛ دیگری نمی‌تواند کار شما را اداره کند. او توضیح داد که چه توقّعی دارید ما بتوانیم کاری بکنیم و چگونه می‌شود این کار را سامان داد؟ من گفتم ببینید این‌ها در اثر چه اتّفاق افتاده؟ ابهامات؛ و معلوم نیست مسئولش کیست. شما بیا وسط و مسئولیّت بپذیر. حتماً از آن طرف هم با نظم بیشتری با کار برخورد می‌شود.
فرقش همین است. شما وقتی رهایش می‌کنی، خب دستگاه‌های حافظ نظم و امنیّت فکر می‌کنند شما نیستی، پس فلانی است. او نیست، پس آن یکی است. می‌خواهند ببینند کیست که این کار را اداره می‌کند. از داخل است؟ از خارج است؟ بالاخره این داستان پیچیده می‌شود. پس نقش شما باید یک نقش متفاوتی بشود.
ایشان می‌گفت راهی که برای من می‌ماند این است که من هم بیایم و بگویم اشتباه کردم؛ مثلاً در تلویزیون اعتراف کنم که هیچّی نبوده و هیچّی نیست؛ ولی کسی از ما قبول نمی‌کند.
آقای ‌هاشمی هم که آمد در فلان مجلس شرکت کرد خدمت آقا، پشت سرش گفتند او سازش کرده. گفتیم حالا اینکه دیگران چه می‌گویند، ملاک نیست. ما اصلاً چنین حرفی به شما نمی‌زنیم؛ ما نمی‌گوییم شما چطوری بیا وسط، با چه شیبی بیا. بحث ما این چیزها نیست. شما سیاستمداری، خودت آنها را تدبیر کن. کسی هم نمی‌خواهد مدل کار را به شما بدهد، شما خودتان انجام بدهید؛ ولی بگویید اصولش چیست؟