آسیبشناسی و بررسی جایگاه و مشروعیت احزاب
۱۴۰۰/۰۶/۱۶
امروزه تمام عقلا بر این باورند كه برای انجام كارهای گروهی و نیل به اهداف اجتماعی، ایجاد تشكّل و همبستگی گروهی، امری ضروری است؛ اما اینكه چگونه باید ارتباط گروهی و همبستگی جمعی در جامعه پدید آید، از جمله مسائلی است كه كانون تأملات و بحثهای فراوان بوده و هست. باید توجه داشت امروزه در جوامع اسلامی، و نیز در جامعة ما، به دلیل فرهنگ حاكم بر فضای اجتماعی و سیاسی دنیا، تشكّلهای مؤثر در سرنوشت ملتها در قالبهای غربیای نظیر حزب بررسی میشوند. این فضایِ غالب، خواهناخواه بر بسیاری از اندیشهها سایه میافكند و كمابیش آنها را تحت تأثیر خویش میگیرد. در عصر حاضر، همان طور كه مفاهیمی نظیر آزادی، حقوق طبیعی، و اعلامیة حقوق بشر، در ذهنهای اندیشهوران جهان و بهخصوص متفكران جهان سوم، و از جمله مسلمانان، همپهلویِ بدیهیات و همعرضِ وحی تلقی میشود، و كسی به سادگی نمیتواند با هیچ یك از آنها مخالفت ورزد، مفهوم حزب نیز از جمله راهكارهای اجتنابناپذیر وحدتبخشی و برنامهریزی و سازماندهی در جوامع تلقی میشود.
همان طور كه پیشتر گذشت، ضرورت تشكّل امری مسلم و آشكار است، و هر صاحب خِردی میپذیرد كه در تمام فعالیتهای جمعی، وجود فرمانده و فرمانبر ضروری است. دربارة حدود و شرایط این فرماندهی و فرمانبری در برخی منابع روایی غیرشیعه - نظیر منابع اخوانالمسلمین- آمده است كه پیامبر اكرم (صلىالله علیه و آله) فرمودهاند اگر سه نفر با هم سفر میكنید یكی را از میان خود امیر قرار دهید و از او اطاعت
كنید.
نمونههای دیگرِ فرماندهی و ایجاد تشكّل و برنامهریزی و سازماندهی را میتوان در نهادهای نظامی یافت: فرمانده منصوب میشود و تمام زیردستان میباید طبق فرمان او عمل كنند، و به این ترتیب، سپاه نظم و نسق میگیرد و سازمان مییابد. در مراتب بالاتر نیز مقام ولایت و رهبری، به منزلة عالیترین مقام، عامل وحدت و انسجام در نظام حكومتی مورد نظر شیعه به شمار میآید، و تمام فرماندهانِ دیگر و نیز زیردستان آنان تحت فرمان و نظر ایشان انجام وظیفه و ایفای خدمت میكنند.
اما آیا در فعالیتهایی كه با عنوان حزب صورت میگیرد نیز باید چنین باشد و دستوری از مافوق صادر شود و همگان بیچون و چرا بدان عمل كنند؟ این بحثی است كه باید در حوزة علوم سیاسی صورت گیرد و پاسخ داده شود.
نكته دیگر اینكه امروزه در ادبیات سیاسی جهان دو الگوی حزبی غربی و شرقی مرسوم است و بنابر فضای سیاسی حاكم بر جهان معمولاً هر كشوری باید یكی از این دو الگو را بپذیرد.
در یك سوی، كشورهای بلوك شرق نظیر شوروی سابق، چین، و كرة شمالی قرار دارند كه با نظامی تكحزبی و حكومتی كاملاً متمركز اداره میشوند. در این كشورها یك حزب، حاكم است و تمام قدرت و امكانات در دست آن قرار دارد.
در سوی دیگر، كشورهای بلوك غرب و حامیان نظام سرمایهداری قرار دارند كه مدعیاند جامعه را با شیوههای دموكراتیك اداره میكنند و برای آزادی تمام شهروندان احترام قائلاند و در پی بیشترین آزادی برای بیشترین افرادند. در این كشورها اغلب الگوی پلورالیسم یا كثرتگرایی سیاسی حاكم است، و تعدّد احزاب یكی از راهكارهای بنیادینِ رسیدن به آزادی و پیشرفت تلقی میگردد. طرفداران این نگره معتقدند باید گروههای مختلفی تشكیل شوند و هر یك اهداف و برنامههای خود را - كه غیر از اهداف و برنامههای دیگران است - ارائه كنند و با یكدیگر رقابت كنند. به این ترتیب هر گروه باید سعی كند طرفداران بیشتری برای خود فراهم آورد و در انتخابات مشاركت كند. بدیهی است هر گروهی كه امكانات بیشتری در اختیار داشته باشد و تبلیغات گستردهتری انجام دهد، به نحو بهتری یارگیری میكند و طرفداران بیشتری برای خود فراهم میآورد و در نتیجه شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات خواهد داشت.
بر این اساس معنای حزب در فرهنگ سیاسی غرب نیز روشن میشود. تعدّد احزاب در غرب، عملاً به معنای رقابت برای بیرون راندن رقیب از میدان است؛ آن هم به كمك پول، تبلیغات، هنر و.... سرانجام نیز حزبی قدرت برتر را به دست میآورد كه امكانات بیشتری در اختیار داشته و تبلیغات جذابتری ترتیب داده است.
بنابراین پرسش دیگری كه در زمینه پیروی از الگوهای حزبی شرق و غرب پدید میآید آن است كه آیا این الگوها با آرمانها و راهكارهای اسلام برای به سعادت رساندن انسان سازگارند و آیا این شیوههای شرقی و غربی میتوانند در پیشبرد اهداف نهضت «اسلامی» و «فرهنگی»
امام خمینی(رحمهًْالله علیه) و در پیشرفت همهجانبة كشور اسلامیِ ایران كارگر افتند؟