1. روایتی در کتب اهل تسنن از جابر بن سَمُره نقل شده که به نام «روایت دوازده خلیفه» مشهور است. وی میگوید: «سَمِعتُ النّبىَ يَقولُ اثنا عَشَرَ أميراً - فَقالَ كلمةً لَم أسْمَعها - فَقالَ أبى إنّهُ قالَ كُلُهُم مِن قُرَيش ؛ از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود دوازده امیر خواهند بود. سپس سخنی گفت که من متوجه نشدم و پدرم گفت پیامبر(ص) فرمودند: همه آنان از قریش هستند.» این روایت در صحیح بخاری آمده است.(۱)
اما در صحیح مسلم، کاملتر ذکر شده : «از پیامبر شنیدم که فرمود پیوسته این دین، عزیز و سربلند خواهد بود مادامی که دوازده خلیفه بر مسلمانان حاکم باشند. آنگاه سخنی گفت که نفهمیدم. از پدرم پرسیدم. گفت پیامبر فرمودند: همه آنان از قریش هستند.» (۲)
حقیقت این است که پیامبر مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله با امت خود اتمام حجت نموده و در احادیث بسیاری، به معرفی جانشینان خود پرداختهاند.
در باب اول کتاب «منتخبالاثر» تأليف آيتالله صافى گلپایگانی، ۲۷۱ روایت ذکر شده که از طرق مختلف به تعداد جانشینان رسولخدا(ص) تصریح شده است. در این کتاب همچنین روایت جابر بنسمره از نوزده طریق نقل شده و مؤلف محترم، اظهار میدارد علامه مجلسی در بحارالانوار همین حدیث را از پنجاه طریق و بیشتر ذکر کرده است.(منتخب الاثر، ص۲۳) روایات مربوط به جانشینان پیامبر(ص) به شکلها و تعبیرات مختلف در این کتاب آمده از جمله:
- در برخی روایات، پیامبر فرمودهاند تعداد امامان پس از من دوازده نفر هستند به عدد نقبای بنیاسرائیل. (ص ۴۶)
- در تعدادی فرمودهاند آنان به تعداد ماههای سال هستند. (ص ۲۶)
- در پارهای، آنان را به عدد حواریون حضرت عیسی دانستهاند. (ص ۴۸)
- در برخی معادل اسباطِ قوم موسی معرفی شدهاند. (ص۴۷)
- در گروهی از این روایات به شماره چشمههایی تشبیه شدهاند که برای موسی کلیمالله از درون سنگ جوشید. (ص ۵۹)
- در تعداد دیگری از این روایات، نام امامان یکی پس از دیگری ذکر شده است. در منتخبالاثر پنجاه روایت از رسول اکرم(ص) آمده که به نام مقدس جانشینان حضرتش تصریح فرموده است. یکی از مشهورترین این روایات، حدیث جابر میباشد:
جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر(ص) درخواست کرد، اولیالامر را که در آیه ۵۹ سوره نساء اطاعتشان واجب شمرده شده، معرفی نماید. آن حضرت فرمود آنان جانشینان من و امام مسلمین پس از من هستند. اولشان علی بنابیطالب(ع) است سپس حسن و حسین، آنگاه علی بنحسین و پس از او محمد بن علی که در تورات به باقر مشهور است و تو ای جابر! او را خواهی دید. و چنانچه ملاقاتش کردی سلام مرا به او برسان. پس از او امام صادق جعفر بنمحمد است و آنگاه موسی بنجعفر و علی بنموسی و محمد بنعلی و علی بنمحمد و حسن بنعلی علیهمالسلام. و سرانجام آن کس که همنام من و کنیهاش کنیه من است یعنی حجت خدا در زمین و بقیهًْالله در میان بندگان، فرزند حسن بنعلی خواهد بود. (ص۱۰۱)
- در پارهای از این روایات، آخرین امام به نام «مهدی» یا «قائم» ارواحنا فداه ذکر شده و وصفی از آن حضرت آمده است به عنوان مثال:
«مِنّا مَهدیُ هذِهِ الاُمهًِْ لَهُ هَيبَهًْ مُوسى و بَهاءُ عيسى وَ حُكمُ داودَ و صَبرُ اَيّوب ؛ مهدی این امت از ما است که هیبت موسی، زیبایی عیسی، قضاوت داود(یعنی بدون شاهد حکم میکند) و صبر ایوب دارد.»(ص٢٦)
«آخِرُهُمُ القائِمُ الذى يَفتَحُ اللهُ على يَدَيهِ مَشارِقَها وَ مَغاربَها ؛ آخرین جانشین من حضرت قائم است که خداوند به دست او شرق و غرب جهان را فتح میکند.» (ص٥٨)
«مهدی (ارواحنا فداه) کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند، پس از آنکه از ظلم و جور آکنده شده باشد. قسم به آن که مرا برانگیخت اگر حتی یک روز از دنیا باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی میکند که فرزندم مهدی خروج نماید (کنایه از اینکه ظهور امام حتمی است) و عیسی بنمریم روحالله(ع) حضور مییابد و پشت سر او نماز میخواند و زمین به نور او روشن میگردد و سلطنت و حکومتش شرق و غرب عالم را فرا میگیرد.» (ص۶۱)
«مِنهُم مَهدیُ هذهِ الاُمَهًِْ الذی یَقُومُ بالدینِ فی آخِرِالزَمان ؛ مهدی این امت از جانشینان من است و او کسی است که دین را در آخر الزمان برپا میدارد.» ( ص ۶۹)
۲. آنچه گذشت نمونه اندکی از روایات نبوی، در باب تعداد امامان و نیز معرفی آخرین حجت خدا ارواحنا فداه بود که از شدت کثرت و تواتر جای هیچ انکار و مجادلهای باقی نگذاشته است. از این رو خلفای جور اموی و عباسی، پیوسته نگران تحقق وعده رسول خدا بودند و هر چه زمان به عصر غیبت نزدیکتر میشد، کار را بر امامان معصوم دشوارتر کرده و بر آن حضرات سختگیری بیشتری مینمودند. تا جایی که میتوان دوره عسکریین یعنی امام هادی و عسکری علیهماالسلام را از ناگوارترین دورهها دانست.
این دو امام مظلوم، پیوسته یا در زندان و یا در محاصره بودند. حتی میتوان گفت همه عمر ۲۸ ساله امام عسکری علیه السلام در زندان و تبعید گذشت زیرا آن حضرت دو یا سه ساله بود که همراه پدر بزرگوارش به سامرا فرا خوانده شد و تا روز شهادت در پادگان نظامی تحت مراقبت یا در زندان به سر برد.
آن حضرت که پیوندگر شیعیان از دوره حضور به عصر غیبت بود به جهت حساسیت شرایط، هدایت یکی از دشوارترین فرازهای تاریخ شیعه را به اعجاز امامت برعهده داشت و در کنار سکانداری جامعه، مسئوليت خطیر پنهان کردن امام مهدی ارواحنا فداه از چشم مأموران و جاسوسان را برعهده داشت و همزمان بر وجود آن حضرت با شیعیان، اتمام حجت میفرمود.
به تعدادی از روایاتی که ناظر بر مساعی امام عسکری(ع) در این موضوع است از کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» اشاره میکنیم:
- موسی بغدادی گوید از امام عسکری(ع) نامهای رسید که در آن نوشته بود گمان کردهاند میتوانند مرا بکشند تا این نسل را منقطع سازند. سپاس خدای تعالی را که گفتارشان را دروغ ساخت. (کمال الدین ج۲ ص۱۱۷)
- احمد بناسحاق گوید میخواستم از امام عسکری(ع) در باره جانشین حضرتش بپرسم که آن حضرت خود سخن آغاز کرد و فرمود ای احمد بناسحاق! خداوند از زمان حضرت آدم، زمین را خالی از حجت نگذاشته است و تا روز قیامت نیز خالی از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که بلا از زمینیان دفع میشود و به خاطر اوست که باران میبارد و برکات زمین آشکار میگردد.
عرض کردم ای فرزند رسول خدا! بنابر این امام و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت به سرعت برخاست و داخل خانه شد و با کودکی سه ساله در آغوش خود بازگشت که چهرهاش همچون ماه شب چهارده میدرخشید. سپس فرمود ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدا و امامانش گرامی و صاحب منزلت نبودی، این فرزندم را به تو نمینمودم. او همنام و هم کنیه رسول خدا(ص) است و زمین را پر از عدل و داد میکند همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد. ای احمد بن اسحاق! تمثیل او در این امت همانند خضر و ذوالقرنین است. او آنچنان غیبتی خواهد داشت که تنها انسانهای معتقد و ثابت قدم در امامتش و آنان که موفق به دعا در تعجیل فرج هستند از هلاکت نجات مییابند.
احمد بن اسحاق گوید پرسیدم مولای من! آیا نشانهای وجود دارد که دلم به آن آرام گیرد؟ در این هنگام کودک به سخن آمد و به زبان عربی فصیح فرمود: أنا بقیهًْالله فى أرضه و المنتقمُ من أعدائه ؛ من بقیهًْالله در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم. اى احمد بناسحاق! پس از رسیدن به چشمه حیات دیگر آب طلب مکن! گوید من خوشحال و خرم بیرون آمدم(ص۸۰)
- یعقوب بن منقوش گوید خدمت امام عسکری(ع) رسیدم که بر سکویی در کنار اتاقی نشسته بود که پردهای آویخته داشت. گفتم سرورم! امام پس از شما کیست؟ فرمود پرده را کنار بزن! آن را کنار زدم. کودکی در حدود پنج ساله و بلند بالا بیرون آمد که پیشانی درخشان، چهرهای نورانی، چشمانی بهسان مروارید با کف دستانی درشت و زانوانی نزدیک به هم داشت و بر گونه راستش خالی نقش بسته بود و گیسویی بافته داشت. کودک جلو آمد و بر زانوی امام عسکری(ع) نشست. سپس امام به من فرمود این امام و صاحب اختیار شماست. آنگاه کودک برخاست و امام به او فرمود فرزندم درون خانه برو تا زمان معلوم فرا رسد. کودک داخل خانه شد و من با نگاه او را دنبال میکردم امام فرمود ای یعقوب! ببین در خانه کیست؟ من داخل شدم ولی کسی را ندیدم.(ص ۱۱۷)
- در روایت دیگری از جانشین آن حضرت پرسیده شد. فرمود فرزندم محمد امام و حجت پس از من است. هر کس بدون شناخت و معرفت او از دنیا رود، گویی در زمان جاهلیتِ پیش از اسلام مرده است. او غیبتی خواهد داشت که انسانهای نادان در آن به ورطه حیرت و گمراهی میافتند و پویندگان باطل به هلاکت میرسند و تعیین کنندگان زمان ظهورش دروغ میگویند.(ص ۱۲۰)
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
__________________________
۱. صحيح بخارى، انتشارات ابن کثیر، دمشق بیروت طبع ۱۴۲۳ ق. كتاب احكام باب ٥١ (استخلاف) حديث ٧٢٢٢
۲. صحيح مسلم دار احياء الكتب العربيه طبع ١٤١٢ ج ٣ كتاب الامارهًْ حديث ١٨٢١