۲۱ - سید ابوالحسن موسوی طباطبایی: به انگیزه فرارسیدن میلاد باسعادت حضرت باقرالعلوم(ع): ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
به انگیزه فرارسیدن میلاد باسعادت حضرت باقرالعلوم(ع):
دروازهای که بر شهر علم گشوده شد
۱۴۰۰/۱۱/۱۳
«ای جابر! تو آنقدر زنده خواهی ماند تا به دیدار نوادهام محمد بن علی فرزند حسین بن علی بن ابیطالب نایل شوی. همان که در تورات به باقر مشهور است و چون او را دیدی سلامم را بر او برسان.»
رسول گرامی اسلام(ص) این نوید را به جابر بن عبدالله انصاری داد و در ادامه فرمود: «يَبْقَرُ عِلمَ النّبيّينَ بَقراً؛ او علوم پیامبران را بهگونهای بیسابقه میشکافد و آن را آشکار میسازد.»
پنجمین خورشید سپهر ولایت، همنام رسول خداست؛ محمد. با کنیه ابوجعفر و لقبهای شاکر، صابر، هادی، امین، شبیه [به جهت شباهت سیمای جذابش به پیامبر(ص)] و مشهورتر از همه، باقرالعلوم بهخاطر مو شکافی که در علوم مختلف فرمود. زیرا باقر به معنای شکافنده است.
میلاد خجسته آن امام انام روز جمعه اول رجب سال ۵۷ هجری در مدینه واقع شد. پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) و مادر والاگهرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع) است. امام صادق(ع) از آن بانو به» صدّیقهای که نمونه او در خاندان امام مجتبی یافت نمیشود» تعبیر فرموده است.
عمر شریف امام باقر(ع) ۵۷ سال بود. چهار سال با جد مظلومش حضرت سیدالشهدا(ع) زیست و حماسه خونین کربلا را در همان سن درک نمود و پس از آن ۳۴ سال با پدر بزرگوار خود زندگی کرد و نزدیک به ۱۹ سال امامت فرمود.
نهضت علمی اسلام از ابتدای نزول قرآن و با کلمه «إقرَأ» آغاز شد. پیامبر اعظم(ص) همواره پیروان خود را تشویق به آموختن میفرمود و میراث گرانسنگ روایات نبوی در ارج نهادن به دانش، شاهد این سخن است. شخصی از آن حضرت پرسید بین شرکت در تشییع جنازه یا حضور در مجلس علم، کدام را برتر میشمارید تا ما از شما پیروی کنیم؟ رسول مهر(ص) فرمود: «اگر افراد دیگری هستند که آن جنازه را همراهی کنند، به حلقه دانش بپیوند. زیرا حضور در محفل دانش از هزار تشییع جنازه، عیادت هزار بیمار، هزار شب قیام برای عبادت، هزار روز روزه، هزار درهم صدقه و... برتر است. اینها کجا و حضور در محضر عالم کجا؟! مگر نمیدانی به مدد علم است که فرمان خدا اطاعت میشود و بندگی او شکل میپذیرد؟ خیر دنیا و آخرت با دانش توأم است همان طور که شرّ دنیا و آخرت با جهل همراه است.»
سیره و روش آن حضرت نیز بر همین طریق استوار بوده است: آن بزرگوار، آزادی اسیران جنگی را مشروط به آموختن سواد به مسلمانان مینمود و چنانچه جمعی را در مذاکره علم و گروهی را در قیام به عبادت میدید ضمن تأييد هر دو، خود به حلقه بحث علمی میپیوست.
رسول مکرم اسلام(ص) در حدیث مشهور «مدینهًْالعلم» خود را شهر علم معرفی فرموده است و این یعنی وجود مقدس آن حضرت، کانون همه علوم بشری و الهی است. اما این جامعیت علوم را در خود منحصر نکرد بلکه مسلمانان را به عترت طاهرین خویش ارجاع داد و از این رو در ادامه فرمود «و علی(ع) دروازه این شهر و راه ورود به آن است». با این وجود بعد از ارتحال آن حضرت، مسلمانان باب علمی را که خداوند گشوده بود، بستند و پس از امیرالمؤمنين(ع) نیز اجازه ندادند دروازه علوم نبوی و باب رحمت الهی به رویشان گشوده شود. بلکه اهلبیت را خانه نشین کردند، به رویشان شمشیر کشیدند و آنان را یکی پس از دیگری به شهادت رسانیدند.
علم نور است و جهل، تاریکی است و تا زمانی که چراغ علم فروزان باشد، ظلمت ستبرِ گمراهی و خُرافه، عرصه بُروز نخواهد یافت. ارمغانِ چراغ دانش و معرفت، نور و بصیرت است تا آدمی خطا نپوید و راه را از بیراهه بشناسد. نیز در پرتو این چراغ است که چهره حرامی و فتنهگر از پس نقاب تزویر افشا میشود. از این رو خفاش مسلکان از چراغ میرمند و پیوسته درصددند با سنگ توطئه آن را بشکنند. جای این تأمل وجود دارد که چرا دشمنان در تجسس دانشمندان ایران اسلامی هستند تا آنان را از میان بردارند؟ این نزاع تاریخی و اجتنابناپذیرِ فضیلت و رذیلت- کرامت و فرومایگی و علم و جهل است که همواره در مسیر رویارویی حق و باطل جریان داشته و دارد.
پس از فاجعه جانگداز کربلا موقعیت بنیامیه بهشدت متزلزل شد و حوادث پس از آن مانند واقعه حَرّه به این شرایط دامن زد. یزید بن معاویه در سال ۶۴ هجری به درکات دوزخ رهسپار شد و با کنارهگیری فرزندش معاویه بن یزید از خلافت، عملاً قدرت از خاندان ابوسفیان بیرون رفت و با بیعت بنیامیه با مروان بن حَکَم به آلمروان رسید. در این دوره، آشوب و اغتشاش سراسر بلاد اسلامی را فراگرفته بود و حکومت کوتاهِ ده ماهه مروان راه به جایی نبرد و گرهی را نگشود.
پس از مرگ مروان، پسرش عبدالملک به خلافت رسید. عبدالملک را مقتدرترین خلیفه آلمروان دانستهاند. وی در طول ۲۰ سال حکومت جابرانه، صداها را خاموش کرد و بر اوضاع مسلط شد. عبدالملک بسیار خشن و سنگدل بود و اظهار میداشت: «هرکس مرا به پرهیزگاری و تقوای الهی سفارش کند، سر از بدنش جدا خواهم کرد»! وی در پاسخ کسی که پرسیده بود شنیدهام شراب مینوشی. گفت: آری به خدا البته خونهای بسیاری نیز نوشیدهام!
یکی از جنایتهای بزرگ عبدالملک، حکومت دادن به سفاک بیمانند تاریخ، حجاج بن یوسف ثَقفی بود که در شقاوت ضربالمثل است. وی در خون ریزیاشتهایی سیریناپذیر داشت و به قولی یکصد و بیست هزار نفر را [غیر از کسانی که در جنگها کشته بود] به قتل رسانید. از حسن بصری درباره عبدالملک مروان پرسیدند گفت چه بگویم درباره مردی که یکی از گناهانش حجاج بن یوسف بود؟!
پس از عبدالملک دو پسرش؛ ولید و سلیمان هر یک به مدت سه سال خلافت نمودند. سالهای پس از عبدالملک را میتوان از نظر سیاسی، سالهای نسبتاً آرامی دانست که مانع و چالشی جدّی برای خلفا وجود نداشت.
پس از سلیمان بن عبدالملک در سال ۹۹ هجری، عمر بن عبدالعزیز مهار خلافت را به دست گرفت. او با وجود آنکه غاصب خلافت بود و طبق روایت، مورد لعن ملایک قرار داشت، اما خدماتی به بنیهاشم کرد و سختگیریهای خلفای سابق را از خاندان پیامبر(ص) برداشت. این زمینه تقریبا مهیا، دورهای بود که امام باقر(ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود حضرت سجاد(ع) به امامت رسید.
شرایط ناگوار اعتقادی و اخلاقی مسلمین در دوران امام باقر(ع)
عصر امام باقر علیهالسلام را میتوان دوره سیاه رواج تفکرات انحرافی و نشر خرافات و عقاید باطل در سرزمینهای مسلمین دانست. باورهایی چون جبر و تفویض، تجسیم و تشبیه خداوند، قدیم یا حادث بودن قرآن، تناسخ، غلو، انکار معاد، نشر احادیث جعلی، نفی فضایل اهلبیت، تفسیر به رأىِ در آیات قرآن و صدها عقیده منحرف دیگر در بین مسلمانان رواجیافته و طرفدارانی پیدا کرده بود. با این وجود دستگاه خلافت که تبدیل به سلطنت موروثی شده بود نه تنها از چنین انحرافاتی جلوگیری نمیکرد که خود عامل نشر آنها به شمار میرفت و با پشتیبانی از مجالس بحث و مناظره به چنین اعتقاداتی دامن میزد.
درباریان را عمدتاً افراد پست و متملق تشکیل میدادند و فقیهان و دانشمندان ازترس یا طمع بر رفتارهای خلفا مهر تأييد میزدند. همچنین جنگ و لشکرکشی برای توسعه فتوحات، شرایط ناگواری را بر مسلمانان تحمیل میکرد و جامعه اسلامی را دستخوش آشفتگی مینمود. ارزشها از میان رفته و مقدسات پایمال شده بود. رونق بازار کنیزکان آوازهخوان، رواج انحرافات اخلاقی و برپایی بزمهای شراب و عیاشی، بیماریهای حادّی بود که از سوی حاکمان به طبقات جامعه سرایت میکرد.
روش امام باقر در سامان دادن به انحرافات
در چنین وضعیت آشفتهای امام باقر علیهالسلام نظام رهبری را در دست گرفت. آن حضرت عقیده توحید ناب را از همه شائبهها زدود و با باورهای خرافی و باطل مبارزه کرد. یکی از روشهای اصلاحیِ امام، مناظره بود که بدان وسیله چهره تابناک حقیقت را آشکار میکرد و مردم را به سرچشمه زلال علوم نبوی فرامیخواند. آن حضرت به دو تن از عالمانی که مسیری منحرف از اهلبیت را میپیمودند فرمود: «اگر به شرق و غرب عالم بروید، علم صحیحی نمییابید مگر آنچه از نزد ما صادر شده باشد.»
جایگاه باشکوهِ علمی امام باقر(ع) و عظمت شخصیت آن حضرت، تعداد بسیار زیادی از دانشمندان را با افکار متفاوتی که داشتند، به خوشهچینی از خرمن دانش آن حضرت وامیداشت.
عبدالله بنعطا گوید: «من دانشمندان را نزد هیچکس، کوچکتر از محضر امام باقر(ع) نیافتم. من حَکَم عُیَینه را با همه جلالت و سن مشاهده کردم که در مقابل او زانو زده و به فراگیری علم مشغول است آنگونه که نوآموزی در برابر معلم خود قرار میگیرد.» و این در حالیست که حکم بن عیینه از بزرگترین دانشمندان عصر خود بوده است.
یکی دیگر از ابتکارات امام باقر(ع) تأسيس دانشگاه اسلامی و تربیت دانشمندان بزرگی چون ابّان بن تَغِلب، زُرارهًْ بن اعين و محمد بن مسلم است. این عمل در نشر فضایل اهلبیت و فقه راستین اسلام بسیار حائز اهمیت بوده است و آنچه امروز از فقه اسلامی در حوزههای علمیه مشاهده میشود، مرهون تلاشهای امام باقر و فرزند برومندش امام صادق علیهما السلام است.
امام باقر علیهالسلام در رسوا ساختن حکومت جائر و لزوم دوری گزیدن مسلمانان از همکاری با آنان نیز هرگز از پا ننشست و چون با خلفا برخورد میکرد به نصیحت آنان میپرداخت. همچنان که در ملاقات با عمر بن عبدالعزیز به وی فرمود: «ای عمر! پرهیزکاری پیشه کن و از خدا بترس. درها را باز بگذار، حجابها را از میان خود و مردمبردار و همواره یاور مظلومان و خصم ستمکاران باش.»
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی