۹۶ - عالَم پیر، دگر باره جوان خواهد شد ۱۴۰۰/۱۲/۲۵
عالَم پیر، دگر باره جوان خواهد شد
۱۴۰۰/۱۲/۲۵
سامرا کعبه شده
شهر، آذین شده و منتظر یار شده
لحظه عاشقیِ «آمدن» انگار شده
آسمان چشم شد و روی زمین دوخته شد
ماه، همسایه دیوار به دیوار شده
«نکند یار بیاید ... وَ نبینی او را ...»
دلم از مردمک چشم، طلبکار شده
پر ستاره شده امشب همه جای عالم
آسمان روی زمین، چادر گلدار شده
عرش، تا صبح فقط دور زمین میگردد
سامرا کعبه شده، نقطه پرگار شده
یک نفر آمده که بود جهان منتظرش
صاحبی آمده که بوده «زمان» منتظرش
دردمندان همه هُشیار، دوا آمده است
غصه تعطیل، که معنای شفا آمده است
هرچه خواهید، بخواهید از این خانه فقط
بینواها بِشِتابید، نوا آمده است
«عالَم پیر، دگر باره جوان خواهد شد»
چونکه مُشکِ نفس باد صبا آمده است
آی «دارا» نکنی فخر، به دارایی خود
آن که عزت بدهد بر فقرا آمده است
آی مظلوم!، بپا خیز، علیه ظالم
چه نشستی که «معینالضعفا» آمده است
ندبهخوانان ظهور و همه محو اوییم
حرفهای دلمان را به خودش میگوییم:
سرمان را به تو دادیم که سامان بدهی
دردها را به تو گفتیم، که درمان بدهی
بَرَکت نیست دگر در برهوتِ بیتو
خشک شد کوزه ما کاش که باران بدهی
ای که دست تو پر از رزق خدایی باشد ...
نان فراوان بُود ... ایکاش که دندان بدهی
سرد و بیروحتر از ما که نداری آقا ...
مثل مُردار ... فقط کاش به ما جان بدهی
جانمان بر کف دست است، فقط لب تر کن
گوشمان را به تو دادیم که فرمان بدهی
ما دعای فرجت را همه دم میخوانیم
ما همه منتظر آمدنت میمانیم
رضا قاسمی