۱۲۹۲- درمکتب امام (ره) : گزیده بیانات امامخمینی(ره) درباره دانشجویان و دانشگاهیان - پای درس روحالله ۱۴۰۱/۰۳/۱۰
درمکتب امام (ره) :
گزیده بیانات امامخمینی(ره) درباره دانشجویان و دانشگاهیان:
پای درس روحالله
۱۴۰۱/۰۳/۱۰
پیشبینیهای تاریخی حضرت امام خمینی(ره)، صرفاً در وقایعی چون پیروزی انقلاب و فروپاشی شوروی محدود نمیشود. در گواه این مدعا همین بس که اگر فراموش کنی که امام(ره) در خرداد 68 به لقاءالله پیوسته، بازخوانی نظرات حضرتش پیرامون دانشجو و دانشگاه، آدمی را آنچنان به شک وا میدارد که تو گویی این سخنان همین چند روز پیش ایراد شده است!
از همین رو و در آستانه سالگرد عروج آسمانی معمار کبیر انقلاب اسلامی، نظر خوانندگان فرهیخته را به مرور آراء امام خمینی(ره) پیرامون بایستههای دانشجو و دانشگاه طراز جمهوری اسلامی جلب مینماییم:
اخلالگران دزد که نمیتوانند دانشگاه اداره کنند
آقا شما نشستهاید که چهار تا کمونیست بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را؟! شما مگر کمتر از آنها هستید؟ عدد شما بیشتر از آنهاست؛ حجت شما بالاتر از آنهاست. شما این مسائل را که بگویید، در دانشگاه. خیانتشان را میتوانید واضح بکنید که خودشان بگذارند بروند. بایستید، صحبت کنید. بگویید آقا، خوب بیایید یکىیکى بگویید ببینم شما چکاره هستید آمدهاید توى دانشگاه دارید اخلال میکنید؟ میخواهید چه بکنید؟ میخواهید درس بگویید برایمان؟ شما کار خودتان را اول حساب بکنید که چکاره هستید توى این مملکت. شما از اهل این مملکت هستید، یا عمال غیر هستید خودتان را به ما میچسبانید؟ یک رئیس، یک معلم را که میبینید کمونیستى است بیرونش کنید از دانشگاه. اما حالا نمىخواهیم یک جنگى بشود؛ میخواهیم حالا با ملایمت بشود؛ آنها صحبت میکنند؛ شما هم صحبت بکنید. شما ننشینید یکى دیگر برایتان صحبت بکند؛ یک روحانى بیاید صحبت کند؛ خودتان بروید، هر کدامتان میتوانید، در مقابل آنها بایستید صحبت کنید. آن میگوید؛ شما هم بگویید. آن وقت یکى یکى انگشت بگذارید روى کارهایشان که تو این کارى که مىکنى براى چیست؟ تو ایرانى هستى و این کار را میکنى، یا آمریکایى هستى یا شوروى؟ یا براى آنها کار میکنى، یا براى ایران؟ اگر براى آنها کار میکنى، جاى شما اینجا نیست، برو آنجاها کار بکن. باید جلویشان را بگیرید. مسائل را به آنها بگویید؛ در دانشگاه بنویسید، منتشر کنید. کسانى که برخلاف این هستند، بروید یکىیکى پیش آنها، بروید بگویید شما اینکاره هستید. شما چه میگویید؟ چطور میخواهید یک دانشگاه را در دست بگیرید در صورتى که اخلالگر هستید؟ باید جلویشان را بگیرید. یک اخلالگر دزد که نمى تواند دانشگاه را اداره کند. (23 خرداد 1358)
متحد باشید و متفرق نشوید
متفکرهاى ما، روشنفکرهاى ما، همه دانشجویان و دانشگاهیان، بدانند که نقشه این است و آثارش را ما داریم میبینیم. این گروه گروه شدنها براى همین است که نگذارند این انسجامى که بوده حفظ شود. میخواهند نگذارند مردم بیدار بشوند و راه خودشان را پیدا کنند؛ همان راهى را که اسلام دستور داده که همه با هم باشید. خداوند واعتَصِمُوا بِحَبلِ الله جَمِیعاً ولَاتَفَرَّقُوا را بر مردم واجب کرده. همه با هم باشید و تفرق در کار نباشد. با تفرق همه فسادها هست. و با تمسک به خداوند همه صلاح و سعادتها هست. (6 تیر 1358)
تفاوت دانشگاه اسلامی و دانشگاه غربی
فرق بین دانشگاههاى غربى و دانشگاههاى اسلامى باید در آن طرحى باشد که اسلام براى دانشگاهها طرح میکند. دانشگاههاى غربى- به هر مرتبهاى هم که برسند- طبیعت را ادراک میکنند، طبیعت را مهار نمىکنند براى معنویت. اسلام به علوم طبیعى نظر استقلالى ندارد. تمام علوم طبیعى- به هر مرتبهاى که برسند- باز آن چیزى که اسلام میخواهد نیست. اسلام طبیعت را مهار میکند براى واقعیت؛ و همه را به وحدت و توحید میبرد. تمام علومى که شما اسم میبرید و از دانشگاههاى خارجى تعریف میکنید- و تعریف هم دارد- اینها یک ورق از عالم است؛ آن هم یک ورق نازلتر از همه اوراق. اسلام در طبیعت یک معناى دیگرى میخواهد، در طب یک معناى دیگرى میخواهد، در هندسه یک معناى دیگرى را میخواهد، در ستاره شناسى یک معناى دیگرى میخواهد. کسى که مطالعه کند در قرآن شریف این معنا را، میبیند که جمیع علوم طبیعى جنبه معنوى آن در قرآن مطرح است نه جنبه طبیعى آن. تمام تعقلاتى که در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اینکه محسوس را به عالم تعقل ببرید و عالم تعقل؛ عالمى است که اصالت دارد و این طبیعت، یک شبحى است از عالم. (13 تیر 1358)
اغتشاشگران در اقلیتند
مهم این است که اینها در این جمعیتى که اخلالگرند در اقلیت واقعند. اکثر که اینطور نیستند که اخلالگر باشند و این جمعیتِ اکثر باید از اختلافاتى که خودشان اگر در بینشان هست، دست بردارند و با اجتماع خودشان بدون اینکه یک درگیرى، یک اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان اینها را از صحنه خارج کنند که نتوانند آنها فعالیت بکنند. مهم این است که خود کسانى که در دانشگاهها هستند، در مواردى هستند که آموزش و پرورش هست در آن، چه اساتید و چه جوانهایى که آنجا هستند، اینها خودشان به طور معقولى جلوگیرى بکنند، چون اینها حرفى ندارند. اخلالگرها حرفى ندارند. (24 شهریور 1358)
دانشجوی عالم میخواهیم نه بروکرات
همه مملکت باید مشغول بشوند براى اصلاح خودشان. اول اصلاح آدمها را بکنند که مقدم بر همه چیز است. دانشگاهها را مرکز تربیت قرار بدهید. دانشگاه باید عالم درست کند نه ادارى. ادارى یک مسئله کوچکى است. حالا یک احتیاجى هست. البته باید برود آنجا. اما دانشگاه باید عالم درست کند. دانشگاه باید اشخاصى را درست کند که مملکت خودش را اداره کند از حیث علمیت. اداره کند از حیث فرهنگ. نه اینکه غایت آمال این باشد، یک چیزى دستش بیاید برود توى یک ادارهاى بنشیند مهمل. کار هم بود، خوب بود. اما کار نیست توى ادارات. یک اداره که نمىتواند این همه جمعیت را بپذیرد. جز این است که بروند آنجا بودجه مملکت را بیخودى صرف بکنند، خودشان هم مهمل بار بیایند. یک قوه فعاله مهمل بار میآید و بودجه مملکت را هم از بین میبرد. اینها باید اصلاح بشود. این جوانهاى ما را یک جورى بار بیاورید که خودشان بفهمند که خودشان یک چیزىاند. نگویند که ما باید گیر غرب باشیم، نگویند که ما باید غربى باشیم، شرقى باشند. اگر از غرب هم صنعتى میآید، یاد بگیرند، اما غربى نشوند، یاد گرفتن مسئله یک چیزى است و مغز را غربى کردن و از خودش غافل شدن، مسئله دیگر است. ما با تمدن مخالف نیستیم، با تمدن صادراتى مخالفیم. تمدن صادراتى ما را به این روز نشانده است. (14 دی 1358)
دانشگاه باید اسلامی بشود
بعضى گمان کردند که کسانى که اصلاح دانشگاهها را میخواهند و میخواهند دانشگاهها اسلامى باشد این است که گمان کردند که علوم دو قسم است: هر علمى دو قسم است. علم هندسه یکى اسلامى است، یکى غیراسلامى. علم فیزیک یکى اسلامى است، یکى غیراسلامى. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامى و غیراسلامى ندارد. و بعضى توهم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاهها اسلامى بشود؛ یعنى فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنى همان شأنى را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتى است که بعضى میکنند، یا خودشان را به اشتباه مىاندازند. آنچه که ما میخواهیم بگوییم این است که دانشگاههاى ما، دانشگاههاى وابسته است. دانشگاههاى ما دانشگاههاى استعمارى است. دانشگاههاى ما اشخاصى را که تربیت میکنند، تعلیم میکنند، اشخاصى هستند که غربزده هستند. معلمین بسیارىشان غربزده هستند و جوانهاى ما را غربزده بار میآورند. معلمینى که در مدارس ما، اساتیدى که در دانشگاههاى ما هستند بسیارى از آنها در خدمت غربند. جوانهاى ما را شست و شوى
مغزى میدهند. جوانهاى ما را تربیت فاسد میکنند. ما نمىخواهیم بگوییم ما علوم جدیده را نمىخواهیم. ما نمىخواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضى مناقشه میکنند. ما میخواهیم بگوییم دانشگاههاى ما اخلاق اسلامى ندارد. لکن باید دانشگاه اسلامى بشود تا علومى که در دانشگاه تحصیل میشود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد. (1 اردیبهشت ۱۳۵۹)
غیرسیاسی کردن دانشگاهها؛ پروژه استعماری
براى جوانهاى غیر روحانى- چه دانشگاهىها و چه سایر جوانها- با طرزهاى دیگرى نقشه کشیدند تا آنها در میدان سیاست حاضر نباشند، و در امورى که کشور احتیاج به آن دارد دخالت نکنند. عده کثیرى که در دانشگاهها و در مدارس بودند، با گماردن معلمین و اساتیدى که بسیارى از آنها بر خلاف مسیر اسلام و بر خلاف مسیر ملت اسلامى بودند، جوانهاى ما را از آن راه منحرف میکردند و آنها را مانع میشدند از اینکه براى اسلام زحمت بکشند. (14 اسفند 1359)
نیاز به عالمان متعهد
البته علوم انسانى محتاج به یک انسانهاى متعهد دارد. انسانى که تعهد به قواعد اسلام ندارد و تعهد به آن زیربنایى که توحید است ندارد، در علوم انسانى نمىتواند عملى انجام بدهد الّا انحراف و این قابل پذیرش نیست. در سایر رشتههایى که در دانشگاه هست آن چیزى که مورد نظر است این است که اساتید مشغول به کار خودشان باشند و توطئه در کار نباشد. (24 فروردین 1360)
با تخصص مخالف نیستیم، با نوکری غیر مخالفیم
آنکه ما اصرار داریم به اینکه دانشگاه که مغز متفکر یک ملت است، باید از وابستگیهاى به شرق و غرب کنار برود و نمىشود که کنار برود الّا اینکه فرم اسلامى پیدا بکند، آن این نیست که دانشگاه ما نباید فقط علم و صنعتى تحصیل کند، بلکه باید همین آداب الصلاه را بهجا بیاورد! این یک مغالطهاى است که تا صحبت «دانشگاه اسلامى» میشود و اینکه باید انقلاب فرهنگى پیدا بشود، فریاد میزنند آنهایى که میخواهند ما را به طرف شرق و عمدتاً، به طرف غرب بکشانند، که اینها با تخصص مخالفاند، با علم مخالفاند. خیر، ما با تخصص مخالف نیستیم؛ با علم مخالف نیستیم؛ با نوکرى اجانب مخالفیم. ما با تخصص هیچ مخالفتى نداریم و آن چیزى که ما با آن مخالفیم وابستگى مغزهاى جوانهاى ما به خارج، شرق و غرب است. دانشگاههاى ما الّا عده معدودى، یا درصدد نبودند که این وابستگى را بردارند یا درصدد بودند که وابسته کنند این مغزها را به خارج. ما یک همچون تخصصى میخواهیم که جورى بار بیاورد کشور را و جوانهایى که در رأس امور کشور هستند که اینها مغزهایشان وابسته نباشد و فکرى جز اسلام و ایران در سرشان نباشد. (4 خرداد 1360)
علوم غربی را فرا بگیریم اما غربی نشویم
نباید اگر صنعتى از آنها میگیریم انگلیسى یا روسى یا آمریکایى بشویم، بلکه باید مسلمان بود. البته استفاده از علوم و گرفتن آن از دیگران مانعى ندارد، ولى باید توجه داشت که از جایى علوم را بگیریم که نخواهند ما را منحرف کنند که در سابق اگر مقدارى از علوم و تخصصها را به ما میدادند، میخواستند ما را از همه چیزمان منحرف نموده و مصرفى بار بیاورند. (24 آبان 1362)
روی پای خود بایستیم
شما میدانید بیشتر کسانى که در دانشگاه بزرگ شدهاند در عین حال که بعضى از آنان نماز هم میخوانند ولى معتقدند ایران باید زیر نظر کشورهاى بیگانه باشد. میگویند ایران نمىتواند خودش را اداره کند. آیا ایرانى که با تمام فشارها خودش را حفظ کرده و انقلابش را به کشورهاى دیگر صادر و ملتهاى دیگر را بیدار نموده است، نمىتواند خودش را اداره کند؟ چرا باید کارى کنید که دانشگاههایمان روش تودههاى مردم را داشته باشد که اگر ملتى چیزى را خواست، خلافش را نمىتوان بر آن تحمیل کرد. (27 فروردین 1364)
درس باید برای خدا خوانده شود
هر درسى میخواهند بخوانند مانع ندارد، درسهایى که [مفید] است، اسلام با همه، الّا بعضى از درسها استثنا کرده، با همه موافق است. اما آنى که براى ما فایده دارد این است که بخواهیم همین اسلامى بودن را الهىاش کنیم، بخواهیم الهى باشد این کار ما، براى خدا کار بکنیم. دانشگاه را باید شما رو به خدا ببرید، رو به معنویت ببرید و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براى خدا خوانده بشود. اگر این را توانستید که شما براى این کار بروید و این کار را بکنید، در کارتان موفقید، چه برسید به مقصدتان، چه نرسید به مقصدتان. (19 آذر 1364)
جذب حداکثری دانشجویان
علما و روحانیون ان شاءالله به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خود آشنا هستند ولى از باب تذکر و تأکید عرض میکنم امروز که بسیارى از جوانان واندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامى احساس میکنند که میتوانند اندیشههاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوند و اگر بیراهه میروند، با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمىشود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز اینگونه مسائل را عنوان میکنند مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان میتپد، و الّا داعى ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونهاى است که خود فکر میکنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین میافتند و گناه این کمتر از التقاط نیست. ما میتوانیم به آینده کشور و آیندهسازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم و به همه شیوهها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان میشود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزوی به صورتى است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد. (29 تیر 1367)