۱۲۹۴- درمکتب امام (ره) : تقواى سياسى در سیره امام خمينی(ره) ۱۴۰۱/۰۳/۱۱
چیستی و اهمیت تقوا
تقوا به لحاظ لغوی از ماده «وقی» به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است، از دیدگاه استاد مطهری تقوا به معنای عام کلمه لازمه زندگی هر فردی است که میخواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند و از اصول معینی پیروی نماید. تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را از آنچه از نظر دین خطا، گناه، پلیدی و زشتی شناختهشده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آنها نشود، کلمه تقوا از کلمات شایع و رایج دینی است، این کلمه در قرآن کریم بهصورت اسمی یا فعلی زیاد آمده است و از جمله کلماتی است که در نهجالبلاغه روی آن زیاد تکیه شده است،(۱)برای همين سزاوار است که تقوا در تمام شئون زندگی فرد متدین جاری باشد و در تمامی رفتارهای فردی، اجتماعی و سیاسی او بروز داشته باشد، میتوان تقوا را به تبع رفتار انسان به فردی و اجتماعی و سیاسی تقسیم کرد. چنانکه رهبر معظم انقلاب میفرمایند: یک تقوای فردی داریم که من و شما خودمان از گناه پرهیز کنیم، خودمان را حفظ کنیم: قُوا اَنفُسَکُم وَ اَهلیکُم نارًا وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَهًْ؛ (خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید)(۲)، خودمان را از آتش دوزخ الهی، از آتش غضب الهی دور کنیم؛ این تقوای فردی است. تقوای اجتماعی - تقوای اسلامی مربوط به اجتماع- این است که در راه تحقّق چیزهایی که اسلام از ما مطالبه کرده است، تلاش کنیم. همة آن آرمانها آرمانهای اسلامی است؛ یعنی مسئله، فقط مسئله یک محاسبه عقلایی نیست؛ اینکه ما عرض کردیم باید به آن آرمانها پايبند بود، باید دنبال عدالت اجتماعی بود، دنبال حمایت از محرومین بود، دنبال حمایت از مظلوم بود، با ظالم و مستکبر باید مقابله کرد، زیر بار او نرفت، اینها همه مطالبات اسلامی است، اسلام اینها را از ما خواسته است؛ اینجور نیست که فقط یک محاسبه عقلائی و انسانی باشد؛ تکلیف دینی است.... قرآن به ما میگوید: اُعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛(۳) عبودیّت خدا - یعنی تسلیم در مقابل خدا بودن- و اجتناب از طاغوت، و در آیه دیگر [میگوید]: کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار میکنند و آنها که کافرند، در راه طاغوت [= بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است»(۴) ،اینها دستور قرآن است. اینکه ما خودمان را و مردممان را و جوانانمان را و مسئولینمان را به احساس مسئولیّت در مقابل این حرفها فرا میخوانیم، فقط یک توصیه عقلائی نیست، یک توصیه سیاسی نیست؛ این یک خواست دینی است؛ رعایت آن، تقوای دینی است. این تقوای دینی است؛ تقوای سیاسی هم در داخل همین مندرج است؛ اگر چنانچه این تقوای دینی تحقّق پیدا کرد، تقوای سیاسی هم همراه همین است. تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاههایی که دشمن میتواند از آن استفاده کند، پرهیز بکند(۵)، تقوای سیاسی؛ یعنی هر کس که در کار سیاست است، سعی کند با مسائل سیاسی صادقانه و دردمندانه و از روی دلسوزی برخورد کند.(۶)
تفاوتهای تقوای فردی و تقوای سیاسی
هرچند تقوای فردی و تقوای سیاسی هر دو از جنبههای مختلف تقوا محسوب میشوند اما تفاوتها و تمایزاتی با هم دارند که از جمله آن میتوان گفت تقوای سیاسی در عرصه عمومی جامعه و تقوای فردی در عرصه خصوصی ظهور پیدا میکند، تقوای سیاسی و اجتماعی به دنبال سالمسازی عرصههای عمومی است تا زمینه رشد و تعالی فرد و جامعه را مهیا سازد، به عبارتی روشنتر میتوان گفت؛ هر چند تقوای فردی و تقوای سیاسی هر دو از جنبههای مختلف تقوا محسوب میشوند اما تفاوتها و تمایزاتی با هم دارند، نخستین تمایز این است که تقوای سیاسی مربوط به امور اجتماعی است، در حالی که تقوای فردی به امور شخصی مربوط میشود. امور اجتماعی، اموری هستند که بر محور روابط اجتماعی میچرخند، رعایت تقوای سیاسی در این زمینه موجب سالمسازی روابط اجتماعی و آرامش روحی افراد جامعه میشود، در مقابل، تقوای فردی به کارهای شخصی بیارتباط با روابط اجتماعی ربط دارد، تمایز دیگر اینکه تقوای سیاسی در عرصه عمومی جامعه و تقوای فردی در عرصه خصوصی ظهور پیدا میکند، عرصه عمومی شامل مکانهایی است که به تمامی افراد تعلق دارد و محل اجتماع و رفت و آمد همه مردم است، بازار، خیابان، مسجد، ادارات و سازمانها و... از جمله عرصههای عمومی هستند، از آنسو فضای خانه و مکانهای شخصی که تأثیری بر فضای عمومی ندارند، جزو عرصههای خصوصی محسوب میشوند، تقوای سیاسی و اجتماعی به دنبال سالمسازی عرصههای عمومی است تا زمینه رشد و تعالی فرد و جامعه را مهیا سازد، آخرین تمایز بین تقوای سیاسی با تقوای فردی مربوط به رفتار است، رفتار فردی رفتارهایی را در بر میگیرد که تأثیرات سیاسی و اجتماعی ندارند، اما رفتار سیاسی شامل رفتارهایی میشود که تأثیرات سیاسی و اجتماعی دارند و بر سرنوشت جامعه اثر میگذارند، توجه به این تمایزها اهمیت دو چندان تقوای سیاسی را نسبت به تقوای فردی روشن میسازد، این تمایزها موجب افزایش اهمیت تقوای سیاسی نسبت به تقوای فردی میشود.
توضیح اینکه تقوا در رأس همه ارزشهای اخلاقی قرار دارد: «التقی رئیسالاخلاق»(۷) و اخلاق چیزی جز انجام فضایل و دوری از رذایل نیست، بنابراین فرد با تقوا کسی است که کسب فضیلت و اجتناب از رذیلت را سر لوحه امور زندگی خود قرار دهد. از آنجا که عمده رفتار ما اجتماعی است و ظرف تحقق فضایل و رذایل، جامعه است، در نتیجه تقوای اجتماعی و سیاسی از اهمیت افزونتری برخوردار میشود، زیرا عمده رفتار ما را در بر میگیرد، حتی برخی از علما معتقدند: در زندگی انفرادی فضایل و رذایل اخلاقی (چندان) مصداقی نخواهند داشت، یعنی بستر بروز فضایل و رذایل اخلاقی، همانا جامعه انسانی است، با عزلت و گوشهنشینی عواملی وجود ندارند تا اینگونه از استعدادهای انسانی ظاهر گردند،(۸) بر همین اساس مسائل اجتماعی و رویدادهای سیاسی بهویژه در تزاحمها و تعارض ها، از مهمترین عرصههایی هستند که فضایل و رذایل اخلاقی در آنها ظهور میکند و تقوای سیاسی افراد محک میخورد، به عبارت روشنتر در دوراهیها و تزاحمهای سیاسی است که صفات اخلاقی در ضمن رفتارهای فضیلت مدار یا رذیلت مدار جلوهگری میکند، هنگامی که تقوای سیاسی سبب شود که رفتارهای سیاسی براساس فضایل و مکارم اخلاقی استوار شود، رفتارهای سیاسی متدینانه شکل میگیرد و موجب رشد و تعالی فرد و جامعه میشود.
دغدغه اعتلای دين و عمل به آن
تردیدی نیست که امام خمينی(ره) با تأسيس حکومت دینی در عصر حاضر، در جهت اعتلای دین و عمل به آن، بزرگترین اقدام را انجام داد و همین اقدام شایستهترین گام در راستای تحقق تقوای سیاسی بشمار میرود، زیرا آنچه که درباره تقوای سياسی میتوان آن را ملاک عمل قرار داد، در واقع همان عمل به دین و رعایت آن در عرصههای سیاسی اجتماعی و نیز تلاش برای عمل به دین و حفظ دینداری میباشد، ايشان در تمام فرايند رهبري و مديريتي، تعاليم اسلامي را سرلوحه تصميمات و استراتژي خود قرار ميدادند و هميشه در سخنانشان به مديران و مسئولين حکومتي سرلوحه قرار دادن اسلام و تفکر اسلامي را تذکر ميدادند، چرا که معتقد بودند بايد همه ما با برنامه اسلامي پيش برويم، پيروزي ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاي، مرهون اسلام است. اسلام به ما اين پيروزي را داده است. اين يك نعمتي است كه خداي تبارك و تعالي به ما اعطا كرده است و اين نعمت را چنانچه شكرگزاري نكنيم، ممكن است كه يك وقتي خداي نخواسته از ما بگيرند.(۹)
بدونترديد امام خمينی [آن] عبد صالح و الگوي مسلماني بود [که] خود پيشاهنگ اين حركت (حركت به سوي استقرار شريعت) در ايمان و عمل شد،(۱۰) چرا که آن بزرگوار نسبت به دنيا براي خود، زخارف دنيوي و ذخيره و افزونطلبي نداشت و نخواست.(۱۱)
ايشان در سلوک اجتماعی که داشتند بسيار به رعايت حقوق افراد اهميت میدادند، تلاش برای حفظ حقوق مردم را همواره سرلوحه زندگی خويش قرار داده بودند. البته همه اينها را امام از عمل به دين، از پايبندي به دين، از تقوا و از مطيع امر خدا بودن داشت؛ خود او هم بارها اين مضمون را در گونهگونه كلمات خود بر زبان ميآورد و بيان ميكرد: هرچه هست از خداست.(۱۲)
ایشان براساس همین نگرش عرفانی که داشت عالم را محضر خدا میدانست و معتقد بود هر مسئولیتی در نظام اسلامی بایستی در مسیر کسب رضایت الهی باشد، چرا که همه آنها روزی مورد محاسبه قرار خواهد گرفت، چنانکه میفرمود: «تمام عالم محضر اوست، خَلَجانهايى كه در قلوب همه مىگذرد، در محضر اوست و ما همه در هر امرى كه در دست ماست و در هر مسئوليتى كه در اين كشور به عهده داريم، مسئوليت بزرگى پيش خداى تبارك و تعالى داريم».(۱۳)
امام خمينی(ره) مظهر تقوای سياسی در مديريت و رهبری جامعه بود چنانکه رهبر معظم انقلاب میفرماید: «رعایت تقوای عجیب امام در همه امور بود»، «تقوا در مسائل شخصی یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی و عمومی خیلی مشکلتر است»، ايشان درباره رعايت تقوای امام نسبت به مخالفين چنين آورده اند: «ممکن است ما با یکی مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ درباره او چگونه قضاوت میکنید؟ اگر قضاوت شما درباره آن کسی که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزی باشد که در واقع وجود دارد، این تعدّی از جادة تقواست»، ايشان در ادامه میآورند: «ما یک شب در خدمت امام(ره) بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست.... امام یک تأملی کردند، گفتند: نمیشناسم. بعد هم یک جمله مذمتآمیزی راجع به آن شخص گفتند، این تمام شد، من فردای آن روز یا پسفردا- درست یادم نیست- صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان، به مجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین؛ نمیشناسم»، یعنی آن جمله مذمتآمیزی را که بعد از «نمیشناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلی مهم است. آن جمله مذمتآمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم به کلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود، یا کمحافظگی من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جمله مذمتآمیزی بود، همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم. ببینید، اینها اسوه است.»(۱۴)
صدق در گفتار و رفتار
از نشانههای تقوای سياسی صدق در گفتار و رفتار است، چنانکه حضرت علی(ع) میفرمايند: «وَليَصدُق رائِدٌ اَهلَهُ»(۱۵)يعنی؛ پیشوای قوم باید با مردم خود به راستی سخن گويد، امام خمينی(ره) همواره با مردم صادق بود و در عرصه سياست با مردم همدل و با صداقت رفتار میکرد، او به مردمش بعد از ايمان و اتّکال به خداوند، ايمان داشت و تا جاییکه دشمنان سوءاستفاده نکنند، اموری که مربوط به سرنوشت کشور میشد را با صداقت در میان میگذاشت، گرچه سياست و اداره امور لوازمی دارد و باید براساس عزت، حکمت و مصلحت، کارها را پیش برد و همين لوازم کار در اداره کشور، اقتضای اين را ندارد که برخی از مسائل و امور آن، به اطلاع عموم مردم برسد، لکن امام خمينی(ره) در اموری که مربوط به مردم میشد تا جاییکه موجب اختلاف و يا تضعيف روحيه مردم نشود و يا مورد سوءاستفاده دشمن قرار نگيرد، آن را با مردم در ميان میگذاشت، همين صداقت در گفتار و رفتار و نيز ایمانی که امام خمينی نسبت به مردم داشت موجب گردیده بود تا وی بر قلوب مردم حکومت کند و مردم نيز با رهبری او يکدل و همراه شوند، اين صداقت امام خمينی حکایت از تقوای سياسی ايشان دارد که در صفحات تاريخ انقلاب و دوران رهبری امام(ره) به ثبت رسيده است.
زهد و سادهزیستی
نمونهای از منش امام خمينی(ره) که مبتنی بر تقوای ايشان بود و بر همگان مشخص و معلوم ميباشد، منش سادهزيستي ايشان در زندگي است، امام(ره) در مورد وسائل زندگي مانند خانه فقط به مقدار ضرورت اكتفا ميكردند، در حالي كه اين امكان براي ايشان وجود داشت كه از بهترين امكانات استفاده کنند، زيرا به هر حال رهبر يك مملكت ميبودند و ساير رهبران و رؤساي كشورها همواره از برترين و بهترين امكانات بهره ميبردند، ولي روحيه زهد و تقوايي كه در ايشان وجود داشت مانع اين كار ميشد حتي در زمان بمباران هوايي در دوران جنگ تحميلي ايشان حاضر نشد كه به مسكن مستحكم و ايمني منتقل شوند زيرا ميخواستند همانند ساير مردم باشند.
امام خمینی(ره) همچنين در سیره اجتماعی و سياسیاش نشان داد که هرگز طالب قدرت نبوده و از قدرت استفاده شخصی نکردند بلکه قدرت را برای اقامه حکومت دینی که مقدمه و زمینهساز اجرای عدالت و احیای شریعت است مورد استفاده قرار دادند که شواهد فراوانی نیز حاکی از همین واقعیت مهم است.
امام در زندگی شخصی خود نهایت سادگی را مراعات کرد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هرگز براساس رسم حاکمان معهود، به کاخنشینی روی نیاورد، بلکه به خانه ساده و بیآلایش که همه مردم ایران کمابیش آن را دیدهاند اکتفا کرد و از حسینیهای کوچک که حتی اجازه نداد تا گچ خاک آن، سفید شود با مردم مستقیماً ملاقات میکرد، ایشان طی سالهای زمامداری خود هیچ ثروتی نیندوختند و صرفاً بهدنبال انجام تکلیف الهی بودند و به همین دلیل بود که در نهایت نیز «با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا»(۱۶) به سوی خدا رهسپار شدند، چرا که ایشان هرچه انجام داده بود وظیفه و تکلیف الهی بود و هرگز دغدغه قدرت نداشت تا اینکه نسبت به عواقب آن نزد خدای متعال اضطراب و نگرانی داشته باشد، ایشان نه تنها حاضر نبود از قدرت در راستای منافع شخصی خویش بهره گیرد، بلکه حتی حاضر نشد فرزندان و منسوبانش نیز در قدرت حضور پیدا کنند و لو اینکه این مسیر، یک مسیر قانونی و مشروع بوده و هدف از آن نیز خدمتگزاری باشد. ایشان ضمن رد پیشنهاد نخستوزیری فرزندشان، مرحوم سید احمد خمینی از سوی بنی صدر، اعلام کردند: «بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدى اين امور شود».(۱۷)
به لحاظ ویژگیهای شخصیتی نیز امام خمینی(ره) ویژگیهای منحصر به فردی داشتند که هرگز با قدرتطلبی سازگاری ندارد، يعنی با چنین نگاهی به دنیا، مسئولیت و قدرت در جامعه، هرگز با نگاه قدرت طلبانه که تلاش میکند از قدرت به نفع منافع شخصی خود بهره بگیرد و در این مسیر هیچ حد و مرزی نمیشناسد سازگاری ندارد، ایشان در عین ورود در عرصههای سیاسی و اجتماعی، عارف و زاهدی با تقوا بودند همچون پیامبران و امامان معصوم(ع)، چنانکه رهبر معظم انقلاب نیز به این موضوع اشاره میکنند: «آنچه كه در دوره بعد از تشكيل نظام اسلامي، از ابعاد وجودي امام مشاهده شد، به مراتب مهمتر و عظيمتر بود از آنچه كه قبلاًً ديده شده بود، زيرا در دوران حكومت، هم رهبر و زمامدار بود و هم يك زاهد و عارف.تركيب اين دو با هم، از آن كارهايي است كه جز در پيامبراني مثل داود، سليمان، حضرت محمد(صلياللهعليهوآله) و برخي اولياي خاص الهي مثل حضرت علي(ع) نمي توان يافت».(۱۸)
عدالت اجتماعی
بدون تردید جایگاه خاص رهبری حکومت دینی و نیابت عام از امام معصوم(ع)، ضرورت عدالت و تقوای رهبری را به همراه دارد، تا در سایه این ویژگیها، تحت تأثیر خواهشهای نفسانی و مطامع دنیوی قرار نگیرد، به تعبیر دیگر حاکم و رهبر حکومت اسلامی، باید نگاهبان احکام و ارزشهای اسلامی باشد و این وظیفه ایجاب میکند که چنین شخصی در عمق جان خویش به ارزشهای اسلامی پایبند باشد، بدین جهت در اصل 109 قانون اساسی به عدالت و تقوای لازم براي رهبري امّت اسلام بهعنوان شرط دوم رهبری اشاره شده است، البته شرط عدالت در رهبری حکومت دينی همان عدالتی است که در سطح کلان دیده میشود و اين عدالت بیش از عدالت فردی است. عدالت فردی مرتبهای از مراتب عدالت است، يعنی عدالتی که ميزان آن در سطح حکومت دیده میشود و آن در واقع همان حق حکومت و ولایت داشتن است که عدالت فردی جزیی از آن به شمار میرود، به هر حال رهبری يک حکومت دينی که به حق و بر ميزان حق و نيز تقوای الهی حکومت میکند ،بايد در صدد تأمين و تحقق عدالت اجتماعی باشد که البته لازمه تقوای سياسی همين گام برداشتن در جهت تأمين و تحقق عدالت اجتماعی است و از جمله مواردی که میتوان گفت نشان از تقوای سياسی در امام خمينی(ره) دارد، رويکرد و عنایت ايشان نسبت به عدالت اجتماعی است، البته عدالت اجتماعی همانگونه که رهبری فرمودند؛ بدین معنی است که فاصله ژرف میان طبقات و برخورداریهای نابحق و محرومیتها از میان برود.(۱۹)
امام خمينی(ره) برای اقامه عدل و احقاق حقوق مردم به صحنه آمدند و با استبداد و حکومت ظلم و جور زمانه يعنی پهلوی فاسد مبارزه کردند، به واقع يكي از مهمترين آرمان هاي امام خميني(ره) تحقق عدالت اجتماعي، كم شدن فاصله طبقاتي، رفع تبعيضات ظالمانه، حمايت از محرومان و فقرستيزي بود. از بررسي سخنرانيها، پيامها، توصيههاي امام استفاده ميشود كه مسئله رفعِ تبعيض و فقرستيزي يكي از اهداف بزرگ او بوده كه همواره بدان تأكيد داشتند. آن بزرگوار به قدري در اينباره سخن ميگفت كه بهعنوان پناهگاه مستضعفان و پابرهنهها شناخته شدند. كساني كه دوران حيات ايشان را درك كردهاند و سخنان و موضعگيريهاي امام خميني و ديگر مسئولان نظام را شنيدهاند به خوبي ميدانند كه حمايت از محرومان و مستضعفان همواره مورد عنايت و تأكيد ايشان بوده است، يعنی يکی از مشخصههای حرکت و منش امام خمينی(ره) عدالت اجتماعی و کمک به طبقات مستضعف و محروم بود که امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب کشور میدانست(۲۰) در واقع امام(ره) به گفتن هم اکتفا نکرد، امام از همان اول انقلاب جهاد سازندگی، کمیته امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد پانزده خرداد و بنياد مسکن را بهوجود آورد و دستورهای مؤکد به دولتهای وقت داد، امام خمينی(ره) در جهتدهی حکومت و مسئولین نظام در راستای تامین عدالت اجتماعی و احقاق حقوق مردم از هيچگونه تلاشی دريغ نکردند، عمل و رفتار و يا بيانات مؤکد ایشان نسبت به مسئولین نظام، حکایت از اين دارد که ایشان نسبت به عدالت اجتماعی و حقوق مردم اصرار و عنايت ويژهای داشتند و از این موضوع کوتاه نمیآمدند، یعنی آنچه را که هيچگاه تخلف از آن را بر نمیتابیدند همين موضوع بود.
از بررسي سخنرانيها، پيامها، توصيههاي امام استفاده ميشود كه مسئله رفعِ تبعيض و فقرستيزي يكي از اهداف بزرگ او بوده است كه وی همواره بدان تأكيد داشتند، امام خمينی با عنايت به موضوع عدالت اجتماعی میفرمايند: «خدا نياورد آن روزي را كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايهدارها گردد و اغنيا و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشتري برخوردار شوند».(۲۱) نکته اساسی این است که امام خمينی(ره) در راستای گسترش گفتمان عدالت و استیفای حقوق مردم عنایت ويژهای داشتند و بر تامين آن اصرار داشتند، چنانکه طي فرماني مؤلفههاي مهم حقوق مردم را يادآور شده و از قوه قضائيه و نهادهاي اجرایي ميخواهند که آن را اجرايي سازند، در اين فرمان امام(ره) به ممنوعيت مصادره اموال برخلاف شرع و قانون اشاره کرده و از تمامي نهادهاي اجرايي ميخواهند که حق حريم خصوصي رعايت شود، همينطور تصريح دارند که هيج کسي بدون حکم قاضي توقيف و دستگير نگردد و حقوق مخالفان مطابق با موازين شرعي و قانوني رعايت گردد،(۲۲) البته امام خميني(ره) به صدور فرمان به تنهايي اکتفا نکرده بلکه هيأتي و ستادي را در تاريخ 1361/10/4 جهت تعقيب و پيگيري آن تعيين ميکنند تا فرمان، عملياتي و اجرايي شود.
امام خمينی(ره) برای اينکه راه احقاق حقوق مردم و محرومین جامعه در پیچشهای قانونی و برداشتهای فقهی مسدود نشود، موضوع مصلحت و ولایت مطلقه را مطرح کردند. اساساًً برخلاف برخی سوءبرداشتها، طرح موضوع مصلحت و ولایت مطلقه برای احقاق حقوق مردم و محرومين جامعه بود، چرا که آن باعث انعطاف احکام و قوانين درباره اين مسائل میشد و راه را برای احقاق حقوق مردم باز میکرد، در واقع طرح ولایت مطلقه فقيه در جهت تأمین عدالت اجتماعی و حقوق الناس بود.ولايت مطلقه آنگونه که برخی مغرضانه معنا کردند به معنای تماميتخواهی نيست بلکه آن برخورداری از اختيارات و يا افزایش اختيارات جهت تأمين مصالح دين و جامعه مسلمين است که قطعاً يکی از آنها تأمین عدالت اجتماعی است.
ولایت مطلقه از يک جنبه راهگشایی و انعطاف در جهت تأمين حقوق عامه مردم و عدالت اجتماعی بوده و هست و دغدغه و عنايت امام خمينی(ره) در اينباره ستودنی و در تاريخ مردم ايران ماندنی خواهد بود، چرا که امام خمينی(ره) اين راه را برای تأمين حقوق عامه مردم و نيز تأمين عدالت اجتماعی باز کرد.
پینوشتها:
[۱]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج23، ص 688 و 692.
[۲]. تحریم، آیه 6.
[۳]. نحل، آیه 9.
[۴]. نساء، آیه 76.
[۵]. بیانات رهبر معظم انقلاب، 14/۰۳/1395.
[۶]. بیانات رهبر معظم انقلاب، 1381/5/5.
[۷]. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 410.
[۸]. عبدالله جوادی آملی، جامعه در قرآن، چ 3، قم، اسراء، 1389، ص66 .
[۹]. امام خمینی، صحیفه امام، ج 12، ص 348.
[۱۰]. بیانات رهبر معظم انقلاب، حدیث ولایت، ج4، ص 274.
[1۱و۱۲]. بیانات درخطبههای نمازجمعه، 1378/3/14 .
[۱۳]. صحيفه امام، ج16، ص: 410.
[۱۴]. بيانات رهبر معظم انقلاب، 1389/3/14.
[۱۵]. نهجالبلاغه، خطبههای 108 و 154.
[۱۶]. وصیتنامه سیاسی الهی امام.
[۱۷]. صحيفه امام، ج13، ص 56.
[۱۸]. بیانات در خطبههای نمازجمعه، 1378/3/14.
[۱۹] . رهبر معظم انقلاب، حدیث ولایت، ج1، ص304
[۲۰]. رک بیانات در خطبههای نماز جمعه، 1378/3/14
[۲۱]. آيين انقلاب اسلامي، ص459.
[۲۲]. فرمان هشتمادهاي حضرت امام خميني(ره) بند 2-7، تاريخ 1361/9/24.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه