17 - سالگرد مأموریت تیغکشی منافقین به روی اسلام و انقلاب: آغاز مهیبترین عملیات تروریستی علیه ملت ایران ۱۴۰۱/۰۳/۳۰
سالگرد مأموریت تیغکشی منافقین به روی اسلام و انقلاب:
آغاز مهیبترین عملیات تروریستی علیه ملت ایران
۱۴۰۱/۰۳/۳۰
وقتی در تاریخ 28 خرداد 1360، اعلامیه به اصطلاح سیاسی نظامی گروهک تروریستی موسوم به مجاهدین خلق انتشار یافت که در آن انقلاب و مردم را به انتقام و مجازات سخت وعده داده بود، برای بسیاری از یاران انقلاب چندان اتفاق حیرتآوری به نظر نمیرسید. زیرا این نتیجه پروسهای بود که این گروهک التقاطی از همان روزهای نخستین انقلاب آغاز کرده بودند و هم خودشان و هم انقلابیون پیرو امام خمینی میدانستند که روزی به تقابل با انقلاب و اسلام و ملت ایران خواهند رسید.
اگرچه سابقون انقلاب از دوران مبارزات و زندانهای رژیم شاه این تقابل را به چشم میدیدند؛ از چرخش گروهی از اعضای مجاهدین خلق به طرف مارکسیسم و تصفیههای خونین درون سازمانی تا گردآمدن گروهی دیگر در پیرامون مسعود رجوی که به دلیل همکاری با ساواک و فرصتطلبیها و قدرتپرستیها و نفاق آشکارش درون زندان، اساسا چهره موجهی نزد زندانیان به شمار نمیرفت.
نفاق بازماندههایاندک مجاهدین خلق در بیرون زندان نیز از همان روزهای اوجگیری تظاهرات میلیونی مردم روشن شد، آنجا که آرم خود را در کنار عکس حضرت امام قرار داد تا بلکه بتوانند سابقه ننگین خود را تطهیر نموده و وجاهتی نزد مردم پیدا کنند. اما هجوم به اسلحه خانههای پادگانها و کلانتریها در روزهای 21 و 22 بهمن 1357 و غارت سلاحهای مختلف که متعلق به مردم بود، آن هم در شرایطی که ملت مبارز و مجاهد در کوچه و خیابان با تمام وجود در مقابل گارد شاهنشاهی ایستادگی میکرد، نخستین نشانه توطئههای پنهان و منافقانه گروهک موسوم به مجاهدین خلق بود.
گستاخی آنها زمانی بیشتر معلوم شد که در مقابل امر امام، حاضر نشدند سلاحهایی را که از ملت دزدیده بودند، پس دهند و آن را به اصطلاح خود مصادره کرده تا زمانی علیه همین ملت به کار بگیرند.
علیرغم مماشات انقلاب و انقلابیونی که با ماهیت منافقانه مجاهدین خلق از گذشته آشنایی داشتند، آنها خانههای تیمی خود را سازماندهی کرده و شمارش معکوس را برای درگیری نظامی با انقلاب و مردم کلید زدند.
اولین اعلامیه به اصطلاح سیاسی/نظامیشان در روزهای بعد از انقلاب، کمتر از دو ماه پس از پیروزی و به بهانه حمایت از قهر مرحوم آیتالله طالقانی و دستگیری پسر ایشان (که گویا در قتل یکی از اعضای جداشده مجاهدین خلق در فرانسه متهم بود) صادر شد، در حالی که گروهکهای ریز و درشت با چراغ سبز آمریکا و اسرائیل، هر یک در گوشهای از این سرزمین آتش جنگ و تجزیه به راه انداخته بودند.
مجاهدین خلق در آن اعلامیه، کلیه نیروهای نظامی خود را در اختیار آیتالله طالقانی قرار دادند به این خیال که میتوانند در زیر لوای آن چهره محبوب، علیه امام شورش راه بیندازند اما مرحوم طالقانی خیلی زود دست آنان را خواند، از منافقین تبری نمود و اعلام کرد که هر وقت مأیوس و دلسرد میشود از امام خمینی روحیه و اعتماد به نفس میگیرد.
از آن پس این گروهک شروع به درگیریهای ایذایی و کوچک با نیروهایی انقلابی و به همراه آن مظلومنمایی و کشتهسازی کرد. براساس اعتراف برخی از اعضای این گروهک، تیمهایی به طور مخفیانه طی سالهای 59-1358 تشکیل شده بود که با ظاهرحزباللهی و شعارهای انقلابی به بساطها و دستفروشان نشریه منافقین حمله برده و ضمن ضرب و جرح سعی میکردند یکی دو نفر از نشریه فروشان یا صاحبان بساط را به قتل رسانده و به عنوان شهدای سازمان در بوق بکنند! بدین ترتیب به قول خودشان، نیروهای هوادار را در فضای خشونت بار تربیت کرده و آماده درگیریهای نظامی میساختند.
به تدریج به هواداران دستور داده شد تا در اجتماعات و تظاهرات (که از قضا با مجوز وزارت کشور هم برگزار میشد) با سلاح سرد مانند چاقو و قمه و پنجه بکس حضور یافته و آماده درگیری باشند. در کنار این رویکردها، در سخنرانیهای سرکردههای گروهک به خصوص مسعود رجوی مدام بر طبل درگیری و قیام مسلحانه و انتقام کوبیده و انقلاب و نظام و مردم را به قیام مسلحانه تهدید مینمودند.
پس از سفر پنهانی مسعود رجوی از مرزهای شرقی به فرانسه در فروردین 1360، بنا بر اسناد موجود او زمان آغاز قیام مسلحانه علیه انقلاب و مردم را به مرکزیت منافقین اعلام کرد. این در شرایطی بود که دشمن بعثی با پشتیبانی قدرتهای غرب و شرق هزاران کیلومتر از خاک میهن را در اشغال خود داشت و تحریمهای سنگین آمریکا و هم پیمانانش، انبارها را خالی، صدور نفت را غیر ممکن و شرایط اقتصادی کشور را در شرایط بسیار وخیمی قرار داده بود.
در بهار 1360 درگیریهای اعضا و هواداران منافقین با مردم شکل و شمایل خشن تری پیدا کرد و بنا به دستور سران این گروهک، از حالت به اصطلاح دفاعی به وضعیت تهاجمی تبدیل گردید! از طرف دیگر هم نامهها و اطلاعیههای صادر شده شکل تندتری به خود گرفت.
آنها گستاخانه حتی حضرت امام را نیز تهدید کردند تا جایی که امام در مقابل نامه مظلوم نمایانه ولی تهدید گرایانه منافقین در 21 اردیبهشت 1360 فرمودند:
«... در آن نوشتهای که نوشتهاید، در عین حالی که اظهار مظلومیتهای زیاد کردهاید، لکن باز ناشیگری کردید و ما را تهدید به قیام مسلحانه کردید. ما چهطور با کسانی که قیام مسلحانه بر ضد اسلام میخواهند بکنند میتوانیم تفاهم کنیم؟ شما این مطلب را، این رویه را، ترک کنید و اسلحهها را تسلیم کنید و اگر میگویید ما به قانون، در عین حالی که رأی ندادهایم، لکن سر به او میسپاریم و قبول داریم او را، به قانون شما، عمل کنید و قیام بر ضد دولت، که بر خلاف قانون است و قیام مسلحانه که بر ضد قانون است و اسلحه داشتن که بر ضد قوانین کشور است، به اینها عمل کنید، ما هم با شما بهتر از آن طوری که شما بخواهید عمل میکنیم...»
امام بازهم اتمام حجت کردند اما حزب شیطان همچنان به راه خود میرفت، خصوصا که در آن روزها پردهها یک به یک برمیافتاد و تنها سنگری که پشتش پنهان شده بودند یعنی بنیصدر به تدریج در نزد ملت، رسوا شده و از صحنههای مختلف کنار زده میشد.
این بار دستاویزشان برای درگیری، حفاظت از جان بنیصدر و دفاع از او بودکه آنها را به لبه پرتگاه کشاند و بهانه ابلهانه آخر، حضور ماموران انتظامی در خانه پدری مهدی ابریشمچی (از سرکردگان منافقین) برای آغاز درگیری مسلحانه با مردم، مجاهدین خلق را (آن چنان که امام فرموده بودند) به قعر دره نابودی پرتاب کرد.
بالاخره در 30 خرداد 1360، منافقین تیغی را که در طول دو سال و نیم گذشته مرتبا تیز کرده بودند، به روی ملت کشیده و بر علیه انقلاب و اسلام قیام مسلحانه کردند. اعضا و هواداران مجاهدین خلق در تهران و برخی شهرهای دیگر، تحت عنوان تظاهرات با چاقو و تیغ موکت بری و قمه و کوکتل مولوتوف و سلاحهای دیگر به جان مردم و انقلابیون افتادند و ضمن مجروح نمودن صدها تن، 25 نفر را به شهادت رسانده و به اتوبوسها و وسایل نقلیه و اماکن عمومی خسارات بسیاری وارد آوردند.
پس از آن مهیبترین عملیات تروریستی تاریخ ایران علیه مردم این سرزمین به راه افتاد. دریافت عمق جنایات تروریستی مجاهدین خلق از اعتراف اربابان آنها و دشمنان تاریخی این ملت عبرتآموز است. در بیانیه رسمی وزارت خارجه آمریکا دربارة گروهک تروریستی مجاهدین خلق که در سال 1994 میلادی برابر با ۱۳۷۳ شمسی صادر شد، چنین آمده است:
«... مجاهدین موجی از بمبگذاری و ترور را علیه رژیم خمینی آغاز نمودند که تا امروز نیز طنینانداز است. شاخصترین حمله در تاریخ 28 ژوئن 1981 (7 تیرماه 1360) رخ داد و این زمانی بود که دو بمب، مرکز حزب جمهوری اسلامی (حزب روحانیون) را از هم متلاشی کرد و منجر به کشته شدن 72 تن از رهبران ارشد رژیم گشت، منجمله رهبر حزب جمهوری اسلامی، آیتالله بهشتی، 4 وزیر، 47 نماینده مجلس و... طبق گزارشها درتاریخ ۳۰ اوت [۸شهریور] مجاهدین در جلسه شورای امنیت ملی رژیم [ایران] بمبگذاری نمودند که منجر به کشتهشدن رئیسجمهور جدید، [محمد]علی رجایی و نخستوزیر جدید وی، محمدجواد باهنر گردید...» 1
بنا به آنچه از آمار نشریات این گروه تروریستی بر میآید، از 30 خرداد 1360 تا سالهای بعد، دهها هزار نفر از مردم ایران توسط تیمهای ترور مجاهدین خلق به شهادت رسیده یا مجروح و زخمی شدند. یکی از اعضای سابق مجاهدین خلق براساس آمار نشریات این سازمان، تعداد قربانیان ترورهای مجاهدین خلق را حدود 120 هزار تن تخمینزده و نوشته است:
«...طبق آمار نشریه مجاهدین خلق ایران و کتاب جمعبندی مقاومت یکساله مجاهدین خلق و همچنین نشریاتی که تحت عنوان انجمن دانشجویان خارج کشور که برای مجاهدین چاپ میشد، آماری هست که من همه اینها را جمع کردم. آمارش این هست: 116630 نفر... به دست رزمندگان صلح و آزادیِ آقای مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق از سال 1360 تا این تاریخ (1375) به قول خودشان اعدام انقلابی شدند. آمار عملیات تخریب و انفجار در اماکن دولتی و خصوصی در سطح ایران طبق نشریه مجاهد و رسانههای خبری مجاهدین 3740 عملیات است. عملیات انفجار دفتر حزب جمهوری، نخستوزیری و دادستانی و جاهای دیگر که نفراتی هم توی این عملیاتها کشته شدهاند جزو آن آمار نیامده است....»2
آماری هم از سوی منابع داخلی مانند «کانونهابیلیان» با سند و مدرک و اسامی و مشخصات کامل انتشار یافته و حاکی از شهادت بیش از 17 هزار تن از هموطنان ما توسط گروههای تروریستی است که 12 هزار نفر آنها قربانیان تروریسم مجاهدین خلق بودند و بقیه توسط گروههای تروریستی دیگر مانند فداییان خلق، پیکار، حزب دموکرات کردستان، فرقان، اتحادیه کمونیستها، خلق عرب، کومله، پژاک، الاحوازیه، انجمن پادشاهی، سلفیها و گروههای موسوم به جندالله و جیش العدل به شهادت رسیدهاند.
در میان قربانیان این تروریستها از استاد دانشگاه و معلم مدرسه و روحانی مسجد وجود دارند تا کارمند و کاسب و دستفروش و کارگر و کشاورز و راننده و تا زن و پیرمرد و نوزاد و کودک و نوجوان و تا رئیسجمهوری و نخستوزیر و رئیس دیوان عالی کشور و وزیر و نماینده مجلس و امام جمعه و...
_______________________________
1- بال شکسته – بیانیه دولت آمریکا درباره سازمان مجاهدین خلق ایران- بینا – افست خارج از کشور – 1373/1994- صفحه 15 و 16 2- اسکولاستیک نوین در فرقه رجوی- مصاحبه سردبیر نشریه ایران آزاد نوروز علی رضوانی با رادیو صدای ایران- آلمان- ناشر: مولف- تاریخ مقدمه: مارس 1996- صفحههای 9 و 10