روزنامههای غرب گدای زنجیرهای روزنامه :
۱۴۰۱/۰۴/۱۲
اصلاحطلب کشتن جنین را نشانه زنان پیشرو عنوان کرد!
گاهی هم قانون منع سقط جنین در آمریکا به شدت اصلاحطلبان را ناراحت و عصبانی میکند به شکلی که در شماره قبلی روزنامه شرق میخوانیم: «حکم دیوان عالی آمریکا درباره لغو سقط جنین و واگذاری آن به رأی ایالتی، جامعه آمریکایی خاصه جمعیت زنان این کشور را غافلگیر کرده است. زنان آمریکایی تصور نمیکردند چیزی را که به صورت قانونی و رسمی به دست آوردهاند، پس از ۵۰ سال و با رأی چند قاضی ماترک ترامپ در دیوان عالی از دست بدهند. اما موضوع حق سقط جنین هیچوقت مسئلهای تمامشده در آمریکا نبوده و همواره یکی از سوژههای جنجالی و موضوع کشمکشهای سیاسی میان جمهوریخواهان مخالف و دموکراتهای موافق حق سقط جنین بوده است.»
در ادامه این نوشتار میخوانیم: «اگر ۵۰ سال پیش دموکراتها و جامعه زنان پیشروی[!!] آمریکایی برنده جدال حق سقط جنین بودهاند، حالا جمهوریخواهان، زنان و دیگر شهروندان سنتی آمریکایی برنده این مواجهه اجتماعی-سیاسی شدهاند. این اتفاق باعث شده جامعه آمریکایی متعلق به هر دو طیف واکنش نشان دهد و کف خیابان اعتراض یا حمایت خود را مطرح کند. در کنار این وقایع، رسانههای آمریکایی و غیرآمریکایی هم سعی میکنند عواقب حکم جدید دیوان عالی مبنی بر واگذاری حق سقط جنین به ایالتها و ممنوعیت عمومی آن را بررسی کنند.»
چنانکه خواندید کشتن جنین از نظر روزنامه موسوم به اصلاحطلب نشانه زنان پیشرو است. نکته به شدت تاسفآور این است که این روزنامه مدعی اصلاحطلبی که عنوان شرق را به اشتباه بر آن نهادهاند در حالی که تمام نگرانی این روزنامه برای غربیهاست از تصویب منع قانون سقط جنین در آمریکا شدیدا نگران سلامتی زنان آمریکایی شده که با منع سقط جنین به روشهای سنتی سقط جنین روی میآوردند. حالا اگر در اطراف کشورمان مثلا در یمن جان هزاران زن بیگناه بر اثر بمبهای غربی گرفته شود کک جماعت غربگرایان هویت باخته هم گزیده نمیشود.
چرا مجلس در برابر دروغپراکنیهای اصلاحطلبان علیه طرحها خاموش است؟!
روزنامههای طیف موسوم به اصلاحطلب در خیانتی آشکار نسبت به اقشار مختلف مردم و به خصوص کودکان و نوجوانان زیست مجازی آنها را در فضای مجازی یله و رها و بیقانون میخواهند. همه اینها در حالی است که از آمریکا و اروپا تا کشورهای شرق دور نظیر ژاپن و کره جنوبی و حتی کشورهای کوچکی نظیر کویت و گوام برای فضای مجازی قانون تصویب کردهاند اما به واسطه لجن پراکنیهای اصلاحطلبان که منافع حزبی شان در گرو بیقانونی فضای مجازی است در کشورمان قانونی برای فضای مجازی نداریم.
در تازهترین لجنپراکنی این طیف در روزنامه شرق گزارشی منتشر شده که در آن آمده: «زمزمههای بررسی طرح موسوم به «صیانت از فضای مجازی» اوایل تیر 1400 در مجلس یازدهم به گوش رسید؛ موضوعی که از همان ابتدا با مخالفت جدی و واکنش منفی افکار عمومی و بخشی از مسئولان و نمایندگان مجلس مواجه شد.»
اینکه این طرف در افکار عمومی با واکنشی منفی مواجه شد به دلیل دروغهایی بود که این طیف در میان جامعه آنها را پراکنده کرد. این جماعت پیش از این با ذکر دروغهایی مانند بسته شدن شبکههای اجتماعی و... به ترساندن مردم پرداختند. به صورت کلی میتوان گفت شیوه ترساندن مردم یکی از پرکاربردترین شیوههای زشت و زننده اصلاحطلبان است که در مواقع دیگری نظیر انتخابات و به منظور ترورشخصیت نامزدانتخاباتی رقیب توسط آنها به کار گرفته میشود.
در ادامه این نوشتار میخوانیم: «بههمیندلیل به منظور بررسی بازخوردهای منفی طرح فوق، کلیات آن با شش ماه تأخیر به تصویب مجلس رسید. البته از آنجایی که موافقان طرح فوق اصرار به تصویب این طرح داشتند؛ اما نمیخواستند هزینه مستقیم آن را بپردازند، رأی به اصل هشتادوپنجی شدن قانون اساسی درباره طرح فوق دادند؛ یعنی قرار شد طرح صیانت به کمیسیون مشترک سپرده شود تا اعضای آن به جای کلیت مجلس درباره طرحی با این سطح از اهمیت که البته مورد انتقاد جدی جامعه است، پشت درهای بسته تصمیمگیری کند؛ اما پس از انتقادات جدی افکار عمومی در فضای مجازی و واقعی 160 نماینده در نامهای اعتراضی به رئیسمجلس از او خواستند طرح فوق از اصل 85 و بررسی در کمیسیون مشترک خارج شده و در صحن علنی و در معرض دید عموم به رأی گذاشته شود.»
به راستی چرا چند روزنامه و سایت چنین منافع ملی را به بازی میگیرند و انتشار دروغ جامعه را میترسانند و آب از آب هم تکان نمیخورد؟! چرا مجلس با احصاء دروغهایی که در رسانههای وابسته به این جریان منتشر شده و یحتمل باز هم منتشر میشود شکایت به عدلیه نمیبرد؟! و چه چیز بهتر از این روش تا به واسطه بررسی آنها در یک دادگاه دروغ سازان، دروغ پردازان و ناشران دروغ رسوا شوند.
صیانت از امید و سفرهای مردم، فقط دوره مدیریت اصلاحطلبان!
روزنامه اعتماد روز گذشته در مطلبی به قلم یکی از فعالین سیاسی مدعی اصلاحطلبی نوشت: «بعد از آزادسازی نرخ ارز فشار اقتصادی ناشی از تورم لجام گسیخته، آه از نهاد مردم بلند کرده است، با توجه به روند مذاکرات احیاي برجام چشمانداز امیدبخشی برای رفع تحریمها به چشم نمیآید و در یک کلام مهمترین دغدغه شهروندان ایران این است که آیا فردا و فرداها میتوانند از عهده تامین معاش روزانه خود بر آیند یا نه؟ به بیان روشنتر، تورم لجامگسیخته یعنی کوچک شدن بیامان سفرههای مردم، یعنی فقدان امنیت در زندگی امروز و آینده؛..وظیفه مجلس و دولت و حاکمیت که حالا در یکدستی کامل بسر میبرند، در چنین شرایطی صیانت از سفرههای مردم و امید آنان است.»
ادعای این روزنامه اصلاحطلب در حالی است که یک سال قبل در همین روزها، بحران قتل عام کرونا در کشور در حال فوران بود اما دولتمردان وقت مورد حمایت آنها (ربیعی و روحانی و...) ادعا میکردند تا مشکل برجام و FATF حل نشود، امکان واردات واکسن وجود ندارد و واکسن سوهان قم نیست که به سادگی بشود وارد کشور کرد(!) دولت روحانی با همین دست فرمان، در حالی به پایان آمد که کشتار روزانه کرونا به ۷۰۹ نفر رسیده بود و اگر دو ماه دیگر بیتدبیریها ادامه پیدا میکرد، قطعا این تلفات دو برابر هم میشد. یک سال پس از آن بحران و در حالی که جان مردم در کنار کسب و کارهای تعطیل شده در معرض نابودی قرار داشت، اهتمام به واردات انبوه واکسن و واکسیناسیون موفق شده تا آمار قربانیان روزانه به نزدیک صفر برسد و اصلا مردم یادشان برود که همچو بحرانی هم در کشور وجود داشته است. اگر این صیانت از امید و زندگی مردم نیست، لابد رساندن آمار قربانیان به بالای ۷۰۰ نفر و زبان دشمنان ملت ایران را دراز کردن است! شاید هم مراد از صیانت از امید و زندگی مردم، بر جا گذاشتن کسری بودجه ۴۵۰ هزار میلیارد تومانی، بدهکاری سنگین ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومانی، نقدینگی ۴۰۰۰ هزار میلیارد تومانی (نه برابر شده)، تورم ۶۰ درصدی، حراج ۶۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی و منفی کردن بودجه ارزی سال ۱۴۰۰ در همان چهار ماه اول، ۸ برابر کردن قیمت ارز، تعطیلی کارخانهها، تبدیل کشور خودکفا به واردکننده گندم، نساختن پالایشگاه و نیروگاه منطبق بر منویات غرب، و دو برابر کردن تحریمها با وجود واگذاری یا تعطیلی ۹۵ درصد برنامه هستهای است.
هویت اصلاحطلبی، غیرکاربردی و نماد عدم توانایی درک و تشخیص شده است
روزنامه ابتکار در مطلبی با عنوان «لزوم نگاه متفاوت به اصلاحطلبی» نوشت: «اصلاحات در صادقانهترین حالت، مبتنی بر خطای درک، تشخیص و تحلیل عرصه سیاسی است و به همین دلیل کاربردی، توان ایجاد تحولات بنیادی به منظور بهبود شرایط پر چالش کشور را نخواهد داشت.»
در این مطلب آمده است: «پر بیراه نیست اگر عملکرد و شرایط فعلی اصلاحطلبان را همانند والدینی که سالها در فرزندان خود امید به زیستی بهتر ایجاد کرده، اما به دلیل ناتوانی، فرزندان خود را با انبوهی از چالشهای ناامیدکننده رها کرده و در کنجی نظارهگر درد و رنج فرزندان خود هستند، تلقی کنیم.»
ابتکار نوشت: «برونرفت از شرایط پرچالش و ناامیده کنند نیازمند فعل(افعال) سیاسی است. بخش قابل توجهی از اصلاحطلبان توانایی، اراده، تخصص و شجاعت فعل سیاسی را ندارند. هویت اصلاحطلبی غیرکاربردی و تا حدی نماد عدم شجاعت، رویاپردازی، عدم توانایی درک و تشخیص و تحلیل بومی عرصه سیاسی و... میباشد.»
گفتنی است اصلاحطلبان بارها اعتراف کردهاند که به دلیل عملکرد دولت روحانی و حمایت بیقیدوشرط از وی پایگاه اجتماعی خود را از دست دادهاند. بازندگان سیاسی انتخابات اخیر دولت، مجلس و شوراهای شهر که در 8 سال دولت روحانی بر پستهای مدیریتی تکیه زدند اکنون با بحرانهایی مانند اختلافهای درون تشکیلاتی، خلأ تئوریک و ضعف پایگاه اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند.
رادیو فرانسه: اروپای کلافه نیازمند نفت و گاز ایران است
«دولت بلژیک در تلاش است تا طرحی را به تصویب برساند که بر اساس آن، آزادی دادن اسدالله اسدی، دیپلمات زندانی جمهوری اسلامی به تهران ممکن خواهد شد. این معامله احیاناً در ازای آزادی یک یا چند گروگان دوتابعیتی یا فرانسوی صورت خواهد گرفت. فراتر از این معامله، اروپائیان در تلاشند تا بهرهگیری از منابع نفت و گاز ایران را تسهیل کنند».
وبسایت رادیو فرانسه ضمن انتشار مطلب فوق نوشت: چه کسی میتواند وابستگی عاجزانه اروپائیان به انرژی روسیه را کاهش دهد؟ در حالی که افزایش بهای بنزین و گاز و برق شهروندان اروپایی را کلافه کرده، برخی دولتهای غربی به فکر ذخایر عظیم ایران یا ونزوئلا افتادهاند. مشکل اینجاست که حکومتهای این کشورها از نظر غربیها چندان قابل معاشرت نیستند. اما وقتی پای منافع حیاتی در میان باشد، اروپاییها در کنار گذاشتن معیارهای اخلاقی و حقوقی و رجوع به «سیاست واقعبینانه» بسیار تردست و ورزیدهاند.
کمتر از یک هفته قبل، دولت فرانسه خواستار بازگشت نفت ایران و ونزوئلا به بازار جهانی شد. یکی از مقامات ارشد کاخ الیزه با اشاره به تحریمهای بینالمللی علیه ایران و ونزوئلا، تأکید کرد که بازگشت نفت این دو کشور به بازارهای جهانی، بخشی از مشکلات عرضه انرژی را که پس از حمله روسیه به اوکراین تشدید شده جبران خواهد کرد.
اما مشکل با ایران یکی و دوتا نیست. پروندهها متعددند و گاه بسیار قدیمی. از اختلافات بر سر «حمایت از تروریسم» گرفته تا گروگانگیری... در این وضعیت، بلژیکیها طرحی را به مجلس بردهاند که بر اساس آن «انتقال» محکومان به ایران ممکن خواهد شد. در صورتی که پارلمان این طرح را بپذیرد، راه «انتقال»(یا بازگرداندن) اسدالله اسدی، دیپلمات جمهوری اسلامی از زندانهای بلژیک به تهران باز خواهد شد. اسدی، دبیر سوم سفارت جمهوری اسلامی ایران در وین، به ۲۰ سال زندان محکوم شده است. اما اگر اسدی به تهران بازگردد، چه کسی یا کسانی به ازای او آزاد خواهند شد؟ آیا مبادله با فریبا عادلخواه پژوهشگر دوتابعیتی یا بنژامن بریر توریست فرانسوی ممکن خواهد بود؟ و یا شاید حتی دو فعال سندیکایی فرانسوی که کمتر از دو ماه قبل در ایران گرفتار شدند، مبلغ معامله باشند؟
ولی روزنامه لوموند به نقل از مسئولان دیپلماسی بلژیک یادآوری میکند که «هر اقدامی که بتواند زمینه آزادی دکتر احمدرضا جلالی را فراهم کند، در اولویت قرار خواهد داشت»... دکتر جلالی اگرچه تابعیت سوئد را دارد اما قبلاً در دانشگاههای بروکسل تدریس میکرده است. جمهوری اسلامی تاکنون چند بار تهدید به اعدام قریبالوقوع وی کرده است.
بدینترتیب به نظر میرسد که چانهزنی میان تهران از یکسو و پاریس و بروکسل و شاید استکهلم در سوی دیگر، به شدت ادامه دارد. شاید بلژیکیها و فرانسویها قصد دارند فقط یک دیپلمات جمهوری اسلامی را (اسدی) با چند زندانی اروپایی و دوتابعیتی معاوضه کنند؟
اینک شرایط نسبت به چند ماه قبل تغییر کرده و جنگ اوکراین برای کشورهای اروپای غربی به دردسر بزرگی تبدیل شده است. یک «منبع دیپلماتیک» که نامش فاش نشده به لوموند میگوید: «آنچه تغییر کرده، وضعیت بینالمللی است. حالا ارادهای جدی برای بهبود روابط با یک فروشندۀ بالقوۀ نفت و گاز شکل گرفته»... همین منبع حدس میزند که شاید گفتوگوهایی در جهت آزاد شدن بنژامن بریر در جریان باشد. لوموند نتیجه میگیرد که پس احتمالاً بلژیک در این اقدامات تنها نیست (فرانسه هم هست).
لوموند در پایان یادآوری میکند تهران بارها از زندانیانش در معامله با غربیها استفاده کرده است. چنانکه کمتر از چهار ماه قبل، لندن با پرداخت یک بدهی قدیمی به تهران، آزادی نازنین زاغری و انوشه انصاری را کسب کرد.
نیوزویک: بایدن هیچ پیشنهاد روشنی برای لغو تحریمهای ایران ندارد
مجله نیوزویک تاکید کرد دولت بایدن بسیار به عرضه نفت ایران به بازار نیاز دارد اما هیچ راهکار روشنی برای لغو تحریمهای ایران ارائه نکرده است. این نشریه آمریکایی نوشت: ایران و ونزوئلا میتوانند نیاز ایالات متحده در حوزه انرژی را تامین کنند، مشروط بر این که بایدن تحریمهای اعمال شده دوره ترامپ را لغو کند. به این ترتیب، انتظار میرود که به طور بالقوه 2 تا 2.5 میلیون بشکه در روز نفت بیشتری به بازار جهانی عرضه شود. اکنون هر گالن بنزین در آمریکا در قیمت بیسابقه پنج دلار نوسان میکند. دولت بایدن آماده رقابت برای فصل انتخابات میان دورهای میشود و این قیمت بنزین، خبر خوبی نیست.
اسفندیار باتمانقلیچ در این باره میگوید: اگر بایدن قدمی برای عرضه بنزین به بازار جهانی برندارد، در نهایت هزینههای سیاسیش را پرداخت خواهد کرد. بنابراین هرگونه تلاش برای برداشتن تحریمهای ایران و ونزوئلا، ارزشمند خواهد بود. به ویژه که عربستان نیز اعلام کرده که قادر است عرضه نفت را فقط اندکی افزایش دهد.
اگر تحریمهای ایران برداشته شوند ایران قادر خواهد بود کمی بیش از
یک میلیون بشکه نفت و میعانات به بازار صادر کند که جریان آزاد انرژی به پالایشگاهها در کشورهای فرانسه، اسپانیا و ایتالیا را امکانپذیر میکند. ونزوئلا ظرفیت کمتری دارد و شاید تنها تا 400 هزار بشکه اضافی به جریان عرضه بیفزاید.
هر چند این میزان افزایش عرضه پاسخگوی 4.7 میلیون بشکهای که روسیه صادر میکرد نیست اما شکاف عرضه تا تقاضا را اندکی کاهش میدهد. به ویژه که با پیشبینی رکود جهانی انتظار میرود تقاضای انرژی کاهش یابد.
برآوردها از اینکه برداشتن تحریمها چه مقدار میتواند به عرضه جهانی نفت بیفزاید متفاوت است و به تاثیراتی که فشار خارجی و سیاست داخلی بر بازار انرژی دو کشور داشته، بستگی دارد. آنسون از موسسه کپلر نیز برآوردی مشابه با برآورد باتمانقلیچ از افزایش عرضه ایران و ونزوئلا در نتیجه برداشتن تحریمها ارائه میکند.
آنسون میگوید: مسائل در ایالات متحده پیچیدهتر است به ویژه به دلیل جدایی بین قیمت نفت خام و محصولات. او این پدیده را تا حد زیادی به مسائل حملونقل و لجستیک مرتبط با نابرابری در موجودی انبارهای مناطق مختلف ایالات متحده و محدودیتهاي خط لوله و نیازهای انرژی پاک که حرکت بنزین و گازوئیل را در داخل کشور محدود میکند، نسبت میدهد.
دولت بایدن تلاشهای دیپلماتیک بسیاری با تهران و کاراکاس داشته است اما هیچ راهبرد روشنی برای لغو تحریمهایی که دونالد ترامپ وضع کرد، دیده نمیشود. اثربخشی تحریمها در سالهای اخیر با مشارکتهای راهبردی فزاینده بین تهران و کاراکاس مورد چالش قرار گرفته است. به علاوه، در پی کاهش عرضه انرژی و افزایش قیمت آن، حمایت داخلی در آمریکا برای کمک به اوکراین نیز رفته رفته رنگ میبازد. کوین کشمن، دستیار ارشد مرکز تحقیقات اقتصادی و سیاست، به نیوزویک گفت: کاهش تحریمها علیه ونزوئلا و ایران یک پیروزی آسان برای دولت بایدن خواهد بود. او با نگاهی به مرز شش ماهه و طی یک سال تا دو سال آینده، برآورد کرد که ایران و ونزوئلا در نهایت میتوانند مجموعا ظرفیت صادراتی خود را تا 2.6 میلیون بشکه در روز افزایش دهند.
کشمن همچنین این موضوع را یادآور میشود که هرگونه توافق سیاسی با کشور در سایه سفر ماه آینده بایدن به ریاض خواهد بود که عربستان در ازای افزایش صادرات نفتش ممکن است چه درخواستی از بایدن داشته باشد.
غول تورم در آمریکا و اروپا بیدار شده است
نرخ تورم در کشورهای ثروتمند در حال افزایش است اما انتظارات تورمی مردم میگوید که قیمتها بیش از وضعیت تورم فعلی گران خواهند شد.
به گزارش روزنامه سازندگی، «غول تورم از خواب برخاسته و در سرتاسر جهان ثروتمند قیمتهای مصرفکننده با نرخ بیش از سالانه 9 درصد بالا میرود که بالاترین نرخ رشد از دهه 1980 است. همه اتفاقاتی که این روزها در فدرال رزرو و به دنبال آن در بازارهای مالی رخ میدهد به دلیل افزایش نرخ تورم است.
مردم انتظار دارند تورم همچنان بالا رود. انتظارات تطبیقی رویکردی گذشتهنگر دارد و میگوید که مردم انتظارات خود را از آنچه در آینده رخ میدهد، بر اساس آنچه در گذشته رخ داده شکل میدهند. به این معنا که اگر برای مثال تورم سال گذشته از آنچه انتظار داشتهاند بیشتر بوده، در نتیجه انتظار خود برای تورم در سال جاری را افزایش میدهند.
اقتصاددانان برای درک و تحلیل بهتر و دقیقتر اقتصاد و همراهی با واقعیتهای جامعه مفهوم دیگری از انتظارات را تعریف و تشریح کردند، ایدهای که از آن به عنوان انقلاب هم یاد میشود. و آن مفهوم «انتظارات عقلانی» بود.
انتظارات عقلانی به نظر تحلیل دقیقتری از مفهوم انتظارات در بطن جامعه به دست میداد. فعالان اقتصادی و خانوار در پیشبینی آینده، همان اندازه که به گذشته توجه میکنند، رویکردهای کنونی سیاستگذار و شاخصهای اقتصاد کلان را نیز در نظر میگیرند. برای عوامل اقتصادی صعودی بودن یا نزولی بودن شاخصی چون تورم بسیار حائز اهمیت است و رفتار سیاستگذار در اتخاذ سیاست پولی نیز مهم است؛ از اینرو عوامل موثر ذهنی آنان در پیشبینی آینده تنها دادههای گذشته و رخداده نیست.
اقتصاددانان معتقدند انتظارات عقلانی در نهایت محقق میشود و به هر حال دیرتر یا زودتر به تورم میانجامد چون این انتظار بر پایه رفتار و عملکرد سیاستگذار و روند شاخصهای کلان اقتصاد شکل گرفته است.
گزارش اصلی هفتهنامه اکونومیست به این پرسش پاسخ داده است. اکونومیست نوشته: «در سرتاسر جهان ثروتمند قیمتهای مصرفکننده با نرخ بیش از سالانه 9 درصد بالا میروند که بالاترین نرخ رشد از دهه 1980 است. متأسفانه، شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد عموم مردم انتظار دارند تورم همچنان بالا برود.»
اکنون انتظارات تورمی برای اقتصاد آمریکا در سال آینده دیده میشود و مصرفکنندگان انتظار دارند افزایش تورم در سال آینده ادامه پیدا کند».
یادآور میشود برخی اقلام خوراکی و بنزین، شاهد افزایش قیمتهای 40،
50 درصد و بیشتر در کشورهای اروپایی و آمریکا بودهاند و گفته میشود تورم فعلی در این کشورها، در 40 سال اخیر بیسابقه بوده است.
احیای کدام برجام؟ همان که تحریمها را 2 برابر کرد؟!
روزنامه حامی برجام و توجیه کننده خسارتهای آن میگوید برای احیای برجام، تیم مذاکره کننده تغییر کند(!)
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: نباید فرصت را از دست داد. ایران، در اوائل ریاست جمهوری «بایدن» و حاکمیت کنونی دموکراتها بر آمریکا، فرصت مناسبی برای احیاء برجام به دست آورده بود و دولت قبلی اعلام کرده بود که میتواند کار را تمام کند ولی اجازه نیافت و ادامه کار به بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ موکول شد و به دست گروه جدید مذاکرهکننده افتاد.
اکنون دو فرصت در اختیار است؛ یکی همان حاکمیت دموکراتها بر آمریکا که لااقل در اصل بازگشت به برجام با جمهوریخواهان تفاوت نظر و ادعای بازگشت دارند. فرصت دیگر پادرمیانی بعضی کشورهای جنوب خلیجفارس ازجمله قطر است که درصدد هستند کاری کنند که مذاکرات به نتیجه برسد و توافق حاصل شود. از این فرصتها فقط در صورتی میتوان استفاده کرد که مذاکرهکنندگان واقعاً به احیاء برجام اعتقاد داشته باشند و بخواهند بنبستها را بردارند و کار را به نتیجه نهائی برسانند. انتظار مردم ایران این نیست که توافق به هر قیمتی حاصل شود ولی در این هم تردیدی نیست که اکثریت مردم طرفدار رسیدن به توافق و احیاء برجام هستند.
مردم این واقعیت را میدانند که بخش عمدهای از مشکلات اقتصادی کشور نتیجه تحریمهاست و با احیاء برجام و لغو تحریمها این مشکلات برطرف خواهند شد. بنابراین، مسئولان باید به نظر اکثریت مردم احترام بگذارند و برای به نتیجه رساندن مذاکرات تلاش جدی کنند. علاوهبر نظر مردم، اصولاً واقعیت هم همین است که تحریمها ایجاد مشکل کردهاند و باید برداشته شوند. دولتها نمیتوانند به واقعیتهائی که مصالح مردم و جامعه را دربردارند، بیاعتنا باشند.
این را هم همه میدانند که بر دولت آمریکا نیز از درون و بیرون فشارهای زیادی وارد میشود تا به طرف احیاء برجام نرود و همان سیاست ضدبرجامی دولت ترامپ و جمهوریخواهان را ادامه بدهد. از درون، حزب جمهوریخواه و از بیرون، صهیونیستها و رژیم صهیونیستی به دولت بایدن فشار میآورند تا مانع بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریمها شوند. خود بایدن و دولت او هم ضعیفند و ارادهای که بتواند با فشارها مقابله جدی کند ندارند. ما میتوانیم با ابتکارهای دیپلماسی و با استفاده از فرصتهای موجود، مذاکرات را به سوی احیاء برجام به پیش ببریم و حتی از ضعف دولت بایدن نیز به نفع خودمان استفاده کنیم. بکار بستن چنین تدبیر و ابتکاری فقط از کسانی برمیآید که به اصل برجام اعتقاد داشته باشند و به این نتیجه هم رسیده باشند که باید به نظر اکثریت مردم که خواهان رسیدن به توافق برجامی هستند احترام گذاشت. کسانی که به اصل برجام اعتقاد ندارند و یا نمیخواهند به این واقعیت تن بدهند که احیاء برجام و رفع تحریمها میتواند بسیاری از مشکلات مردم را حل کند، نمیتوانند مذاکرات برجامی را به نتیجه برسانند.نتیجه کار آنها حداکثر این میشود که مطالبه درست ایران درمورد لغو تحریمهای ظالمانه آمریکا توسط اروپا مطالبهای غیرواقعی دانسته میشود و موضوع فعالیتهای موشکی کشورمان به شورای امنیت سازمان ملل کشانده میشود. راه درست اینست که مسئولیت مذاکرات برجامی برعهده کسانی باشد که به اصل برجام اعتقاد دارند، و این واقعیت را درک کرده باشند که با احیاء برجام و لغو تحریمها بسیاری از مشکلات مردم حل خواهد شد.
نویسنده این متن اگر مغرض نباشد، قطعاً فاقد دانش لازم برای تحلیل موضوع برجام و تحریمهاست. چه این که تمام تحریمهای پیشابرجامی و پسابرجامی، با اتفاقنظر دموکراتها در کنگره و دولت به تصویب رسیده و به اجرا گذاشته شده است و تفکیک میان جمهوریخواهان و دموکراتها نوعی از خودفریبی است که ریشه در نفوذ و تبلیغات خارجی دارد. همانگونه که تحریمهای فلج کننده میراث دولت اوباماست، تحریمهای پسابرجامی مانند ویزا، سیسادا، آیسا و کاتسا هم با تأیید و همراهی دموکراتهای کنگره تصویب شده است. در همین حال دولت بایدن با وجود اعتراف به شکست فشار حداکثری، نه حاضر است تحریمهای اصلی (پسابرجامی) را لغو کند و نه حاضر است تضمین بدهد که کلاهبرداری و عهدشکنی گذشته را تکرار نمیکند. با وجود این واقعیت، معلوم نیست امثال نویسنده این متن، از احیای کدام توافق و با کدام آورده و فایده مستندی حرف میزنند؟
نویسنده گویا تصور میکند برجام به خودی خودمقدس است و باید به هر قیمت احیا شود اما نمیگوید که تکلیف تحریمهای دو برابر شده با برجام و همه نوع لگدمال شدگی آن توسط آمریکا چه میشود؟ اگر آمریکا امروز اجازه یافت به برجام برگردد و مجدداً عضو قطعی آن شود و فردا تحریمها را احیا کند، تکلیف چیست؟ در آن صورت نابغههایی مانند نویسنده سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی، چه پاسخی برای دسترسی آمریکا به مکانیسم ماشه یا کارشکنیهای تحریمی جدید دارند؟ آیا به سیاق پادوهای غرب، در آن صورت پیشنهاد نمیدهند که ایران دیگر توانمندیهای خود در زمینه اقتدار بازدارنده نظامی و نفوذ منطقهای را هم واگذار کند تا برجام (به مفهوم آمریکایی آن!) برقرار بماند!! باید تأکید کرد که برجام به خودی خود هیچ موضوعیتی ندارد که کسی بخواهد به خود آن معتقد باشد یا نباشد. برجام قرار بود تحریمها را بالمره و یکجا و غیرقابل بازگشت «لغو» کند و آمریکا هم نتواند زیر تعهداتش بزند، اما در عمل برعکس وعدههای دولت «برجام و دیگر هیچ» اتفاق افتاد. این روند مایه شرمندگی بانیان آن است و نه افتخار. اما حتی درباره آنها هم دولت بایدن لغو تحریمها و ارائه تضمین معتبر را نپذیرفت.