به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,891
بازدید دیروز: 5,045
بازدید هفته: 6,935
بازدید ماه: 97,798
بازدید کل: 23,759,602
افراد آنلاین: 37
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۲۳ اردیبهشت ۱٤۰۳
Sunday , 12 May 2024
الأحد ، ٤ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۴ - مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری‌شهری- جلد اول - زندگی طلبگی؛ از عمامه‌گذاری تا نخستین سفر تبلیغی ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری‌شهری- جلد اول - ۴

زندگی طلبگی؛ از عمامه‌گذاری تا نخستین سفر تبلیغی 

۱۴۰۱/۰۴/۲۸

آیین نکوداشت آیت‌الله محمد محمدی ری‌شهری در قم برگزار می شود - خبرگزاری حوزه
نقل‌ مكان‌ به‌ مدرسه‌‌ حجتيه‌ 
 پس‌ از حوادث‌ خرداد سال‌ 1342 و تبعيد امام‌ كه‌ در جاي‌ خود بدان‌ اشاره‌ خواهم‌ كرد، شنيدم‌ كه‌ ميان‌ هيئت‌ مديره‌‌ مدرسه‌‌ آيت‌الله‌ گلپايگاني‌ و ايشان‌، در ارتباط‌ با مسائل‌ مربوط‌ به‌ نهضت‌، بگومگويي‌ پيش‌ آمده‌ و آنان‌ مدرسه‌ را رها كرده‌اند. از اين‌ رو ديگر، مدرسه‌ رونق‌ سابق‌ را نداشت‌. تصميم‌ گرفتم‌ به‌ مدرسه‌‌ حجتيه‌ بروم‌ و به‌طور آزاد، ادامه‌‌ تحصيل‌ دهم‌. مدت‌ كوتاهي‌ در حجره‌اي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ فرزندان‌ مرحوم‌ شيخ‌ عبدالرحيم‌ كني‌ از روحانيون‌ شهرري‌ بود، زندگي‌ كردم‌ و بعد يكي‌ از طلاب‌ مدرسه‌ به‌ نام‌ سيداسحاق(ره‌)، اهل‌ اردبيل‌ كه‌ اكنون‌ در قيد حيات‌ نيست‌، مرا به‌ حجره‌‌ خود برد. ظاهراً او ديگر نمي‌خواست‌ در قم‌ زندگي‌ كند.
 اين‌ حجره‌ در طبقه‌‌ فوقاني‌، سمت‌ راست‌ قسمت‌ جنوبي‌ مدرسه‌ قرار داشت‌ و كنار حجره‌‌ آقاي‌ سيد محمد خوئيني‌ها بود. در اين‌ حجره‌ مدتي‌ با آقاي‌ محصل‌ اردبيلي‌ و مدتي‌ با آقاي‌ حاج‌‌ هاشمي‌ كه‌ بعدها به‌ فلسفي‌ شهرت‌ خود را تغيير داد، زندگي‌ مي‌كرديم‌ و تا سال‌ 1344 كه‌ به‌ نجف‌ رفتم‌، در اين‌ حجره‌ بودم‌ و در اين‌ مدت‌ از درس‌هاي‌ آقايان‌ اعتمادي‌، صلواتي‌ و نوري‌ همداني‌ استفاده‌ مي‌كردم‌.
عمامه‌ گذاري‌ 
 تا آن‌جا كه‌ به‌ ياد دارم‌، سال‌ دوم‌ ورودم‌ به‌ حوزه‌‌ علميه‌‌ قم‌ بود كه‌ معمم‌ شدم‌، مراسم‌ عمامه‌گذاري‌ بسيار ساده‌ و در مدرسه‌‌ حجتيه‌، در حجره‌‌ آقاي‌ شيخ‌ حسن‌ منفرد، همشهري‌ خودم‌ و به‌وسيله‌‌ يكي‌ از فضلاي‌ تهراني‌ كه‌ نامش‌ را فراموش‌ كرده‌ام‌، انجام‌ شد.
 تمرين‌ سخنراني‌ 
 يكي‌ از برنامه‌هايي‌ كه‌ در آغاز طلبگي‌ با جمعي‌ از دوستان‌ داشتيم‌، تمرين‌ منبر و سخنراني‌ بود. اين‌ برنامه‌ معمولاً هفته‌اي‌ يك‌بار تكرار مي‌شد، از بس‌ كم‌رو و خجول‌ بودم‌ در آغاز باور نمي‌كردم‌ كه‌ روزي‌ بتوانم‌ براي‌ مردم‌، حتي‌ چند كلمه‌ صحبت‌ كنم‌. با اولين‌ سخنراني‌ در جمع‌ دوستان‌ و تشويق‌ آن‌ها، به‌تدريج‌ جرأت‌ سخنراني‌ براي‌ مردم‌ پيدا كردم‌.
نخستين‌ سفر تبليغي‌
 نخستين‌ سفر تبليغي‌ من‌ به‌ اهواز ظاهراً در سال‌ 1343 بود، در اين‌ سفر كه‌ در دهه‌‌ اول‌ محرم‌ انجام‌ شد با آقاي‌ محمدي‌ گلپايگاني‌  و مرحوم‌ حاج‌ محسن‌ زند همراه‌ بوديم‌ و اولين‌ سخنراني‌ من‌ در ميان‌ مردم‌، در مسجد آقاي‌ مرعشي‌ در اهواز بود. عنوان‌ سخنم‌ اين‌ آيه‌ كريمه‌ بود: «أرايت‌ من‌ اتخذ الهه‌ هواه‌...».
هم‌بحث‌ها
 قديمي‌ترين‌ دوست‌ و هم‌بحث‌ بنده‌، آقاي‌ محمود عبداللهي‌ است‌. با آقايان‌ محمدحسين‌ اسكندري‌ و سيد حسين‌ موسوي‌ تبريزي‌ كه‌ از فضلا و مدرسين‌ امروز حوزه‌ هستند، مباحثه‌ داشتيم‌. مدت‌ كوتاهي‌ نيز با آقاي‌ محسن‌ قرائتي‌ هم‌بحث‌ بوديم‌، هم‌چنين‌ مدتي‌ كه‌ در نجف‌ بودم‌ با آقاي‌ محمدحسن‌ اختري‌ مباحثه‌ داشتيم‌.
هزينه‌‌ زندگي‌ 
 همان‌طور كه‌ قبلاً اشاره‌ كردم‌ هزينه‌‌ زندگي‌ من‌ با پدرم‌ (رحمهًْ‌الله‌ عليه‌) بود. ايشان‌ تا هنگام‌ ازدواج‌ زندگي‌ مرا تأمين‌ مي‌كرد، اما از سال‌ 1342، ‌اندكي‌ شهريه‌‌ حوزه‌ را دريافت‌ مي‌كردم‌. اولين‌ شهريه‌ را سال‌ 1342 از امام‌ (رضوان‌الله‌ تعالي‌ عليه‌) دريافت‌ كردم‌. ايشان‌ در آن‌ هنگام‌ به‌ امثال‌ بنده‌، ده‌ يا پانزده‌ تومان‌ شهريه‌ مي‌دادند و قبل‌ از آن‌، تا آن‌جا كه‌ من‌ اطلاع‌ داشتم‌، اصلاً شهريه‌ نمي‌دادند.
 در نجف‌ و همچنين‌ پس‌ از بازگشت‌ از نجف‌، در مشهد و قم‌ به‌تدريج‌ بر شهريه‌ام‌ افزوده‌ شد، ليكن‌ همچنان‌ پدرم‌ هر ميزان‌ كه‌ كم‌ داشتم‌، مي‌پرداخت‌؛ ولي‌ پس‌ از ازدواج‌ ما خداوند متعال‌ مرا از پدر بي‌نياز كرد. سفرهاي‌ كوتاه‌ تبليغي‌ در ايام‌ محرم‌ و ماه‌ رمضان‌ و شهريه‌‌ حوزه‌، زندگي‌ ما را تأمين‌ مي‌كرد، به‌گونه‌اي‌ كه‌ علاوه‌ بر تأمين‌ هزينه‌‌ زندگي‌، توانستيم‌ خانه‌اي‌ تهيه‌ كنيم‌ كه‌ در جاي‌ خود، توضيح‌ خواهم‌ داد.
فضاي‌ مديريت‌ حوزه‌‌ علميه‌‌ قم‌
 در آن‌ ايام‌ حوزه‌‌ علميه‌‌ قم‌ كه‌ سرآمد ساير حوزه‌ها محسوب‌ مي‌شد، فاقد مديريت‌ بود ـ هرچند تلاش‌هايي‌ از دوران‌ مرجعيت‌ مرحوم‌ شيخ‌ عبدالكريم‌ حائري‌ (رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌) براي‌ سامان‌ دادن‌ به‌ حوزه‌ صورت‌ گرفته‌ بود ـ مراجع‌ تقليد بيشتر به‌ فكر درس‌ و بحث‌ خود بودند و ضابطه‌اي‌ براي‌ ورود به‌ حوزه‌ وجود نداشت‌. هر كس‌ مي‌توانست‌ وارد حوزه‌ شود و از لباس‌ روحانيت‌ استفاده‌ كند. هيچ‌ مركزي‌ براي‌ هدايت‌ و راهنمايي‌ جوان‌هايي‌ كه‌ براي‌ تحصيل‌ وارد حوزه‌ مي‌شدند، وجود نداشت‌. در واقع‌، طلاب‌ متكي‌ به‌ برنامه‌ريزي‌ شخصي‌ خود براي‌ تحصيل‌ بودند. وقتي‌ صحبت‌ از برنامه‌ و نظم‌ در حوزه‌ مي‌شد، مي‌گفتند: «نظم‌ حوزه‌ در بي‌نظمي‌ است‌.» هرچند كه‌ اين‌ جمله‌، مزاحي‌ بيش‌ نبود، ليكن‌ عده‌اي‌ بودند و شايد هم‌اكنون‌ هم‌ باشند كه‌ با برنامه‌ريزي‌ و نظم‌ در حوزه‌، مخالفند.
فضاي‌ اخلاقي‌ حوزه‌ 
 فضاي‌ حوزه‌، فضاي‌ درس‌ و بحث‌ بود، اما برنامه‌‌ روشني‌ براي‌ رشد معنوي‌ و تهذيب‌ نفس‌ طلاب‌ وجود نداشت‌. تنها مدرسه‌اي‌ كه‌ به‌ طور رسمي‌، اخلاق در آن‌ تدريس‌ مي‌شد، مدرسه‌‌ آيت‌الله‌ گلپايگاني‌ بود. رشد معنوي‌ جوان‌هايي‌ كه‌ وارد حوزه‌ مي‌شدند بستگي‌ به‌ اين‌ داشت‌ كه‌ با چه‌ كسي‌ مرتبط‌ باشند، البته‌ اگر كساني‌ خود طالب‌ مباحث‌ اخلاقي‌ و عرفاني‌ بودند، مي‌توانستند از محضر شخصيت‌هاي‌ بزرگي‌ كه‌ اكنون‌ اكثر آنها به‌ لقاءالله‌ پيوسته‌اند، استفاده‌ كنند؛ ليكن‌ به‌ مسئله‌‌ تهذيب‌ نفس‌ و اخلاق، به‌ عنوان‌ يك‌ ركن‌ اساسي‌ در تشكيلات‌ حوزوي‌، اهميت‌ داده‌ نمي‌شد. در حال‌ حاضر نيز هر چند از اين‌ ضعف‌ قدري‌ كاسته‌ شده‌، اما تا رسيدن‌ به‌ نقطه‌‌ مطلوب‌، فاصله‌ بسيار است‌.
 شايد من‌ نتوانم‌ تصوير دقيق‌ و جامعي‌ از فضاي‌ اخلاقي‌ حوزه‌‌ علميه‌‌ قم‌ در آن‌ روز را ارائه‌ كنم‌، ولي‌ تحقيقاً انتظار من‌ از بزرگ‌ترين‌ مركز آموزش‌ و پرورش‌ طلبه‌ و روحاني‌، خيلي‌ بيش‌ از آن‌ بود كه‌ مي‌ديدم‌ و از اين‌ رو بارها مي‌گفتم‌: «من‌ اگر خود اسلام‌ را نشناخته‌ بودم‌ و با نقش‌ اصولي‌ روحانيت‌ آشنايي‌ نداشتم‌، راه‌ ديگري‌ را انتخاب‌ مي‌كردم‌.» بگذرم‌، مسئوليت‌ بزرگان‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌ به‌خصوص‌ علميه‌‌ قم‌، در ايجاد فضاي‌ مناسب‌ براي‌ رشد معنوي‌ طلاب‌ جوان‌، بسيار سنگين‌ است‌.
تأثيرپذيري‌ اخلاقي‌
 هر چند در آن‌ روزها، حوزه‌ براي‌ تربيت‌ افرادي‌ مانند من‌ برنامه‌اي‌ نداشت‌، ولي‌ عنايت‌ خداوند متعال‌ مرا به‌ حال‌ خود وانگذاشت‌ و در لحظات‌ حساس‌ مرا ياري‌ كرد. اكنون‌ كه‌ به‌ روزهاي‌ آغازين‌ تحصيلاتم‌ در قم‌ مي‌انديشم‌، دو نقطه‌‌ نوراني‌ مي‌بينم‌ كه‌ در انتخاب‌ راه‌ صحيح‌ زندگي‌ علمي‌ و عملي‌، به‌ من‌ خيلي‌ كمك‌ كرد و در روش‌ و منش‌ اخلاقي‌ من‌ بسيار مؤثر بود: 
1. جلسات‌ اخلاق حاج‌ آقا حسين‌ فاطمي‌ (ره‌) 
 آيت‌ خدا حاج‌ آقا حسين‌ فاطمي‌ (رضوان‌الله‌ تعالي‌ عليه‌) شب‌هاي‌ جمعه‌ در منزل‌ خود جلسات‌ موعظه‌ و توسل‌ داشت‌، جمعي‌ از ارادتمندان‌ خصوصاً تعدادي‌ از طلاب‌ جوان‌ در اين‌ جلسات‌ شركت‌ مي‌كردند، تعداد آنها زياد نبود، شايد 50 -60 نفر بيشتر نمي‌شدند. به‌ ياد دارم‌ يك‌بار مرحوم‌ حاج‌ آقا مصطفي‌ خميني‌ فرزند ارشد امام‌ نيز، در آن‌ جلسه‌ شركت‌ كرد. ايشان‌ غالباً مطالب‌ را از روي‌ كتاب‌ مي‌خواند، ولي‌ سخن‌ او تأثير عجيبي‌ داشت‌، گويا تأثير سخن‌ را از استاد و مربي‌ خود حضرت‌ حاج‌ ميرزا جواد آقا تبريزي‌ (رضوان‌الله‌ تعالي‌ عليه‌) مؤلف‌ كتاب‌ شريف‌ «المراقبات‌» به‌ ارث‌ برده‌ بود. من‌ به‌ جلسات‌ ايشان‌ خيلي‌ علاقه‌مند شدم‌، به‌خصوص‌ در سال‌هاي‌ اول‌ ورودم‌ به‌ قم‌ كه‌ ايشان‌ از توانايي‌ جسمي‌ بيشتري‌ برخوردار بود و جلسات‌ را خيلي‌ خوب‌ اداره‌ مي‌كرد. براي‌ شركت‌كنندگان‌، معنويت‌ و نورانيت‌ مجلس‌ او محسوس‌ بود.
2. آشنايي‌ با شماري‌ از شاگردان‌ شيخ‌ رجبعلي‌ خياط‌
 دومين‌ نقطه‌‌ نوراني‌ در آغاز ورودم‌ به‌ حوزه‌‌ قم‌، ارتباط‌ با تني‌ چند از ارادتمندان‌ شيخ‌ رجبعلي‌ خياط‌، به‌ويژه‌ مرحوم‌ شيخ‌ عبدالكريم‌ حامد بود. اين‌ ارتباط‌ طي‌ يك‌ برخورد اتفاقي‌ در مسجد جمكران‌ قم‌، با يكي‌ از ارادتمندان‌ مرحوم‌ شيخ‌ رجبعلي‌ آغاز شد. از همان‌ هنگام‌ در سخنان‌ اين‌ مرد الهي‌ نورانيت‌ و جاذبه‌‌ خاصي‌ احساس‌ مي‌كردم‌. كلام‌ او عطر دل‌انگيز سخن‌ اولياي‌ خدا را داشت‌. آنچه‌ بيش‌ از هر چيز ديگر از زندگي‌ معنوي‌ اين‌ مرد بزرگ‌، مرا تحت‌ تأثير خود قرار داده‌ بود، اخلاص‌ و عشق‌ و محبت‌ او به‌ خداوند متعال‌ بود. سال‌ها آرزو مي‌كردم‌ روزي‌ سيره‌ و سخن‌ آن‌ نگار مكتب‌ نرفته‌ و آن‌ آموزگار اخلاق كه‌ بسياري‌ از اساتيد حوزه‌ و دانشگاه‌، در برابرش‌ زانوي‌ ارادت‌ بر زمين‌ زده‌اند، تدوين‌ و در اختيار همگان‌، به‌ويژه‌ نسل‌ جوان‌ كه‌ در آغاز راه‌ پر فراز و نشيب‌ زندگي‌ سخت‌ بدان‌ نيازمندند، قرار گيرد كه‌ اخيراً خداوند منان‌، توفيق‌ تحقق‌ اين‌ آرزو را عنايت‌ فرمود و با بهره‌گيري‌ از مصاحبه‌هايي‌ كه‌ با شماري‌ از شاگردان‌ آن‌ مرحوم‌ انجام‌ شد، يادنامه‌‌ ايشان‌ را به‌ نام‌ «كيمياي‌ محبت‌»  تهيه‌ كردم‌. 
 مرحوم‌ شيخ‌ عبدالكريم‌ حامد يكي‌ از شاگردان‌ برجسته‌‌ شيخ‌ بود، او علاوه‌ بر اين‌كه‌ نكات‌ بسيار آموزنده‌اي‌ در سير و سلوك‌ از استاد خود داشت‌، خود نيز در مسائل‌ معنوي‌ صاحب‌نظر بود، آگاهي‌هاي‌ وسيعي‌ نسبت‌ به‌ احاديث‌ عرفاني‌ و اخلاقي‌ داشت‌. متون‌ عربي‌ بسياري‌ از احاديث‌ را حفظ‌ بود و در برخوردها مورد استفاده‌ قرار مي‌داد.
 روزي‌ اين‌ روايت‌ را براي‌ او از اميرالمؤمنين‌(ع‌) نقل‌ كردم‌: «ما التذّ احد من‌ الدنيا لذّهًْ‌ ِالاّ كانت‌ عليه‌ يوم‌ القيامهًْ غصه‌» او اين‌ سخن‌ را فوق‌العاده‌ مهم‌ تلقي‌ كرد و در اهميت‌ آن‌ (قريب‌ به‌ اين‌ مضمون‌) فرمود: «براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ حديث‌، حاضر بودم‌ هزينه‌‌ سنگيني‌ پرداخت‌ كنم‌.»