۶ - مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری شهری- جلد اول - فضاي سياسي حوزه علميه قم ۱۴۰۱/۰۵/۰۲
مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری شهری - جلد اول - ۶
فضاي سياسي حوزه علميه قم
۱۴۰۱/۰۵/۰۲
فصل چهارم: آشنايي با سياست
در آغاز ورودم به قم، هيچ گونه گرايشي به مسائل سياسي در حوزه احساس نميشد. فضاي حوزه، فضاي درس و بحث بود و امام خميني (ره) «حاج آقا روح الله»، به عنوان معروفترين استاد درس خارج در ميان طلاب جوان و درسخوان مطرح بود، اما حوزه از بينش سياسي و قدرت رهبري او خبر نداشت.
آشنايي من، بلكه عموم طلاب و حوزويان با مسائل سياسي، مقارن با آغاز نهضت اسلامي حضرت امام (ره) در سال 1341 بود، بي ترديد اگر قيام امام نبود نه تنها من، بلكه حوزه قم و ساير حوزهها، به ميدان سياست گام نمينهادند، و اگر هم مينهادند فرجامي نداشت.
البته پيش از نهضت امام، من مانند بسياري از روحانيون و مردم مذهبي، با رژيم شاه مخالف بودم، اما نه به عنوان يك عنصر سياسي. شايد سرآغاز اين مخالفت، سخنرانيهاي مرحوم اثني عشري، صاحب تفسير اثني عشري (ره) بود كه مفاسد و مظالم رژيم را در منبر مطرح ميكرد.
باري در فضاي آن روز، سرنگوني رژيم شاه غير ممكن به نظر ميرسيد و امام در ميان روحانيون بزرگ هواداران فراواني نداشت. معروف بود كه امام در ميان روحانيون بالاتر از چهل سال، زياد طرفدار ندارد.
يكي از دلايل اين فضا، آن بود كه مانند ساير مراجع تقليد، به صحنه مرجعيت نيامده بود. امام به شدت از مطرح شدن پرهيز داشت، حتي اجازه چاپ رساله خود را با سهم امام نداد. ايشان اجازه نميداد حتي هنگام حركت، طلاب در كنار او و يا پشت سر او حركت كنند.
حمله به مدرسه فيضيه
عصر روز 1342/1/2 براي شركت در مراسمي كه در مدرسه فيضيه بود، همراه چند تن از دوستان از مدرسه آيتالله گلپايگاني، عازم مدرسه فيضيه شديم. هنوز به درمدرسه نرسيده بوديم كه خبر رسيد مزدوران شاه به مدرسه حمله كردهاند و طلاب را مورد ضرب و شتم قرار داده، در و پنجرهها را شكستهاند.
پس از اين واقعه، وقتي براي ديدن مدرسه فيضيه رفتيم، فضاي مدرسه بسيار دلخراش بود. درها، پنجرها و حتي درختها شكسته، عمامهها و نعلينها به صورت پراكنده روي زمين ريخته بود.
حمله به مدرسه فيضيه، يكي از بزرگترين اشتباهات رژيم تا آن روز بود.
اين حمله در واقع نقطه عطفي در شعلهور شدن آتش قيام و آغاز رويارويي روحانيون و مردم با رژيم شاه بود.
سخنراني امام در مدرسه فيضيه
براي شركت در اين سخنراني كه در روز عاشورا (1342/3/13) انجام شد، هنگامي رسيديم كه راههاي ورود به مدرسه به دليل كثرت جمعيت، مسدود بود و شمار زيادي از مردم از طريق راه پلههايي كه در صحن مسجد اعظم است، به پشت بام مدرسه فيضيه ميرفتند. من هم همراه آنان به پشت بام مدرسه رفتم.
وقتي رسيدم كه امام مشغول سخنراني شده بود و ميفرمود: «..به سخنرانها گفتهاند شما به سه چيز كار نداشته باشيد...يكي شاه...يكي هم اسرائيل...يكي هم نگوييد دين در خطر است..». اين سخنراني پرجمعيتترين سخنراني امام تا آن روز بود.
پانزدهم خرداد 1342
به دليل اينكه مدرسه ما از مركز شهر دور بود، از ماجراي دستگيري امام در شب پانزدهم خرداد مطلع نشديم.
صبح پانزدهم خرداد به اتفاِق چند تن از دوستان (احتمالاً آقاي محمدي گلپايگاني و آقاي حسن روحاني) از مدرسه به طرف خيابان تهران ميآمديم، هنوز از كوچه منوچهري خارج نشده بوديم كه ديديم سيل جمعيت تظاهركننده به طرف تهران در حركت است.
در دست تعدادي از آنها، چوب و قمه و امثال آن بود و شعار ميدادند: «يا مرگ يا خميني».
به فاصله كوتاهي، صداي رگبار مسلسلها بلند شد و با كشتاري وحشيانه، فرياد مردم را خاموش كردند.
در اين تظاهرات يكي از طلاب مدرسه ما، اديب طالقاني، كه در ميان جمعيت بود، شهيد شد.
او طلبهاي مقدس بود. صبح از مدرسه بيرون آمد، اما ديگر كسي او را نديد و جنازه او هم ظاهراً پيدا نشد. شايع بود كه جنازهها را به درياچه قم ريختهاند.
تلاش براي آزادي امام
پس از بازداشت حضرت امام، تلاشهاي فراواني براي آزادي ايشان صورت گرفت، از جمله اين تلاشها، آمدن تعدادي از مراجع تقليد به تهران بود. آيتالله ميلاني از مشهد به تهران آمد و آقاي شريعتمداري به شهرري و در مجموع، وحدت كلمه مراجع و روحانيت در دفاع از امام سبب شد كه پس از مدت كوتاهي، حضرت امام از زندان آزاد شود؛ ولي در تهران محصور بود تا اينكه بالاخره رژيم نتوانست مقاومت كند و ايشان پيروزمندانه به قم بازگشت.
در سخنراني 1343/3/25 امام، در مسجد اعظم حاضر بودم. ايشان ضمن بيان مطالبي، نسبت به تأسيس دانشگاه اسلامي از سوي رژيم شاه هشدار داد.
در واقع تئوري تأسيس دانشگاه اسلامي در جهت دولتي كردن حوزه و منزوي كردن روحانيت اصيل و در رأس آنها امام بود، كه امام خيلي زود متوجه شدند و آن را افشا كردند.
به هر حال ساواك به صورتي بسيار جدّي وارد معركه شد تا حوزه را قبضه كند و اختلاف ايجاد نمايد و امام تنها
بماند.
اين توطئه تا حدودي كارگر شد و به تدريج، امام تنها ماند، البته نميتوانم بگويم ساواك يگانه عامل مؤثر در جدا كردن شماري از بزرگان روحانيت از امام بود، ولي ميتوان گفت كه در اين رابطه نقش اول را داشت.
يكي از كساني كه تحت تأثير القائات مستقيم و غير مستقيم ساواك از امام جدا شد و در برابر نهضت روحانيت ايستاد، آقاي شريعتمداري بود كه اجمالاً به اين مطلب خواهم پرداخت.
شعار در جلسه فاتحه مرحوم اثني عشري
به تدريج بيت آقاي شريعتمداري و به طور خاص، شيخ غلامرضا زنجاني كه بانفوذترين عناصر آن بيت شمرده ميشد، در مقابل نهضت اسلامي و هواداران امام خميني(ره) موضع گرفتند و تا آنجا كه ميتوانستند مانع هرگونه حركتي در جهت انقلاب بودند.
براي نمونه، در جلسهاي كه به مناسبت رحلت حاج آقا حسين اثنيعشري (رضوانالله تعالي علیه) برگزار كردند و من هم در آن جلسه شركت كرده بودم، وقتي كه جمعي از علاقهمندان به امام شروع به شعار دادن كردند، با برنامهريزي قبلي با آنها به مقابله پرداختند؛ هر چند در نهايت، طرفداران امام(ره) غالب شدند.