32 - آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا - همه مردم باید پلیس یکدیگر باشند ۱۴۰۱/۰۶/۰۴
آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا - 32
همه مردم باید پلیس یکدیگر باشند
۱۴۰۱/۰۶/۰۴
مترجم: دکتر احمد دوستمحمدی
نویسنده: دکتر جاندبلیو. وایتهد
فصل سیزدهم: خبرچینهای دولت پلیسی
«پلیسهای مخفی نسبتاً کمی وجود داشتند و اغلب صرفاً در حال پردازش اطلاعات وارده بودند. یک واقعیت تکاندهنده را مشاهده کردم. این افراد پلیس مخفی نبودند که این نظارت و مراقبت گسترده و مخفی شدن در گوشه گوشه خیابان را انجام میدادند. این مردم عادی آلمان بودند که راجع به همسایههای خود خبر میدادند.»
استاد رابرت گلیتلی1
برای دولت پلیسی چه شهروندی بهتر از شهروندی که خود پلیس خود باشد. تازه، دولت پلیسی که نمیتواند همه جا حضور داشته باشد. بنابراین وقتی جمعیت کشورتان بیشتر از سربازان ارتش شما است، چگونه در آن نظم برقرار میکنید؟ وقتی بهاندازه کافی دوربین، وجود ندارند تا وجب به وجب کشور را هر هفته و بیست و چهار ساعته رصد کنید، دیدهبانی بر کشور را چگونه به اجرا میگذارید؟ چگونه معاملات، تعاملات و تحرکات همه مردم در ایالات متحده را نه تنها ردیابی، بلکه تجزیه و تحلیل میکنید؟
پاسخ از آنچه به نظر میرسد سادهتر است: شما شهروندان را متقاعد میکنید چشمها و گوشهای شما باشند. شما با اعلام خطرهای ترور و وضعیت غیرعادی، آنها را هیجانزده میکنید، قدرت تشخیص بین تهدیدات واقعی و مانورهای «آموزشی» صحنهسازی شده را از آنها سلب میکنید، به طوری که همه بحرانها واقعی به نظر برسند، حساسیت آنها را نسبت به ریخت عجیب پلیس نظامی شده که در خیابانهای آنها قدم میزنند از میان میبرید، آنها را عادت میدهید که «به خاطر خیر خودشان» مورد دیدهبانی قرار گیرند و آنگاه به آنها القا میکنید که فکر کنند فقط آنها هستند که میتوانند کشور را از یک 11 سپتامبر دیگر در امان نگهدارند.
همانطور که مورخ رابرت گلیتلی خاطر نشان میکند، موفقیت یک نظم از نوع نازی مستلزم حداقل تعدادی همدست مایل به همکاری است. به عبارت دیگر، این روشی است که شما یک ملت را به دنبالههای دولت پلیسی عقل کل، قدر قدرت و در همه جا حاضر تبدیل کرده و در جریان کار آنها را به شهروندان دشمن یکدیگر تبدیل میکنید. این یک ترفند زیرکانه است، با این امتیاز اضافه که مردم در حالی که روی یکدیگر و عدم اعتماد به یکدیگر و نیروهای موهوم از خارج کشور متمرکز هستند، از تمرکز روی تهدیدات قطعیتر، که برای کشور جدیتر هستند- یعنی حکومت و دار و دسته کارگزاران و شرکای شرکتی نابودکننده قانون اساسی آن- عاجز میمانند.
برقراری نظم در جامعه2
اکنون برای بیش از یک دهه وزارت امنیت داخلی3 آگهی «چیزی میبینید، چیزی بگویید» خود را روی دیوارهای ایستگاههای مترو، روی تابلوهای آگهی، روی فنجانهای قهوه، در لیگهای برتر فوتبال4 و حتی در نمایشگرهای تلویزیونی در مجسمه آزادی،5 به نمایش گذاشته است. اکنون دانشکدهها، دانشگاهها و حتی تیمهای فوتبال و میادین ورزشی، برای دریافت کمک مالی به منظور مشارکت در این برنامه صف کشیدهاند.
وزارت امنیت داخلی میگوید اگر چیز مشکوکی میبینید، چیزی درباره آن به پلیس بگویید، به تلفن قرمز حکومت خبر بدهید، یا با استفاده از یک برنامه آسان در تلفن هوشمند خود آن را گزارش بدهید. (اما، چنانکه افشاگری هستید که مایلید درباره خلافهای حکومت خبرچینی کنید، فراموشش کنید- حکومت دوست ندارد کارهای کثیف آن آشکار شود و خدای نخواسته، نسبت به آنها پاسخگو شود.)
این همانچیزی است که تحت عنوان برقراری نظم در جامعه از آن سخن به میان میآید. با اینهمه در حالی که برقراری نظم در جامعه و برنامههای فدرال همچون «چیزی میبینید، چیزی بگویید»، که تحت عنوان تلاشهای میهنپرستانه به منظور مراقبت در برابر کسانی که به ما آسیب میزنند در میان مردم جا انداخته میشوند، چیزی بیش از شگردهای استبدادی نیستند که تحت عنوان تمسکهای خیرخواهانه به قانون و نظم و امنیت، برای یک مخاطب متجددتر بزک و بستهبندی مجدد شدهاند.
شعار وزارت امنیت داخلی چیزی بیش از شیوه حکومتی القای این ذهنیت که «ما مردم» دنباله حکومت هستیم و به معنای دقیق کلمه وظیفه ملی ماست که نسبت به همشهریهای خود ظنین باشیم، از آنها جاسوسی کنیم و آنها را تحویل پلیس بدهیم، نیست.
برقراری نظم در جامعه که رسماً اجازه واکنش به افرادی که سعی میکنند جوامع خود را از اتحادیههای جنایی و اربابان مواد مخدر «پس بگیرند» میدهد، موجب احساس رضایت نشد. بلکه، «برقراری نظم جامعه محور»6 (نام اختصاری مشارکتهای اجتماعی، تغییر سازمانی و حل مسئله)،7 برنامه وزارت دادگستری است که به منظور تقویت «همکاریهای» بین ادارات پلیس محلی و اعضای جامعه طراحی شده است. در واقع، این برنامه، ادارات پلیس «محلی» را به دنبالههای حکومت فدرال تبدیل میکند. (به یاد داشته باشید، این همان وزارت دادگستری است که به همراه وزارت امنیت داخلی، ادارات پلیس محلی را در سرتاسر کشور تأمین مالی و با ابزارهای دیدهبانی و لباس نظامی تجهیز میکرده است. همین پلیسهای محلی سالانه متجاوز از 80000 یورش گروه سوآت را علیه افراد به اجرا گذاشتهاند که برخی از آنها گناهی جز کاشت گوجه فرنگی و پرورش ارکیده، بدون کسب مجوز نداشتهاند.)
پانوشتها:
1- Professor Robert Gellately
2- Community Policing
3- Department of Homeland Security
4- Super Boll
5- Statute of Liberty
6- Community- Oriented Policing
7- Community Partnerships, Organizational Transformation, and Problem Solving