به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,778
بازدید دیروز: 2,686
بازدید هفته: 5,464
بازدید ماه: 28,326
بازدید کل: 25,308,456
افراد آنلاین: 124
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۷ بهمن ۱٤۰۳
Sunday , 26 January 2025
الأحد ، ۲۶ رجب ۱٤٤۶
بهمن 1403
جپچسدیش
54321
1211109876
19181716151413
26252423222120
30292827
آخرین اخبار
3020 - روایت روحانی مجروح از جنایت اغتشاشگران در اتوبان کرج- قزوین ۱۴۰۱/۰۸/۲۲

روایت روحانی مجروح از جنایت اغتشاشگران در اتوبان کرج- قزوین

   ۱۴۰۱/۰۸/۲۲

روایت روحانی مجروح وقایع اتوبان کرج-قزوین از جنایت اغتشاشگران | پایگاه خبری  نسیم رضویروایت روحانی مجروح وقایع اتوبان کرج-قزوین از جنایت اغتشاشگران | شهرآرانیوز

حجت‌الاسلام یاسر اسماعیلی، امام جماعت مسجد امام حسن عسکری(ع) و مدیر کانون فرهنگی هنری صاحب‌الزمان(عج) و دارالقرآن صاحب‌الزمان(عج) که در روز پنج‌شنبه 12 آبان در اغتشاشات اتوبان کرج- قزوین توسط اوباش و کفتارهای تروریست مجروح شد، جنایت داعشیان داخلی را روایت کرد.
وی گفت: از مدرسه نزدیک مسجد برمی‌گشتم، ساعت حدود 14:20 بود. در خیابان اصلی کمال‌آباد بودم. دیدم جمعیتی حدود 70، 80 نفره نزدیک شدند. یکی دو نفر شروع کردند لگد زدن به ماشین. سپس از 4 طرف آجر و سنگ زدند و شیشه‌ها را شکستند. بعد حمله کردند سمت من و با چاقو و پنجه‌بوکس ضربه می‌زدند. در همین حال درب‌های ماشین را باز کردند، یک نفر صندلی عقب نشست، گلوی من را گرفت بالا برد تا مرا خفه کند یا گلو را ببرد. خودم را از دستش بیرون کشیدم. 10، 12 ضربه چاقو به کتف و سرم زدند. پی‌در‌پی با چاقو ضربه می‌زدند. گفتند بیندازیدش بیرون. مرا انداختند زمین بعد گفتند آتش بزنید. یکی دو نفر گفتند نه دیگر آتش نزنید. دو نفر آمدند و دیگر نگذاشتند آنها ضربه بزنند. یکی دو نفر کمک کردند مرا داخل ماشین بردند. جوانی مرا کمی جلو برد اما چون به لاستیک‌های ماشین چاقو زده بودند، خودرو حرکت نمی‌کرد. دنبال این بودند که مرا به بیمارستان ببرند. خونم می‌رفت، هوشیاری‌ام پایین بود اما می‌فهمیدم. از ماشین دوباره مرا بیرون گذاشتند.
حجت‌الاسلام اسماعیلی افزود: یک خانمی که حجاب کاملی نداشت اما شیرزنی بود، بالای سرم ایستاده بود، از من دفاع می‌کرد. می‌گفت نزنید بی‌وجدان‌ها. خیلی از من دفاع کرد. به فضل اهل‌بیت(ع) عوامل اورژانس آمدند، سِرُم زدند و عوامل نیروی انتظامی هم رسیدند. مرا به بیمارستان کوثر انتقال دادند.