سعید رضایی
ای خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتن
سر جدا، پیکر جدا، در محفل دلدار رفتن
این دو بیت، فقط شعری بر سنگ مزار او نیست، بلکه چکیدهای از زندگی و شهادت طلبه عاشقی است که عمری در پی حقیقت هرولهوار حرکت کرد و در نهایت با فرق خونین به لقاء یار شتافت.
***
روحاني شهید مجيد ملاصالحي در سحرگاه روز پانزدهم شهریور سال 1346 به دنیا آمد و پدر بزرگش او را مجید نام نهاد. دوران ابتدایی خود را به جهت هوش و استعداد سرشاری که داشت با موفقیت سپری نمود. آغاز دوران راهنمایی او با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی همزمان شد، لذا به جهت شرایط و محیط مناسب و مطلوب جذب مسجد محمد مصطفی(ص) در محل حسامالدین گردید.
حضور مستمر او در نماز جماعت و مراسم دعا و مسجد یکی از ویژگیهای اخلاقی آن شهید بزرگوار بود. او بیشتر اوقات خود را در مسجد همراه دوستانش به کسب معارف و شرکت در کلاسهای اخلاق و آموزش عقايد و عربی ميگذراند.
شدت علاقه او در فراگیری این علوم بهویژه عربی که زیر نظر استاد مجربي برگزار ميشد باعث شد تا پایان سال تحصیلی راهنمایی با مرتبه و سطح عالی آن را به اتمام برساند.
شهيد مجيد ملاصالحي با ورود به دوره دبیرستان به جهت تحول روحی که برایش بهوجود آمده بود تصمیم گرفت که در حوزه علمیه قم به کسب علوم حوزوی بپردازد. در همین ایام او به جهت مقید بودن به احکام شرعی و مسائل اخلاقی و به ویژه ساده زیستن، زبانزد خاص و عام شد، بهگونهای که در هر محفلی که حاضر میشد، دیگران به احترام او مراعات مسائل اخلاقی را میکردند.
به عنوان نمونه در مسئله غیبت بسیار حساس بود و هنگامي كه از كسي غيبتي ميشنيد، در چهره او نارضایتی از این رذیله اخلاقی دیده میشد. دوران دبیرستان خود را بیشتر به احترام نظر والدین سپری نمود اما علاقه چندانی به تحصیلات دانشگاهی نداشت و مایل بود در کسوت طلبگی درس حوزه را پیگیری نماید. بنابراین با مشورت بزرگان در امتحان ورودی دانشگاه سراسری شرکت نمود و در رشته عمران دانشگاه همدان قبول شد. در این موقعیت والدین بهخواسته و علاقه وافر او به تحصیل در حوزه موافقت نمودند. مهر سال 64 با قبولی در آزمون ورودی حوزه علمیه امام محمد باقر(ع) در شهر مقدس قم در سطح دو پذیرفته شد و برای ادامه تحصیل به قم عزیمت نمود. در مدت کوتاه تحصیل در حوزه، فردی بسیار ساعی و کوشا در جهت فراگیری علوم و کسب فضائل اخلاقی بود. در بهار سال 65 مقارن با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر حضور پرشور همه اقشار جامعه در جبهه بنا به ضرورت و تکلیف شرعی با دوستان قدیمی مسجد خود از پایگاه مقداد سپاه غرب تهران و در قالب گردان زهیر به جبهه اعزام شد.
در اردیبهشت همان سال چیزی حدود 20 تا 25 روز بعد بنا به درخواست و اصرار شخصی خود از فرمانده گردان بهعنوان امدادگر در عملیات فکه شرکت نمود. وی در روز 65/2/13 در پی پاتک سنگین دشمن بههمراه دوستان و همسنگران خود به فیض شهادت نائل آمد.
پیکر پاک و مطهر او پس از 20 روز که در زمینهای داغ و تفتیده کربلای ایران، فکه مانده بود توسط رزمندگان در عملیات بعدی به تهران منتقل گردید و در روز 65/3/4 در قطعه 53 در کنار مزار و تربت همه دوستان خود شهید عبدالرحمن و ضرغامی.... آرمید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
فرازی از وصیتنامه روحاني شهيد مجید ملاصالحی :
در وصیتنامه شهيد بزرگوار مجید ملاصالحی ميخوانيم:
«بسمالله الرحمنالرحیم
اشهدانلااله الالله و اشهد ان محمداً رسولالله (صلیالله علیه وآله) و اشهدان علیاً ولیالله (صلواتاللهعلیه)
در قله آرزو سفر کرد و گذشت
در پهنه عشق جان سپر کرد و گذشت
خورشید صفت برآمد از مشرق عشق
این شام سیاه را سحر کرد و گذشت
اکنون که به یاری حق تعالی سعادت نصیبم گشت و با اشتیاق کامل به جبهههای جنگ نه به جبهههای جنگ بلکه به جبهههای شناسایی مسلمین و مشرکین جبهه خداپرستان و طرف دیگر جبهه ابلیسان و چه واضحتر بگویم امپریالیستها و هزار و یک فرزند ناخلف امپریالیست و خلاصه جایی رفتم که هزاران پیرمرد و هزاران نابالغ آرزو دارند که به آنجا بیایند. حال اگر سعادتی بزرگتر نصیبم گشت و شهید شدم لازم به توضیح دادن آن مقام والا نیست، به شما چند توصیه میکنم، نه به شما بلکه به تمام مسلمین. اول اینکه: به دستورات و سخنان فرمانده کل قوا امام خمینی (دامظله علی رئوسالمسلمین) و یاوران ایشان که روحانیت اصیل هستند گوش فرا داده و عمل کنید. دومین توصیه من به شما: وحدت و اتحاد را حفظ کنید که به قول امام ما هرچه داریم از وحدتمان است. سوم: ارگانهای انقلابی را حمایت کرده البته تا زمانیکه در خط امام و هدفشان اسلام باشد.
چهارم: جنگ را فراموش نکنید و بدانید که هدف یکی است. الله تبارک و تعالی و هر کس از این هدف قدم فراتر نهاد از مسلمین نیست و نزد ملت و خدا مطرود است.
به نماز اول وقت و نماز شب توجه بسیار داشته باشيد و به شهدا و خانوادههای آنها احترام بگذاريد. در مقابل احکام الهی مرید تام باشید. یقین داشته باشید تا زمانی که در خط امام و در صحنه باشید و نسبت به مسائل بیتفاوت نباشید دشمنان شما و ابر جنایتکاران شرق و غرب که دستشان به خون تودههای مستضعف آلوده است، قادر نخواهند بود که شما را شکست دهند.
به کسانی که در ظاهر خود را دلسوز و حامی اسلام نشان میدهند و فکر میکنند که فقط خودشان صحیح میگویند و اصلاً احتمال نمیدهند که شاید نظرات آنها اشتباه باشد و همیشه پیشبینی میکنند و غلط میشود و باز جسورانه پیشبینی میکنند، تذکر میدهم دست از تضعیفها و کارشکنیها و سخنان آنچنانی بردارید.
اما برادران و خواهران حزباللهى، وحدت خود را حفظ كنيد كه از تفرقه شما دشمنان سود مىبرند و لاغير. از دانشآموزان عزيز مىخواهم همراه با پاسدارى از انقلاب اسلامى تحصيل علم را فراموش نكنند كه درس خواندن شما در سرنوشت انقلاب اسلامى اثر دارد.
در خاتمه من بهعنوان یک شهید که نزد خداوند روزی میخورم تنها عزادار نمیخواهم بلکه پیرو میخواهم.
و در آخر از خداوند متعال میخواهم که من و شما را مورد رحمت واسعه خودش قرار دهد و از پدر و مادر عزیزم و برادران و خواهران و همسران برادرهایم و فرزندانشان از همگی خداحافظی میکنم و از اینکه جز آزار و اذیت چیز دیگری برای شما فراهم نمیکردم مرا ببخشید.
در جلسه ختم به همه اعلان کنید که مرا حلال کنند اعم از غیبت، تهمت، اسائه ادب و دیگر اموری که موجب ناراحتی آنها بوده است از دعا و استغفار و طلب رحم و خواندن قرآن دریغ مفرمایید.
حلالم کنید، حلالم کنید، حلالم کنید.
وعده همه ما انشاءالله روز قيامت.
به اميد پيروزى اسلام و مسلمين بر كفر جهانى.»