۳۳/ ۳۶ - حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) ۱۴۰۲/۰۲/۲۹
حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۳۳
نامه تاریخی آیت الله مصباح به امام خمینی(ره)
۱۴۰۲/۰۲/۲۹
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
در کنار اقدامات و فعالیتهای اعتراضی متنوعی که از سوی علما و روحانیان حامی نهضت برای آزادی امام صورت میگرفت، برخی حوزویان با برقراری ارتباط و نوشتن نامه به امام، مسائل سیاسی مهم را با ایشان در میان میگذاشتند؛ چراکه در دوران حصر خانگی امام، ملاقات با ایشان برای همگان مقدور نبود و تنها برای افراد خاصی امکان داشت. آیتالله مصباح در ایام حصر خانگی امام در تهران، در ضمن نامهای تفصیلی به امام، به تحلیل اوضاع سیاسی کشور از زمان 15خرداد پرداخت و آزادی ایشان را پیشبینی کرد.
در این نامه تاریخی همچنین پیشنهادهایی در مورد «اقداماتی که در حوزه و فعالیتهایی که در داخل و خارج کشور باید صورت پذیرد» مطرح شده است.1
آیتالله مصباح در این رابطه میگوید:«بعد از 15 خرداد 42 که ایشان را دستگیر کردند و مدتی هم هیچ خبری از ایشان نبود تا بعد از چند ماه که معلوم شد ایشان را از عشرتآباد به قیطریه بردهاند.
در آنجا به چند نفر اجازه ملاقات داده بودند. یکی به آقای حاج سید محمدصادق لواسانی، یکی هم به حاج شیخ حسن صانعی که در واقع پیشکار امام(ره) بودند و کارهای جاری منزل امام(ره) را انجام میدادند و نیز آقای پسندیده.
روی همان عالم کمتجربگی خودمان احتمال میدادیم که حالا که ایشان مدتی در حبس و بعد هم محصور بودهاند، بعضی از قضایا درست به ایشان منتقل نشده باشد؛ این است که فرصت را غنیمت شمردیم و در سه چهار صفحه بزرگ، گزارشی از اوضاع بعد از دستگیری ایشان و تحلیلی درباره اوضاع و پیشبینی نسبت به آینده را نوشتیم.2
...من در 6 صفحه کاغذ شطرنجی3 تحلیلی از اوضاع را برای امام(ره) نـوشته و وضع آینده را پیشبینی کرده بودم، ساواک تصور کرده بود نویسنده اساسنامه هم بنده هستم؛ البته سندی برای اثـبات این قضیه نبود، جز تطبیق این کاغذها؛... حضرت امام(ره) خیلی از تحلیلی که بنده خدمت شان ارائه کرده بودم، خوششان آمده بود و آقای آشیخ حسن صانعی که آن زمان پیشکار امام(ره) بـودند، از طـرف ایشان تشکر کردند.
به هر تقدیر تطبیق این نامهها باعث شد که ساواک نسبت به شخص بنده حساسیت خاصی پیدا کند.4...جوانی بود و بچگی! شاید هم یک مقدار گستاخی بود که حالا ما خدمت امام(ره) عرض بکنیم که شما چه بکنید.
به هر حال بچگی بود و نامه را توسط آقای صانعی فرستادیم خدمت ایشان. امام(ره) توسط آقای صانعی پیغام داده بودند که از فلانی به خاطر نامهاش تشکر کنید.
البته از بزرگواری ایشان بود که خواستند از یک بچه طلبه دلجویی کنند. خیلی طول نکشید که ایشان آزاد شدند.»5
گفتنی است این نامه در هجوم به بیت امام(ره) در سال ۱۳۴۳، به دست ساواک افتاد. بعد از کشف اساسنامه گروه سری 11نفره که به خط آیتالله مصباح نوشته شده بود، ساواک با تطبیق دستخطها، متوجه نقش سیاسی ایشان در مبارزات نهضت امام شد که این مسئله تعقیب ایشان توسط ساواک را در پی داشت.
چون اولاً خط و حتی کاغذ هر دو نوشته، یکی بود و ثانیاً نامهای که برای امام(ره) فرستاده شده بود، امضا داشت، لذا مأموران ساواک پی بردند که نویسنده هر دو مطلب یک نفر است.
پس از کشفِ اساسنامه گروه سرّی، آیتالله مصباح مدتی فراری و در خارج از قم زندگی پنهانی داشت و بعد از مدتی که به قم بازگشت، شرایط تا حدودی عادی شده بود.6
متن و تصویر نامه مزبور به شرح ذیل است:
متن کامل نامه آیت الله مصباح به امام خمینی
در سال1342
«باسمه تعالی»
«محضر مقدس حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته
جُعِلت فداک، سلامتی مزاج شریف و مزید توفیقات و تأییدات آنجانب را در سایه توجهات خاصه حضرت ولیعصر(عج) از پروردگار متعال مسألت دارم و امیدوارم به زودی ابرهای تیره زایل و خورشید فیض بخش روح الهی ظاهر و پیکر افسرده و فرسوده اجتماع را جانی نو بخشد.
اگر از مراتب تأثیرات خود و سایر مسلمانان بخواهم عرض کنم سخن به درازا میکشد، اجمالاً ذکر نام حضرتعالی در مجالس خصوصی چشمها را پر اشک و در مجالس عمومی فضا را از صدای صلوات پر میکند. زینت منابر و اعلامیههایی که از طرف طلاب و جمعیتهای دیگر منتشر میشود نام مبارک سرکار است.
باورکردنی نبود که بعد از کشته شدن هزارها جوان رشید و فداکار که برای بازداشت حضرتعالی دست به تظاهرات زده بودند دیگر روحیه عموم مردم به این درجه قوی و نیرومند بماند ولی خوشبختانه عملاً ثابت شد که علاوه بر این که ضعف و فتوری در مردم روی نداده روز به روز بر شدت علاقه و ایمان شان افزوده میشود.
بنده که این عشق عجیب مسلمانان را نسبت به شخص جنابعالی جز با یک نیروی غیبی و غیر عادی نمیتوانم تعلیل کنم، راستی مایه شگفتی است که پیرمردی جوانش کشته شود و بگوید ای کاش خودم هم با سایر فرزندانم فدای آقای خمینی شده بودیم، یا پیرزنی در وادی السلام قم بر مزار جوان ناکامش بنشیند و رو به آستانه حضرت معصومه(س) کرده بگوید: ای بیبی شاهد باش که فرزندم را در راه آقا دادم.
همینطور کسانی که در این جریانات به انواع شکنجه ها مبتلا شده اند حال شان به همین منوالها است.
اگر بخواهم بعضی از آنها را شرح دهم ممکن است موجب تأثّر خاطر مبارک شود. مسلماً اینگونه مطالب کم و بیش به حضورتان عرض شده و تکرار آن ضرورتی ندارد.
چیزی که نمیدانم تا چه حدود به عرض تان رسیده دو دسته از مطالب است: یکی فوائد مستقیم و غیرمستقیمی که تاکنون بر این نهضت مترتب شده، دیگری توقع عمومی مردم و طلاب آزاده و روشنفکر نسبت به آینده.»
ادامه در شماره بعد...
پانوشتها:
1- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج1، ص155.
2- «از التقاط بریدیم نه از نهضت»، ماهنامه یادآور، شماره 1، خرداد 1387 ص25.
3- در جایی دیگر ایشان فرمودهاند که آقای هاشمی نامه مفصّلی متضمن تحلیل اوضاع برای ایشان نوشت... من هم یک نامه خیلی مفصّل در هفت- هشت صفحه بلند و بزرگ- دقیقاً یادم نیست چند صفحه بود. نوشتم. ر.ک: ذوالشهادتین امام، ص 98.
گفتنی است طبق آنچه که در اسناد ساواک مشاهده میشود، نامه آیت الله مصباح یزدی به امام خمینی سه صفحه بوده است.
4- «جامعه مدرسین و انقلاب»، ماهنامه یادآور: شماره 4 و 5، زمستان 1387 و بهار 1388- ص30.
5- «از التقاط بریدیم نه از نهضت»، ماهنامه یادآور، شماره 1، خرداد 1387. ص25. آیتالله گرامی در خاطرات خود به نامه آیت الله مصباح به امام(ره) اشاره میکند. ر.ک: خاطرات آیت الله محمدعلی گرامی، ص266.
6- «از التقاط بریدیم نه از نهضت»، ماهنامه یادآور، شماره 1، خرداد 1387، ص25.