محمدرضا کائینی پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی در کانال خود در یکی از شبکههای اجتماعی در باب دروغپردازیهای مضحک ثابتی به چند مورد از دروغهای وی که بیشتر ناشی از فراموشکاری عمدی وی است، میپردازد.
معرکهگیری به سبک قدیم
در ابتدای این یادداشت عنوان شده است: معرکهگیرانِ قدیم، هرگاه که در جعبه خویش مار نداشتند، دستِکم سعی میکردند تا برای ماندن در چشم خلقالله و ستاندن سکهای از آنان، از صندوق عقرب خشکیده، دندان سگ، مهره الاغ، تُک خفاش، دست میمون و...الخ درآورند! حالا حکایت شبکه روبهزوال و بهائی-سلطنتطلبِ منوتوست که پس از سالها توسل به مردهریگ پهلویسم و خوردن کفگیر به تَه دیگ، به بزکدوزک جلاد و شحنه ساواک رفته و سعی دارد که وی را به عنوان نابغه دوران به مخاطب بیندازد!
کائینی عنوان میدارد: پرویز ثابتی در دو برنامه نخست، هیچ نکته جدید و دندانگیری را وسط نینداخت! هیچ به معنای نفی نکاتی است، که رازی بر اهلِ تاریخ بگشاید، یا افقی نو بنمایاند. ماجرا در حدود دروغها و لافهایی بود، که در اوایل دهه نود به عرفان قانعیفرد املاء کرد! صرف نظر از این همه، او بس خیرهسرانه و با اطمینانبهنفس دروغ میگوید، بیاعتنا به انبوه اسناد و شواهد.
فرم استخدامی ثابتی در ساواک
در این یادداشت عنوان شده: ثابتی میگوید که بیدین و «آگنوستیک» بوده و تقیه در اسلام را، مجوز دروغگویی و مذموم میداند! حالآنکه هم او در فُرم استخدام خویش در ساواک، پنهانکاری و دین و مذهب خود و خانوادهاش را، اسلام و تشیع معرفی کرده است!
این پژوهشگر تاریخ معاصر میافزاید: پرویز ثابتی گفته است: من در اداره سیاسی، درباره فسادها و مشکلاتِ نهادها گزارش و تحلیل تهیه میکردم، در حالی که دروغ میگوید! به شهادت پروندهاش، او نخست مخبر ساواک در دانشگاه و سپس آموزش و پرورش بود و نهایتا وارد این نهاد شد. مدتی به شکل آموزشی و روزمُزد کار میکرد و سپس به شکل رسمی در اداره یکم عملیات (یکی از بخشهای اداره سوم)، کار خبرچینی، شنود و مراقبت از مخالفان شاه را انجام میداد و اصولا دخالتش در پرونده تیمور بختیار در سالیان بعد نیز، از همین بابت صورت گرفت.
هنگام چاکری کسی به سراغ فساد تیمور بختیار نرفت
کائینی خاطر نشان کرد: ثابتی عنوان داشته: ماجرای ثروتاندوزی تیمور بختیار، به گاه مغضوب شدن وی آشکار و پیگیری شد! این درحالی است که تیموربختیار از همان آغاز چاکری برای به شاه درپیِ کودتا، تلکهتسمه کردن بازاریان و هواداران مصدق را، وجهه همت خود کرد و رفته رفته ثروتی عظیم بههم زد! از چهروی در دورهای که بختیار، کشتار و شکنجه و تبعید مخالفان ذات ملوکانه را در دستور کار داشت و «قصاب تهران» لقب گرفت، کسی او را در قامت مفسد اقتصادی ندید؟
پهلوی دوم در آن دوره برای خروج مرجعیت از ایران به آیتالله سید محسن حکیم تلگراف زد
وی همچنین افزود: ثابتی عنوان کرده است که شاه پس از رحلت آیتالله بروجردی، به آیات ثلاث قم (یعنی آقایان: گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی) تلگراف تسلیت زده، در حالی که از فرط تکرار، حتی مردم کوی و برزن نیز میدانند، که پهلوی دوم در آن دوره برای خروج مرجعیت از ایران، به آیتالله سید محسن حکیم تلگراف زد.
مراجع ثلاث لقب آقایان خوانساری، حجت و صدر بود نه آقایان گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی!
این پژوهشگر در ادامه پرداختن به دروغپردازیهای ناشیانه ثابتی عنوان داشته: ثابتی گفته است که امام خمینی به لحاظ جایگاه علمی و حوزوی، در حد آیات ثلاثِ فوق آمده نبود، در حالی که از یادش رفته که در فردای رحلت آقای بروجردی و بیخ گوش ساواک، روزنامه کیهان و بسا جراید دیگرِ کشور، آیتالله حاجآقا روحالله خمینی را در راس مراجع جایزالتقلید معرفی کردند. ضمن اینکه از ثابتی انتظار نیست که بفهمد، مراجع ثلاث لقب آقایان: حجت، صدر و خوانساری بود و نه آقایان: گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی!
نهضت آزادی مقلد آقای شریعتمداری بودند
کائینی درباره دروغ دیگر ثابتی با این عنوان که نهضتآزادی برای امام خمینی مرجعیت ایجاد کرده است، عنوان داشت: در حالی که اساسا اغلب بنیانگذاران این تشکل از قبیل مهندس بازرگان و دکتر سحابی، مقلد آقای شریعتمداری و از مراودان او بودند و در این میان اگر آیتالله طالقانی نیز به امام ارجاع میداد، در پی دهها شخصیت علمی چنین میکرد، که پیشتر ایشان را به عنوان مرجع معرفی کرده بودند.
دروغپردازی نسبت به آیتالله طالقانی
وی در ادامه این یادداشت افزود: ثابتی اظهار کرده است که آیتاللهطالقانی به حسن پاکروان قول داده بود، که در اِزای آزادی در روزهای پرالتهاب محرم چهلودو، سخنرانی نخواهد کرد. این دروغ در حالی گفته میشود، که اولا: در پرونده آیتالله در ساواک اثری از این دیدار و تعهد مربوطه نیست، در حالی که باید برخلاف این باشد. ثانیا: آنان به دلیل فَقد مدارک او را آزاد کردند، که برای محاکمه و محکومیت بعدیاش دستی پُر داشته باشند و از قضا آن مرحوم نیز، متوجه این ترفند شده بود. ثالثا: زندگی طالقانی نشان میدهد که وی اهل سپردن تعهد برای محرومیت خویش از حقوق انسانی و اسلامیاش نبود و اگر چنین سازشهایی در قاموس او جای داشت، دامنه مبارزاتش این همه گسترده نمیشد...
کائینی در پایان این یادداشت عنوان داشته: حال این پرسش مطرح است: کسی که در باب موضوعات نهچندان پنهان از عموم، به سادگی دهان به دروغ میگشاید، در موضوعات مسکوت و سِرّی تا چه حد رطب و یابس به هم خواهد بافت؟