به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 295
بازدید دیروز: 9,496
بازدید هفته: 295
بازدید ماه: 66,368
بازدید کل: 23,728,179
افراد آنلاین: 12
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۱٤ اردیبهشت ۱٤۰۳
Saturday , 4 May 2024
السبت ، ۲۵ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۲۵۵ - گفتگو با خواهران شهید: سفرنامه خواهران شهدای جهان اسلام-بخش نخست - سفر به بهشت ایـران جایی برای التیام دردها ۱۴۰۲/۰۹/۱۲
سفرنامه خواهران شهدای جهان اسلام-بخش نخست 
 سفر به بهشت ایـران جایی برای التیام دردها 
  ۱۴۰۲/۰۹/۱۲

گردهمایی خواهران شهدای جهان اسلام در مشهد برگزار شد - ایرنا

سید محمد مشکوهًْ الممالک
قصه سفر نورانی؛ مشهدالرضا
قصه باز هم قصه سفر است و دعوت به یک مهمانی که یک ایران به آستانه محبتش، دامن حاجت می‌آورند و از دریای احسان بی‌کرانه‌اش کرامت‌ها می‌برند. آنجا که میلیون‌ها زائر را می‌پذیرید و از مهمانانش به نهایت لطف و رحمت پذیرایی می‌کند... 
درست اربعین امسال بود که خانم محرابی خواهر شهید مدافع حرم حسین محرابی را در نجف اشرف دیدم و ایشان برای دومین‌بار بنده را به پنجمین گردهمایی خواهران خورشید؛ که خواهران شهدای جهان اسلام؛ شهدای هشت سال دفاع مقدس، دفاع از حرم، امنیت، حشدالشعبی‌، فاطمیون، و زینبیون هستند دعوت کرد. 
قطعه‌ای از بهشت 
صدای ریل قطار زمزمه نزدیک شدن به آستان مقدسی است که هرچه فاصله کمتر می‌شود ضربان قلبمان بیشتر شده و عاشقانه چشم‌انتظار دیداریم. گویا چند روزی در قطعه‌ای از بهشت مهمان هستیم.
اینجا مشهد است جایی که دلها آرام می‌گیرد. بالاخره به مشهدالرضا رسیده و در راه‌آهن پیاده می‌شویم به زائرسرای آقا امام رضا(ع) در خیابان چمن 99 می‌رویم.
پنج‌شنبه ساعت 20:00 درست زمان قرار عاشقی با امام رضا(ع) که همه صلوات خاصه می‌خوانند افتتاحیه همایش خواهران خورشید در مهمانسرای این زائرسرا آغاز می‌شود. تمام خواهران شهدا ملبس به چادرهای مشکی که میراث باارزش مادر بزرگوارمان حضرت زهرا(س) بوده و با عکس شهیدانشان در تالار هشتمین خورشید در مهمانسرای امام رضا‌(ع) حاضر شده‌اند.
عکس‌های بزرگی از برادران شهیدشان در دست دارند و همین عکس شهدا قوت قلب خواهران است. مراسم با قرائت آیاتی از کلام‌الله کریم که با تلاوت قاری بین‌المللی آقای محمد محمدی جانباز 70 درصد آغاز می‌شود. سپس حجت‌الاسلام فرازی‌نیا معاونت تولیت آستان مقدس امام رضا(ع) سخنرانی و ضمن خوشامدگویی به خواهران شهدا بر اهمیت مقام شهدا تاکید می‌کند.
در آستانه میلاد حضرت زینب(س) هستیم و حضور این خواهران به مناسبت میلاد خواهر بزرگوار آقا ابا عبدالله(ع) است و اینکه بگویند یا زینب جان این‌گونه که شما در کربلا عاشقانه پرچم برادران بزرگوارتان را برداشتید و نگذاشتید پرچم ابا عبدالله(ع) و عَلم آقا ابوالفضل(ع) بعد از شهادت مظلومانه‌شان زمین بماند ما نیز شما را الگو قرار داده و عَلم برادران شهیدمان را در دست گرفته و آمده‌ایم تا با شما همصدا گشته و فریاد زینب‌گونه‌مان را در فضای ملکوتی بارگاه امام هشتم(ع) بلند نموده و به مولایمان آقا علی بن موسی الرضا(ع) بگوییم ‌ای مولای ما شما خورشید خراسان هستید؛ هر سحر به رسم طلوع خورشید از مشرق گلدسته‌ها و گنبد منورتان طلوع نموده و هر غروب در مغرب سرزمینمان انتهایش به خاک مقدس آقا اباعبدالله(ع) در سرزمین عراق ختم گشته و غروب می‌نماید. ما آمده‌ایم تا زینب‌وار با قیام برادران شهیدمان که با الگو گرفتن از قیام عاشورا به کربلای جبهه‌ها رفته و با تأسی از اربابشان حضرت عباس(ع) با پیکر خونین بر خاک افتاده و به دیدار لقاء‌الله رسیدند، را به گوش جهانیان برسانیم.
آری مرکزیت مذهبی سرزمینمان مشهدالرضا(ع) بوده و ما در همین خاک عشق‌خیز، زینب‌گونه فریاد عاشقی برآورده و می‌گوییم راه برادران شهیدمان را تا آخرین قطره خون ادامه خواهیم داد.
سخنرانی استاد فرازی‌نیا ادامه می‌یابد و ایشان بر اهمیت مقام شهدا تاکید فراوان دارند و اینکه شهدا والامقامانی بودند که از درگاه خداوند انتخاب شدند و به فیض والای شهادت نائل گشتند.
عشق خواهرانه
خواهران شهدا در حالی که عکس برادر شهیدشان را در دست داشتند به ذکر خاطرات عاشقی پرداختند. یکی از لحظات خداحافظی برادرش می‌گفت و اینکه چگونه لحظه آخر به سختی با هم وداع گفتند و از هم جدا شدند.
دیگری از وابستگی شدیدش به برادر می‌گفت اینکه برادرش حتی در لحظه شهادت سفارش خواهرش را می‌کرد. خواهر کوچکی که با تمام کوچکی‌اش قهرمان زندگی کودکانه‌اش برادری بود از جنس گل‌های شقایق که شقایق‌گونه در راه عشق‌بازی به حضرت دوست جان داد.
دیگری از برادر معلمش می‌گفت؛ اینکه سال‌ها در شهرستان کوچکشان دانش‌آموزان را درس زندگی می‌داد، اینکه حتی تابستان‌ها برای کار فرهنگی به شهرهای مرزی غرب رفته و آنجا برای بچه‌ها کلاس‌های اعتقادی می‌گذاشت تا ذهن و فکر جوانان سرزمین در مسیر درست شکوفایی روشن شده و رشد یابد.
از روزی می‌گفت که خبر شهادت برادر را آوردند، روزی که تمام شهر یک شانه گشتند و پیکر معلم نمونه شهرستانشان را تشییع کردند. روزی که تمام کودکان شهر در فراق معلم مهربان‌تر از پدرشان با سوز دل می‌گریستند. اگرچه همسر و فرزندان و پدر و مادر شهید دردمندانه در فراق عزیزشان چون شمع می‌سوختند اما میان همه دلها امان از دل زینب(س) و خواهرانی که داغدار برادر تنومندشان بودند. خواهری که با جان و دل عشق برادرش را در وجود خود پرورده بود و اینک دل کندن از او سخت‌تر از هر درد و رنجی بود.
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود...
خواهران شهدا بسیار بودند و زمان اندک. خاطرات دلدادگی بسیار بود و زمان کم. چند خواهر شهید از خاطرات برادرهایشان گفتند و گونه‌ها خیس اشک دلتنگی شد و دلها لبریز از غروری عزیز. 
اینکه در این خاک کشورمان ایران عزیز چه سروقامتان بزرگی بودند که خونشان پیکره خسته خاک را جان دیگر داد و زمین ایران عزیزمان را آبیاری نمود تا اینکه نهال‌های کوچک و نورس با خون پاکشان رشد نموده و قد عَلم کنند تا همیشه سرو قامتان در خاک پاک سرزمینمان قد برافراشته باشند تا هیچ‌گاه دیوسیرتان فکرشان به تجاوز سرزمین غیورمردان به ایران غیرتمند را در سر نپرورانند.
آن شب با ذکر خاطرات شهدا و با نام مقدس ابا عبدالله(ع) سرور و سالار شهیدان مزین گشته و به پایان رسید.
فرهنگ شهادت
روز دوم؛ جمعه ۲۶ آبان 1402 صبح زود بعد از صرف صبحانه تمام خواهران شهدا در سالن همایش دور هم جمع شده و از سخنرانی استاد ماندگاری بهره‌مند شدند. استاد ماندگاری از مقام والای شهیدان سخن گفت و ذکر نام شهدای کربلا که ز‌ینت بخش تمام محافل شهداست.
سخنرانی حجت‌الاسلام ماندگاری درباره فرهنگ شهادت بود، اینکه فرهنگ شهادت بر سه قسم است: نخست فهم شهدایی: اینکه بدانیم دنیا فانی است و جای بقا و ماندن نیست، اینکه اجر تمام اعمالمان را تنها در آن دنیا انتظار بکشیم و بدانیم پاداش اصلی نزد خداوند است و بنده نمی‌تواند پاداش نیک بدهد زیرا حقیقت پاداش‌ها تنها در نزد حضرت حق است. پس هر کار خیری را که در این دنیا انجام می‌دهیم تنها برای رضای خدا باشد نه بنده خدا و تمام کارهایمان را بی‌چشمداشت و تنها برای رضای حضرت حق‌تعالی انجام دهیم. اینجاست که خودمان احساس رضایت کرده و اگر از کسی بی‌مهری دیدیم ناراحت نمی‌شویم زیرا می‌دانیم که اگر قدمی برای بنده خدا برداشتیم تنها برای رضای خداست و اگر آن بنده قدر ندانست در پیشگاه حضرت حق قدر و منزلتی والاتر انتظارمان را می‌کشد.
دوم اینکه عمل داشته باشیم یعنی شهدا تنها برای رضای خدا شهدایی رفتند و گوش به فرمان ولی امر خود بودند و این آیه مبارکه را پیش چشم خود داشتند: «اطیعُوا الله َ و اطیعوا الرَّسولَ و اُولی الاَمرِ منکُم» کسانی که از خدا و رسولش اطاعت کرده و اوُلوالْاَمْر و ولی فقیه‌شان را اطاعت نمودند یعنی اینکه گوش به فرمان ولی امرمان مقام معظم رهبری باشیم و هرچه ایشان فرمودند آن را روی چشمانمان بگذاریم اینکه حتی برای شهدا از اطاعت ایشان غافل نشویم که اگر از خط ولی فقیه خارج شویم یعنی از مسیر امام زمان(ع) بیرون آمده‌ایم.
سوم اینکه استقامت شهدایی داشته باشیم یعنی اینکه پای حرف ولی امر بایستیم و تمام سختی‌هایی که در این مسیر است را به جان بخریم. در مسیر حضرت حق در راه ولایت استقامت داشته باشیم و این‌جا مصداق آیه ۳۰ از سوره مبارکه فصلت است. بنابراین نتیجه می‌گیریم مشمول عنایت شهدا قرار بگیریم به شرطی که فرهنگ شهدایی داشته باشیم و زمانی که فرهنگ شهدایی را در وجودمان نهادینه کردیم باید این فرهنگ را درسه مرحله ترویج دهیم. مرحله اول این فرهنگ را در خودمان پیاده کنیم اینکه خانواده شهدا باید الگو باشند، باید درست در مسیر شهدایشان حرکت کنند و از مسیر آنها خارج نشوند. 
نباید بین خانواده شهدا اختلاف باشد. حضرت امام خمینی(ره) فرمودند: اگر ۱۲۴ هزار پیامبر دور هم جمع شوند باهم اختلاف نخواهند داشت چون همگی برای رضای خدا حرکت می‌کنند. پس اختلاف بین خانواده شهدا باعث انحراف از مسیر شهدایی می‌شود و این یعنی اینکه از خط مشی شهدایی بیرون آمده‌ایم.
دوم اینکه فرهنگ شهادت را در خانواده پیاده کنیم. خانواده شهدا باید سفیر شهادت باشند یعنی باید سفیر فرهنگ جهاد و شهادت بین اعضای خانواده خود باشند و این فرهنگ را بین پدر و مادر و فرزندان و خواهران و برادران ترویج دهند. خدا نکند که روز قیامت خداوند فردی از اعضای شهدا را مورد شفاعت قرار ندهد و به آن شهید بفرماید: این فرد قوم و خویش شما هست ولی اهل شما نیست زیرا در مسیر شما حرکت نکرده است. پس باید تلاش کنیم اهل شهدا باشیم تا مشمول عنایت شهدا قرار بگیریم.
اهمیت به مقام ولایت
پدر یکی از شهدا تعریف می‌کرد یک روز بین اعضای خانواده و فامیل نشسته بود و یکی از اعضای فامیل سخن نادرستی در مورد حضرت آقای خامنه‌ای گفتند. این پدر شهید با اینکه کاملا مخالف این سخن بود ولی برای اینکه به آن قوم و خویش اهانتی نشود چیزی نگفت. با اینکه در دل حرف او را تایید نمی‌کرد ولی از حضرت آقا نیز حمایتی نکرد. شب فرزند شهیدش را در خواب دید خواست که فرزند شهیدش را در آغوش بگیرد ولی فرزندش به او پشت کرد و گفت ‌ای پدر من فرزند شما هستم ولی تا زمانی فرزند شما هستم که شما از ولی فقیه از حضرت آقا اطاعت کنید.
وقتی پدر شهید بیدار شد متوجه شد خطایی که کرده باعث شده است تا فرزند شهیدش از او روی گرداند. پس باید تلاش کنیم در مسیر شهدا حرکت کنیم تا اهل شهدا باشیم.
سوم اینکه باید تلاش کنیم مردم را بیدار کنیم یعنی فرهنگ شهادت را بین مردم ترویج دهیم و این سومین مرحله است یعنی بعد از اینکه خودسازی کردیم و این فرهنگ عظیم را در درون خود پروراندیم، بعد از اینکه این فرهنگ را بین اعضای خانواده و قوم و خویش خود ترویج دادیم اینک در مرحله سوم بین مردم رفته و این فرهنگ را بین مردم ترویج دهیم و سفیر فرهنگ شهادت بین مردم باشیم.
اینک به عنایت خداوند فرهنگ شهادت در دنیا بیدار شده است مردم غزه جهاد می‌کنند و همین باعث شده است که فرهنگ شهادت حتی در کشورهای اروپایی که پیرو دین اسلام نبوده و کافر هستند بیدار شده و از فرهنگ شهادت حمایت کنند. و اینها زمزمه‌های ظهور آقا امام زمان(عج) است که ولی امرمان حضرت آقا فرمودند: ما مسیر سخت کوه را بالا رفته‌ایم و اندکی بیش نمانده که به قله برسیم. یعنی اینکه ظهور نزدیک است.
در زمان سخنرانی حجت‌الاسلام ماندگاری فضای ملکوتی خاصی در سالن اجتماعات که خانواده شهدا حضور داشتند و پای سخنرانی حجت‌الاسلام ماندگاری بودند، حاکم بود. عطر شهدا تمام فضا را پر کرده بود و خانواده شهدا با گوش جان سخنان آقای ماندگاری را گوش کرده و برخی از سخنان ایشان نکته‌برداری می‌کردند.
پس از سخنرانی حجت‌الاسلام ماندگاری ما برای گرفتن مصاحبه به نمازخانه محل اسکان رفتیم که با تعدادی از خانواده‌های شهدا که به دعوت ما بعد از سخنرانی به نمازخانه آمده بودند گفت‌و‌گو کنیم.
خواهران شهدا هر کدام گوشه‌ای از نمازخانه نشسته بودند تا با آنها صحبت کنیم. وقتی به فضای نمازخانه نگاه می‌انداختیم فضائی ملکوتی در آن حاکم بود. خواهران شهدا هر کدام آهسته از خاطرات برادرانشان می‌گفتند و گاهی میان خاطراتشان صورت‌ها خیس اشک می‌شد. 
جای خالی پوتین‌هایم
با خواهر شهیدی به گفت‌وگو نشستم که اهل همدان بود. ایشان در زمان انقلاب خود نیز در فعالیت‌های انقلابی حضور داشتند، وقتی برادرشان وارد سپاه شد مدتی بعد خواهر شهید نیز وارد سپاه پاسداران شده و آنجا به فعالیت پرداخت. وقتی خبر شهادت برادر را آوردند خواهر تصمیم گرفت به سخن برادر که در وصیت‌نامه‌اش گفته بود: «خواهرم نگذار جای پوتین‌هایم خالی بماند.» خواهر شهید تصمیم گرفت تا راه برادر را تا زمانی که جان بر تن دارد ادامه دهد.
مدتی بعد یکی از همرزمان برادر به خواستگاری او آمده و ازدواج کردند. همسر ایشان نیز از جانبازان دفاع مقدس بود و با اینکه به ظاهر علائم زیادی از جانبازی نداشت ولی تمام تنش پر از ترکش‌های ریز و درشتی بود که هرکدام باقی مانده از یک عملیات بودند و همسر با اینکه در سپاه پاسداران فعالیت می‌کرد تمام سختی‌های ‌پرستاری از همسرش را به عهده گرفت و با جان و دل از او‌پرستاری می‌کرد.
خواهر شهید بعد از اینکه از خاطرات برادرش تعریف کرد از خاطرات همسرش گفت و اینکه همسرش در دوران زندگی چقدر سختی‌های جانبازی را به جان خریده بود که وقتی جنگ تمام شد و همسرش به ظاهر پیکره سالمی داشت ولی هرچه می‌گذشت علائم مجروحیت و جانبازی یکی یکی خود را نشان می‌دادند و باید برای درمان هر کدام از آنها به بیمارستان‌های تهران می‌رفتند و رفت و آمد به تهران با وجود درآمد اندکی که داشتند برای آنان بسیار سخت بود. 
شفائی از دارالشفای امام رضا(ع)
از معجزه آقا امام رضا(ع) تعریف کرد، اینکه همسرش دچار ناراحتی کلیه شده بود و این هم از عوارض جنگ بود و داخل کلیه‌اش یک دستگاه کوچکی قرار داده بودند تا کلیه بتواند کارهای خود را انجام بدهد و بعد از مدتی باید دوباره جراحی می‌کردند و آن دستگاه را بیرون می‌آوردند. مرتب همسرش از وجود آن دستگاه شکایت می‌کرد و اینکه باعث می‌شد نتواند راحت حرکت کند و یا راحت بخوابد.
یک بار که برای درمان به تهران آمده بودند و در هتلی اقامت داشتند تا روز به بیمارستان بقیه‌الله(ع) رفته و همسرش آنجا بستری شود، همسر شهید با دلتنگی می‌گوید که به جای دکتر به پابوسی آقا امام رضا(ع) برویم. دکتر اصلی امام رضا(ع) است و همسرش می‌گوید پول کافی برای رفتن نداریم و تصمیم می‌گیرند تا انگشتری که سر ازدواج به آنها هدیه داده بودند که در واقع همان حلقه ازدواجشان بود را بفروشند و هزینه سفر مشهد مقدس کنند. در همین حین یکی از دوستانشان به صورت اتفاقی آنها را می‌بیند و از آنها خواهش می‌کند تا پولی را که پس‌انداز کرده‌اند را گرفته و با آن به پابوسی آقا امام رضا(ع) بروند. 
این خواهر شهید که بعدها هم همسرش به شهادت رسید، معتقد است آن هم یکی از معجزات آقا امام رضا(ع) بود. آنها به پابوسی آقا امام رضا(ع) رفتند و وقتی در مسافرخانه استراحت می‌کردند نصف شب همسرش اظهار دردمندی کرد همان شبانه به پابوسی آقا امام رضا(ع) رفتند و ساعت‌های طولانی همسرش در کنار حرم آقا امام رضا(ع) با ایشان درد و دل نموده و با ایشان راز و نیاز کرد وقتی به مسافرخانه آمدند و دوباره استراحت کردند نیمه‌های شب دوباره همسر خود را صدا کرد و به او گفت که آن دستگاه خود به خود از کلیه‌اش بیرون آمده است و وقتی به دکتر مراجعه کردند دکتر معاینه کرد پرسید چگونه اتفاق افتاده است؟
همسرش تعریف کرد در خواب آقای بزرگواری نزد ایشان آمده و دست بر پهلوهایش کشید و ایشان شفای کامل گرفتند. خواهر شهید که سالها ‌پرستاری از همسر جانبازش را برعهده داشت و بعد از سالیان دراز همسرش نیز با همان عوارض به شهادت رسید وقتی از خاطرات سخت دوران دردمندی همسرش می‌گفت صورتش خیس از اشک دلتنگی می‌شد و می‌گفت تمام این سالها با عشق به شهدا با عشق به انقلاب و عنایت به آقا امام رضا(ع) سختی‌ها را به پایان رساندند.
مصاحبه تمام شد. تقریبا تمام خواهران شهدا مصاحبه‌هایشان تمام شد و حالا باید به سمت اتوبوس‌ها حرکت می‌کردیم. ساعت ۱۱ ظهر بود اتوبوس تا در محوطه زائرسرای آقا امام رضا(ع) منتظر بودند تا خواهران شهدا را به حرم مقدس آقا امام رضا(ع) برسانند.
خورشید خراسان
سوار اتوبوس شده و راهی حرم شدیم چشمانمان به گنبد طلایی آقا که افتاد ناخودآگاه اشک دلتنگی از گونه‌هایمان جاری گشت. اصلا گنبد آقا عین خورشید است خورشیدی که درست در مشرق سرزمینمان است و هر سحرگاه ایران عزیز نور و روشناییش را از آن می‌گیرد. چشمانمان به گنبد آقا دوخته شده و باران دلتنگی گونه‌هایمان را شست و شو می‌دهد.گفته بودم که بیایی غم دل با تو بگویم؛ چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی. انگار تمام حرف‌ها و دردها و تمام دلتنگی‌ها فراموشمان گشته و فقط و فقط می‌خواهیم به گنبد آقا چشم بدوزیم.می‌گویند در بهشت آن مقربان درگاه الهی در مرتبه‌ای بالاتر تمام بهشتیان قرار گرفته‌اند آنها تنها عاشق حضرت دوستند.
تنها به حضرت عشق چشم دوخته و توان سخن گفتنشان نیست تنها عاشق دیدارند و می‌خواهند فقط با حضرت دوست سخن بگویند و فقط حضرت دوست را نظاره کنند. ما نیز تنها عشق حضرت آقا ثامن‌الائمه(ع) بوده و از مسیر درازِ دوری و دلتنگی به گنبد طلایی مولایمان پناه آورده‌ایم زلال اشک‌هایمان قصه تمام دلتنگی‌ها و دردهایمان است که روزها و شب‌ها در دل انباشته‌ایم تا وقتی که به دیدار حضرت دوست رسیده‌ایم سفره دل پهن کرده و دردهای دلتنگی را بیان کنیم.
دیدار عاشقانه
و اینک لحظه دیدار است و دیدگان خیسمان بیانگر درد دوری و دلتنگی به پیشگاه حضرت یار است. اذن دخول گرفته و وارد حرم می‌شویم. حرم شلوغ است و باید در صف ایستاده تا بتوانیم به زیارت امام رضا(ع) رفته و دستمان به ضریح مقدس برسد. از کنار میله‌هایی که به ردیف کشیده‌اند آهسته گذشته و بالاخره بعد از مدتها دستانمان به ضریح مقدس امام مهربانی‌ها گره می‌خورد دست به ضریح آقا زده و طلب شفاعت می‌کنیم افسوس که فرصت ایستادن نیست و باید زودتر عبور کنیم تا زائران دیگر هم بتوانند به زیارت بیایند.
حضور در نماز جمعه
از کنار ضریح عبور کرده و مقابل ضریح می‌ایستیم به پیشگاه حضرت دوست عرض ارادت نموده و خارج می‌شویم نماز جمعه را در رواق امام خمین(ره) برگزار می‌کنیم.
خواهران شهدا در کنار زائران دیگر به نماز ایستاده اند، نماز را به جماعت خوانده و بعد از اتمام نماز ذکر صلوات و دعا برای نجات مردم غزه و دست‌هایی که در کنار هم بالا رفته و از پیشگاه خداوند در مولایمان امام رضا(ع) برای نجات مردم مظلوم غزه طلب یاری می‌نماییم و در بین نماز مجری نماز جمعه مشهد مقدس از خواهران شهدای جهان اسلام؛ شهدای هشت سال دفاع مقدس، دفاع از حرم، امنیت، حشدالشعبی، فاطمیون، و زینبیون خوشامدگویی کردند. سپس همگی به سمت درب طبرسی رفته و به طرف امامزاده غیاث‌الدین راهی می‌شویم. امامزاده سلطان غیاث‌الدین محمد در محله قدیمی نوغان، در فاصله پانصد متری حرم مطهر حضرت رضا علیه‌السلام قرار گرفته و ایشان از فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) و یکی از برادران حضرت امام رضا(ع) هستند که در جوار مولا آرمیده‌اند.
همنوا شدن خواهران شهدا 
باید از داخل بازارچه کوچکی عبور کرده و به سمت امامزاده که در کوچه‌ای به نام گنبد خشتی، مجاور فلکه طبرسی و چهارسوی نوغان واقع شده است برویم. خواهران شهدا با ذکر، کجایید ‌ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت کربلایی، کجایید ‌ای سبکبالان عاشق، پرنده‌تر ز مرغان هوائی که حال و هوای آنجا را به زیبایی هرچه تمام‌تر به تصویر کشیدند. خواهران شهدا با همخوانی سرود‌های دوران دفاع مقدس زائران و مجاورام امام رضا(ع) را متحیر و یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس را زنده نگه داشتند از بازارچه‌ای که به امامزاده منتهی می‌شود عبور کرده و همگی داخل امامزاده می‌شویم.
امامزاده سلطان غیاث‌الدین محمد
 فضای امامزاده سلطان غیاث‌الدین محمد بسیار معنوی و زیباست، فضای بزرگی برای خواندن نماز و دعا قرار دارد. همگی به آنجا نشسته و مداح اهل بیت(ع) مداحی می‌کند. از حضرت زینب(س) قهرمان کربلا و آقا اباعبدالله حسین(ع) و آقا اباالفضل(ع) می‌خواند و دلها را راهی کربلا می‌کنند و باز گونه‌ها خیس اشک دلتنگی می‌شود و همه در دل آرزو می‌کنیم ‌ای کاش بتوانیم برات کربلایمان را از آقا امام رضا(ع) بگیریم.
سپس سفره پهن گشته و خادمان امامزاده پذیرای خواهران شهدا و زائران می‌شوند همگی ناهار خورده و به طرف ضریح مقدس امامزاده می‌رویم و زیارت می‌کنیم.
امامزاده ضریح بسیار کوچک و باصفا و نورانی دارد همه دور آن طواف کرده و از ایشان طلب شفاعت می‌کنند. پس از زیارت عده‌ای از خواهران شهدا به سمت زائرسرا رفته و عده‌ای دیگر درون امامزاده می‌مانند. من با چند نفر از همراهانمان با خواهران شهدا گفت‌وگو می‌کنیم و آنها از خاطرات برادران شهیدشان می‌گویند بعد از اتمام صحبت به سمت ضریح رفته و یک بار دیگر وجودمان به ضریح پاک خورده و مبارک می‌شود. زیارت کرده و باز به سمت زائرسرا امام رضا‌(ع) حرکت می‌کنیم هرکدام از خواهران شهدا به سمت اتاق‌های خودشان رفته و استراحت می‌کنند.
پس از استراحت خانم محرابی با چند تن از خواهران شهدا هماهنگ می‌کند تا با آنان به گفت‌وگو بپردازیم. 
معلم شهید
خواهری اهل یزد است. او چند سال بیشتر نداشت که برادر معلمش به فیض شهادت نائل شد. منش معلم‌گونه برادر به گونه‌ای بود که خواهر کوچک هم تصمیم می‌گیرد راه برادر شهید را ادامه داده و او هم معلم شود. به همین دلیل تمام تلاشش را کرده و تحصیلاتش را ادامه می‌دهد تا اینکه خودش هم معلم می‌شود. خواهر شهید به عکس برادرش نگریسته و آهی می‌کشد ترنم اشک در دیدگانش شمع شده و صورتش را خیس می‌کند.
در کنار عکس برادر عکس جوان ۱۸ ساله‌ای است و خواهر شهید این‌گونه می‌گوید: این عکس خواهرزاده‌ام است اول خواهرزاده‌ام به شهادت رسید و یکی دو سال بعد برادرم شهید شد. قبل از خواهرزاده‌ام هم پدرش(شوهر خواهرم) می‌خواست به جبهه برود ولی چند روز قبل از اعزام وقتی به داخل چاه حیاط رفته دچار گازگرفتگی شده و فوت کرده. خواهرم سه تا پسر داشت پسر کوچکش خیلی وابسته پدر بود و بعد از فوت پدر خیلی ‌گریه می‌کرد. پسر بزرگ خواهرم سعی می‌کرد هرکجا که می‌رود برادر کوچکش را با خود ببرد تا کمی از دلتنگی‌اش کاسته شود چند وقت بعد از مراسم ختم شوهر خواهرم پسر بزرگ خواهرم گفت که می‌خواهد به جبهه برود از آنجا که تمام اعضای خانواده ما معتقد به اسلام و اهداف مقدس انقلاب بودند هیچ‌کدام مخالفتی با رفتن او به جبهه نداشتند ولی چون حال روحی خواهرم خوب نبود نگرانش بودیم.
من و خواهرزاده‌ام یعنی پسر بزرگ خواهرم با هم، همسن و سال بودیم یک روز به او گفتم با این وابستگی شدیدی که برادر کوچکش بعد از فوت پدرش به او پیدا کرده و حال روحی مادرش، صبر کند تا حال روحی خانواده‌اش کمی بهتر شود و بعد به جبهه اعزام شود ولی او گفت پدرم می‌خواست به جبهه برود ولی این توفیق روزی‌اش نشد و حالا وظیفه من است که راه او را ادامه دهم. دلم می‌خواهد آن‌گونه زندگی کنم که پدرم می‌خواست.
خواهرزاده‌ام به جبهه اعزام شد اوایل جنگ بود و خرمشهر در اشغال کامل نیروهای بعثی بود. مدتی بعد خبر شهادت خواهرزاده‌ام را آوردند و بعد از خواهرزاده‌ام برادرم به شهادت رسید. بعد از شهادت خواهرزاده‌ام برادر کوچکش که بعد از فوت پدر به او وابسته شده بود دلتنگی و بی‌قراری‌اش بسیار بیشتر شده بود و حال روحی خواهرم هم بدتر شده بود. حال روحی خانواده و فامیل اصلا خوب نبود ولی با این وجود هیچ یک از ما از اینکه عزیزانمان را در راه اسلام و انقلاب داده بودیم و آنها به فیض عظیم شهادت رسیده بودند ناراحت نبودیم. و حالا هم با تمام وجود در راه رهبر عزیزمان ایستاده‌ایم و گوش به فرمان ایشان هستیم.
نزدیک اذان مغرب است که مصاحبه با خواهر شهید تمام می‌شود تعداد زیادی از خانم‌ها برای برگزاری نماز جماعت به حرم رضوی تشریف بردند و تعدادی هم که در زائرسرا ماندند در نمازخانه زائرسرا نماز جماعت را می‌خوانند. بعد از اتمام نماز دوباره برنامه‌ای برای یادبود شهدا برگزار می‌شود و تمام خواهران شهدا آنجا جمع می‌شوند.
عطر ملکوتی شهدا
ساعت پنج و نیم شب روز جمعه بعد از برگزاری نماز جماعت همه خواهران شهدا دور هم جمع شدند تا از سخنرانی حجت‌الاسلام گنابادی‌نژاد بهره ببرند. یک بار دیگر عطر خوش شهدا تمام فضای نمازخانه را پر کرده بود. دور تا دور نمازخانه مزین به عکس شهدا شهدای مدافع حرم، شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای دوران انقلاب اسلامی بود. 
خواهران شهدا کنار هم نشسته بودند در حالی که عکس شهدای عزیزشان را در آغوش داشتند. درست که به فضای معنوی و ملکوتی نمازخانه می‌نگریستیم متوجه می‌شدیم که تک‌تک این شهدا حاضر و ناظر بر تمام برنامه‌های این مراسم هستند طوری که می‌توانستیم عطر خوش نفس‌هایشان را حس کنیم. استاد گنابادی‌نژاد بعد از قرائت آیاتی چند از کلام‌الله مجید و ذکر صلوات سخنرانی‌شان را آغاز کردند. 
ایشان پیرامون سه ویژگی از مهم‌ترین ویژگی‌های شهدا سخنرانی نمودند و فرمودند سه ویژگی مهم شهدا این است اول اینکه شهدا بندگان مخلص خدا بودند آنها خالصانه مقرب درگاه الهی بودند و هرکاری انجام می‌دادند تنها برای رضای خدا بود به همین خاطر بود که از دنیای مادی، از خانواده و اهل و فرزندان دل کندند و برای رضای خدا در جهاد گام نهادند.
دومین ویژگی آنها مهربان بودنشان است، مهر و محبتی که خداوند در قلب‌های شهدا به یادگار نهاده بود و آنها این مهر و محبت را بین تمام مردم تقسیم می‌کردند.
سومین ویژگی شهدا خَیر و مددکار بودنشان بود. آنها در تمام امور به مردم خیر می‌رساندند و سعی می‌کردند در تمام کارها مددکار و یار و یاور مردم باشند. بنابراین نتیجه می‌گیریم که فعالیت در زمینه جهاد تبیین الزاماتی دارد و آن الزامات این است که ابتدا شهیدشناس باشیم، باید شهدا را بشناسیم تا بتوانیم در مسیر آنها قدم برداریم، دوم اینکه دشمن‌شناس باشیم؛ باید دشمنان را شناسایی کنیم و بدانیم دشمن از چه ویژگی‌هایی استفاده می‌کند تا بتواند به انقلاب اسلامی ما خدشه وارد کند.
پس باید در جامعه اسلامی بی‌تفاوت نباشیم، موقعیت حساس کنونی و حضور پرشور بانوان در جامعه و یادآوری اینکه الگوی خواهران شهدا حضرت زینب(س) می‌باشد و باید با جسم و جان فعالیت کنیم.
سخنرانی حجت‌الاسلام گنابادی‌نژاد تاثیر خاصی روی خانواده شهدا گذاشته بود و آنها با ذکر صلوات و شعارهایی مانند مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر ضد ولایت فقیه سخنان حاج آقا را تایید می‌کردند.
با پایان یافتن برنامه سخنرانی مصاحبه‌ها هم تقریباً تا ساعت 2 بامداد به انتها رسید.
این سفر ادامه دارد...


Image result for ‫گل لاله‬‎