۶ - مبارزه به روایت سید احمد هوایی- آشنایی با شهید اندرزگو ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
مبارزه به روایت سید احمد هوایی- ۶
آشنایی با شهید اندرزگو
۱۴۰۲/۱۰/۰۵
مرتضی میردار
در سال 51، بعد از سربازی، به حسینیۀ اصفهانیها که پایگاه فعالیتهای مخفیانۀ خیلی از ماها بود، رفتم. آقایهادی بیکزاده، از اطرافیان شهید اندرزگو۱، در اینجا من را بیشتر شناختند و دربارۀ من تحقیق میکردند و میدیدند که من در اینجا فعالیت میکنم. در حسینیۀ اصفهانیها فعالیتهای مذهبی میکردم و تقریباً عضو هیئت امنا بودم. یکسری فعالیتها را هم در زمینۀ انقلاب در اینجا انجام میدادم. من در این حسینیه دربست مشغول کار صلواتی بودم. کارهای برقی آنجا را میکردم. با آقای اشعری، آقای سیدرضا دربندی،2 آقای رضاداد و آقای بخشیزاده گروه تئاتری تشکیل دادیم و نمایشنامه اجرا میکردیم. من خودم دوربین داشتم و از بخشی از آن فیلم میگرفتم. نمایشگاه کتاب میزدیم. یک آقای نجفی بود که برنامۀ قرآن گذاشته بود. تابستانها هرروز و فصلهای دیگر هفتهای دو بار جلسۀ قرآن داشتیم. بچهها میآمدند و قرآن یاد میگرفتند و یکسری برنامههای فرهنگی، اجتماعی، دینی انجام میدادند. در ضمنِ این کارها، آگاهی سیاسی ما و آگاهیمان نسبت به انقلاب بهتدریج بیشتر میشد. چون در متن کار و در کارهای مذهبی بودیم و هم از آن طرف تدارکات پشت نهضت از قبیل تکثیر اعلامیهها و فراهم کردن پول را انجام میدادیم. آنجا در حقیقت تبدیل به پایگاهی شده بود و بچهها را هم از همانجا انتخاب میکردیم.
در همین سال من با آقای اندرزگو آشنا شدم. محل تردد ایشان در محل کار من در میدان قیام بود. من هم در آنجا به مسجد میرفتم. آن روزها رفتن یک جوان، آن هم کاسب زرگر، به مسجد حاج ابوالفتح،3 توی چشم میزد. ایشان اول یک نفر همسن خودم، به اسمهادی بیکزاده،4 را فرستاد تا با من صحبت کند.
از بچههای فجر [اسلام] بود و در 22 بهمن شهید شد. اینها آمدند و کمی روی ما کار کردند و کمکم ما را توی خط انداختند. یک آقای سیدرضا دربندی داشتیم که پدرش جزو فداییان اسلام بود. یک روز آمدند و دربارۀ فداییان اسلام با من صحبت کردند که اینها چنین آدمهایی بودند، اینطوری مبارزه کردند، خود نواب صفوی اینطوری بود. خلاصه ماجرای نواب و شجاعتش را برایم گفتند. من هم جوان بودم و این چیزها برایم هیجانانگیز بود. یک مقدار از فداییان و کمی از مبارزین دیگر گفتند که حسنعلی منصور5 را ترور کردند. همینطور از مبارزین قدیم برایم تعریف کردند تا اینکه یک روزهادی بیکزاده آمد و یکسری مقدمات چید و اصل حرفش را زد. آمادگی مرا دید و همهچیز را چک کرده بود. بعدها فهمیدم که اینها به مدرسۀ آقای مجتهدی رفتند و از خادم آنجا، میرزاعبدالله، سؤالاتی را پرسیده بودند. یک روز با دوچرخه رد میشدم، میرزا عبدالله صدایم زد و پرسید: «تو کاری کردهای؟» گفتم: «چرا؟» گفت: «دو نفر آمده بودند و دربارۀ تو و بچگیهایت سؤال میکردند؟» نشانیهایشان را گرفتم و فهمیدم یکی از آنها آقای بیکزاده بود. حتماً در جاهای دیگر هم چک کرده بودند، ولی من نفهمیدم. «چگونه بهتر مبارزه کنیم» و یکسری کتابهای دیگر را به من میدادند که مطالعه کنم و بعد از من میگرفتند.
یکبار آقای بیکزاده گفت: «برای این کارهایی که میخواهند بکنند، اسلحه تهیهکردن خیلی مشکل است. من گفتم در سربازی تخریبچی بودم و فکر میکنم تیانتی و اینجور چیزها را بشود از معادن سنگ بلند کرد. فکر میکنم برای این کار هم حلال باشد.» گفت «مگر کسی هست؟» گفتم «نه. ولی فکر میکنم از اینجور کارها بشود کرد.» گفت «ببین توی فامیل میتوانی کسی را پیدا کنی که معدن حالیاش بشود.» گفتم «نه بابا. فامیل ما همگی کاسب هستند و با معدن سر و کار ندارند.» وقتی این صحبتها را با من مطرح کردند، تازه متوجه شدم که اینها چقدر روی من کار کردند و من نفهمیدم.
پانوشتها:
1- شهید سیدعلی اندرزگو (١٣١٨-١٣5٧) از مبارزین فعال علیه حکومت شاهنشاهی بوده است. او در ترور حسنعلی منصور، به سال 1343، نیز نقش داشت، اما او برخلاف همراهان شهیدش توانست از دست ساواکیها بگریزد و به عراق برود. او دو سال بعد به ایران بازگشت و مبارزه را از سر گرفت. ساواک سالها بهدنبال او بود و او دائماً از شهری به شهری و از کشوری به کشوری دیگر میرفت.
سرانجام مأموران ساواک، پس از 14 سال تعقیب وگریز، در دوم شهریورماه 1357 توانستند او را محاصره کنند و به شهادت برسانند.
2- از اعضای گروه فجر اسلام.
3- مسجدی واقع در میدان قیام که قدمت آن به زمان حکومت قاجاریه برمیگردد. نام این مسجد برگرفته از تاجر معروف تهرانی، حاج ابوالفتح فتحیه، است.
4- شهید هادی بیکزاده (1337-1357) متولد تهران است. او از اعضای گروه فجر اسلام و توحیدی صف بود. قبل از انقلاب با ترویج و منتشر کردن اعلامیهها و مقالات انقلابی به مبارزه علیه حکومت پهلوی پرداخت. همچنین او با بهرهگرفتن از دانش تراشکاریاش، مسئولیت ساخت بمب و نارنجک، برای گروه توحیدی صف را برعهده گرفت. بیکزاده، که از اعضای تیم حفاظت از امام بود، در 22 بهمن 57 در حین تظاهرات مردمی به شهادت رسید.
5- حسنعلی منصور(1302-1343) در 17 اسفند 1342 به نخستوزیری رسید. مهمترین اقدام منصور که خشم روحانیون و مردم مسلمان را برانگیخت، تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون بود.
در پی این اقدام، اعضای هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی تصمیم به ترور او گرفتند. او در صبح روز یکم بهمن 1343، در مقابل مجلس شورای ملی، به دست محمد بخارایی ترور شد.