روزی نامه های غرب گدای ...
اعتراض شرق به اصلاحطلبان بهخاطر مأیوس کردن مردم از انتخابات
روزنامه شرق معتقد است اصلاحطلبان چندین نوبت در قبال انتخابات دچار اشتباهات اساسی شده و مردم را هم دلزده کردهاند.
نویسنده این روزنامه خاطرنشان کرده است: من تاکنون چندینبار با علم به شکست، طرفی ایستادهام که جایگاه بازندگان بوده و حتی بر این ایستادن پای فشردهام و پاداشم را با توهین و تهمت و تمسخر دریافت کردهام. اولین نوبت، به انتخابات دومین دوره شورای شهر برمیگردد. آن انتخابات شاید آزادترین انتخابات همه تاریخ ایران پس از مشروطیت باشد و البته با آنکه بسیار عبرتآموز است، همه کسانی که به دنبال انتخابات آزاد در کشورمان هستند، کمترین درسی از آن نگرفتهاند و هنوز هم تا امروز چشم بر آنچه آن انتخابات قصد آموزش به ما داشت، بستهایم. در آن انتخابات تقریبا بهطور مطلق همه گروهها و احزاب کاندیدا داشتند و همان چیزی که امروز، دلیل اصلی دعوتکنندگان به شرکتنکردن در انتخابات است، محقق شده بود؛ یعنی آزادی تقریبا صددرصدی انتخابات؛ اما آنچه رخ داد، چه بود؟ قهر 90درصدی مردم و مخالفان سرسخت اصلاحات و توسعه سیاسی، به طور کامل شورای شهر تهران را مال خود کردند.
دلیل اول به ماجراهای داخلی شورای شهر اول برمیگشت، آنجا که همه اعضا، اصلاحطلب بودند و به جای تلاش برای بهبود وضعیت شهر، شورای را به محل دعوای بین خود تبدیل کرده بودند و جامعه را از کرده خود پشیمان؛ بهویژه آنکه رئیس آن شورا، همان ابتدا برای رفتن به مجلس ششم، شورا را رها کرد و نشان داد با همه اهمیتی که شورای شهر داشت، گویا مدعیان توسعه، چندان اهمیتی برای آن قائل نبودند. دومین دلیل، تلاشی بود که نخبگان در بالابردن انتظارات جامعه از تحولات بعد از دوم خرداد 76 و مجلس ششم ایجاد کردند.
اما درس نگرفتیم و بعد، استعفای دستهجمعی مجلس ششم و سپس ماجراهای مجلس هفتم پیش آمد و سیاستورزان ما، اولین گام را در قهر با انتخابات، بعد از شورای شهر دوم برداشتند و اینگونه شد که مجلس هفتم شد نقطه مقابل مجلس ششم و بعد هم تکرار ماجراهای شورای شهر دوم در انتخابات ریاستجمهوری سال 84. در هر سه این انتخابات به اندازه توان خود درباره آنچه پیشرو بود هشدار دادم؛ اما از آنجایی که در قد و قوارهای نبودم که کسی به حرفم گوش دهد، هشدارهایم نیز ناشنیده ماند. وقتی بحث معرفی کاندیدا برای انتخابات ریاستجمهوری پیش آمد، دو جا نظرم را به صراحت گفتم؛ از جمله در یک جلسه فرعی حزب مشارکت. تأکید کردم که اولا آنچه را در انتخابات شورای شهر رخ داد، فراموش نکنیم و تنها با یک کاندیدا در انتخابات شرکت کنیم، ثانیا روی اسب بازنده شرط نبندیم و ثالثا حمله دانشجویان در دانشگاه تهران به آقای خاتمی نشانه آن است که تحصیلکردگان ما اصلا متوجه نیستند که به کدام آسیاب آب میریزیم. اما بعضی از سیاستورزان که همان ایام از زندان آزاد شده بودند، با برافراشتن پرچم تحریم انتخابات، سبب ریزش در طرفداران توسعه سیاسی شدند و تا امروز هم حاضر نیستند به خطای استراتژیک خود اعتراف کنند.
در انتخابات 1400 هم همین بود. باز هشدار دادم که یکدستشدن حاکمیت، بدترین اتفاق برای زندگی روی زمین مردم است و باز گوش شنوایی نبود. اکنون یک انتخابات دیگر و باز آن طرفی ایستادهام که بازنده بازی است و «بیانیه 110 کنشگر سیاسی- اجتماعی» که دوباره فحش و تهمت است که میبارد و البته سکوت برخی افراد که همیشه درباره همهچیز نظر میدهند و اینجا انگار نه انگار اتفاقی افتاده است.
انتقاد جلاییپور از پاس گل عبدی به نتانیاهو و ترامپ
حمیدرضا جلاییپور، از امضاکنندگان بیانیه 110 نفره اصلاحطلبان مبنی بر شرکت در انتخابات و ارائه فهرست، پاسخ متهم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان را که بیانیه را تخطئه کرده بود، داد.
عباس عبدی ضمن سخنانی که تیتر اول روزنامه اعتماد شد، گفته بود: «هنگامي كه بيانيهاي كلي با عنوان روزنهگشايي داده ميشود، ماجرا فرق ميكند. اين فقط يك شعبدهبازي تحليلي است. كيفيت تحليلی و اعتبار متن، نااميدكننده است... منتقدان ميگويند شما نه واقعگرا هستيد و نه داراي آرمان... برخي از اين دوستان محترم وقتي پايش بيفتد در تندروي بيپروا عمل ميكنند از جمله در همان روزهاي اول اعتراضات ۱۴۰۱ در ميان تعجب همگان هشتگهاي آنچناني ميزدند و از اولين بازداشتشدگان بودند و روانه زندان شدند حالا چگونه ديگران را به ميانهروي دعوت ميكنند؟ درباره دعوت به ميانهروي هم بايد گفت سوابق برخي دوستان در ۸۸ و حتي سال گذشته با اين توصيه سازگار نيست، به علاوه بنده ميانهروي كمتر را هم ميپذيرم ولي اين رفتار اصلا در اين مقولات جا نميگيرد كه كسي بخواهد آن را به صفت ميانهروي متصف كند».
حمیدرضا جلاییپور در پاسخ به این اظهارات نوشت: بخش بزرگي از مصاحبه از جنس كنايههاي بعضا غيرمنصفانه و تحقيرآميز و مبتني بر اطلاعات اشتباه و نقدهاي شخصي و غيرراهبردي است كه خيري در طرح يا پاسخ به آنها نيست. به نظر ميرسد يكي از تفاوتهاي تحليل امضاكنندگان با ايشان برآوردشان از هزينههاي مسير ۹۸ تا امروز براي ايران است...
نكته مهم متن بيانيه اين است كه اولا آزادي كامل انتخابات از اهداف ممارستهاي انتخاباتي است و نه پيششرطش و ثانيا خود مصلحان هم بايد در افزايش رقابت و مشاركت و تاثير نهادهاي انتخاباتي عامليت داشته باشند. وقتي مصلحان حتي از ثبتنام براي ورود به رقابت اجتناب كنند و از حق رايشان كه معاني و كاركردها و انواع متعددي دارند استفاده نكنند، عامليت خودشان را محدود كردهاند و ميدان را براي رقباي «خالصساز» و «برانداز» باز كردهاند. در انتخابات ۱۴۰۲، ميزان تاييد صلاحيتها و رقابت تفاوت معناداري با عموم دورههاي قبلي (جز مجلس ششم) ندارد. چيزي كه تفاوت دارد، ميزان مشاركتجويي شهروندان است و كنارهگيري بخش بزرگتري از نيروها از بازيگري در ميدان انتخابات. پرسش اين است كه اين كنارهگيري به آزادتر شدن انتخابات كمك ميكند يا به پيشروي خالصسازان؟
... از ايشان كه تلويحا نگران مصادره معناي راي ما توسط خالصسازان است، ميپرسم آيا همين نگراني را نسبت به مصادره معناي راي ندادن ما توسط ترامپ و نتانياهو و ائتلاف ايرانستيزان و براندازان خشونتگرا هم دارد؟ آيا تحريمها و تهديدهاي بيشتر عليه ايران كه ازجمله با مصادره معناي كاهش مشاركت انتخاباتي انجام ميشود هم نبايد جايي در محاسبات مصلحان داشته باشد؟ آيا تقويت حد وسط سياسي و پرهيز از قطبيسازياي كه ميتواند به خشونت و امتناع توافقهاي ملي گشايشگر بينجامد، با راي روزنهگشا و اعتراضي بهتر حاصل ميشود يا راي ندادني كه فورا به نفع ايرانستيزان و براندازان خشونتگرا فاكتور ميشود؟ آيا همين استقبال بخشي از اصولگرايان ميانهروتر از اين بيانيه و در گرفتن گفتوگوهاي سازنده در رسانههايشان با حضور اصلاحگرايان خودش نوعي روزنهاي كه گشوده شد، نيست؟
در متن مصاحبه آمده كه «اين راه بارها طي و به نتيجه نرسيده و بسته شده بود، حالا چگونه ميتوان از همان مسير روزنهاي گشود؟»... اصلاحجويان اگر در توافقسازي مهارت داشتند، از هاشمي موتلف ميساختند نه اينكه تخريبش كنند، در مجلس دهم با ميانهروها ائتلاف ميساختند و دستاوردهايشان افزوده ميشد به جاي اينكه ميانهروها را به سمت پايداري برانند، در حمايت از روحاني اصول ائتلاف با پرنسيب را رعايت ميكردند و چك سفيدامضا نميدادند، بيش از اكنون نگران تداوم مسير ۹۸ تا امروز ميبودند و بيش از امروز دغدغه معكوسسازي روند و روزنهگشايي داشتند.