1262 - تفاوت دعوت و ابلاغ پیام دین با سایر دعوتها (پرسش و پاسخ) ۱۴۰۳/۰۲/۱۷
تفاوت دعوت و ابلاغ پیام دین با سایر دعوتها
(پرسش و پاسخ)
پرسش:دعوت به سوی حق و دین چه تفاوتهایی با سایر دعوتها و ابلاغ پیامها دارد؟
پاسخ:ابتدا لازم است برداشت خود قرآن را از اهمیت دعوت به سوی حق و ابلاغ پیام الهی بیان کنیم و سپس تفاوت میان این دعوت و ابلاغ با سایر دعوتها و ابلاغ پیامها را تشریح نماییم.
دشواری و اهمیت تبلیغ دین در قرآن
1- وقتی خدای متعال در قرآن به حضرت موسی(ع) میفرماید: برو پیام خدا را به فرعون و فرعونیان ابلاغ کن، احساس میکند رسالت سنگین و فوقالعاده دشواری برعهده او گذاشته شده است. لذا از خدا یک سلسله درخواستها مطرح میکند: «رب اشرح لی صدری» پروردگارا! به من شرح صدر بده، که به معنی ظرفیت روحی بسیار وسیع و تحمل فوقالعاده زیاد است. «و یسّرلی امری» کار مرا بر من آسان گردان، یعنی احساس میکند این رسالت و مسئولیت ثقیل و سنگین است. «واحلل عقدهًْ من لسانی» گرهی را از زبان من باز کن، که منظور لکنت زبان موسی(ع) نیست بلکه همان تاکید قرآنی بر ابلاغ مبین پیامبران است که باید پیام رساندنش روشن و آشکارکننده و راهنمایانه باشد. چون بعدش میفرماید: «یفقهوا قولی» تا سخن مرا درک کنند و من بتوانم پیام تو را طوری به مردم تفهیم کنم که آنها بفهمند و به وضوح درک کنند. «واجعل لی وزیراً من اهلی، هارون اخی، اشدد به ازری و اشرکه فی امری، کی نسبحک کثیراً، و نذکرک کثیراً»، پروردگارا! اینبار خیلی سنگین است، برای من کمک بفرست. (برادرش هارون را پیشنهاد میکند) برادرم هارون را وزیر که معنی لغویاش معاون است، کمک من قرار بده، او را در این کار با من شریک گردان، چرا؟ برای اینکه به اصطلاح راندمان کار ما بیشتر باشد نه اینکه من میخواهم «العیاذ بالله» امتناع کرده باشم.(طه، 34-25)
2- در جای دیگر قرآن خطاب به رسول اکرم(ص) نه به صورت سؤال پیامبر(ص) از خدا بلکه به شکل بیان الهی یک کار انجام شده را ذکر میفرماید: «الم نشرح لک صدرک» آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟(الانشراح-1) یعنی ظرفیت فراوان، شرط انجام این رسالت سنگین است و ما این شرط را به تو دادیم. «و وضعنا عنک وزرک» این بار سنگین را از دوش تو برداشتیم. آنجا موسی(ع) گفت: «ویسّرلی امری» این بار سنگین را برای من آسان و سبک کن. اینجا قرآن به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: که این بار سنگین را از دوش تو برداشتیم. «الذی انقض ظهرک» این بار آنچنان سنگین بود که داشت پشت تو را میشکست. این رسالت سنگین هم جز دعوت و تبلیغ و مواجه شدن با مردم نیست. مردمی که قصد هدایت و راهنمایی و سوق دادن آنها به سوی پروردگار را دارد، آنچنان این کار سنگین است که تعبیر قرآن این است که داشت پشت تو را میشکست. «و رفعنا لک ذکرک» ما نام تورا در همهجا بلند کردیم. باز هم سخن از سختی کار است. فانّ مع العسر یسراً، إن مع العسر یسراً، فاذا فرغت فانصب، و الی ربک فارغب(انشراح، 8 تا 1) پیغمبر! سخت است کار، اما اگر انسان سختیها را تحمل کند با سختی آسانی هم هست، یعنی آسانیها در شکم سختیها است. هر سختی در درون خودش آسانی دارد. معنایش این است که صبر کن و استقامت بورز. اگر این آیه را با آیه موسی(ع) مقایسه کنیم و این حدیث متواتر میان شیعه و سنی را در نظر بگیریم که پیامبر(ص) راجع به علی(ع) فرمود: «انت منی بمنزلهًْ هارون من موسی» تو نسبت به من مانند نسبت هارون به موسی(ع) است.(سفینهًْالبحار، ج2، ص583) یعنی همچنان که هارون معاون و شریک موسی(ع) در این رسالت سنگین دعوت و ابلاغ پیام الهی بود، تو هم یکی از آن دو پدر امت هستی. لذا در تفاسیر شیعه آمده و روایات هم ظاهراً تاکید کرده است که«فاذا فرغت فانصب» ناظر به خلافت علی(ع) است.
3- آیه دیگری که در قرآن اهمیت فوقالعاده و سنگین امر دعوت به حق و پیامرسانی الهی را بیان میکند، آیهای است که در سوره مزمل آیه 5 آمده است: «إنّا سنلقی علیک قولاً ثقیلاً» ما عن قریب سخن سنگینی به تو القا میکنیم. خود سخن از آن جهت که سخن است، سبکی و سنگینی ندارد، محتوای سخن و اجرای مدلول سخن است که ممکن است سخت و دشوار باشد، و ممکن است آسان باشد. ماموریت سنگین یعنی چه؟ اگر ماموریت، آن ابلاغ و آن کاغذ و آن سخن و آن نامه و غیره باشد که از این حدیث سبکی و سنگینی ندارد. اما وقتی که محتوای آن ماموریت کاری فوقالعاده دشوار باشد، میگوییم ماموریت سنگین است. بنابراین ماموریت سنگین همان ابلاغ پیام، دعوت و هدایت مردم و اقناع عقول آنان است که از یک دعوت و ابلاغ پیام ساده به مراتب مشکلتر و پیچیدهتر است.
ممکن است این سوال مطرح شود که چرا قرآن این همه دعوت و تبلیغ دین و ابلاغ پیامهای وحیانی را کار دشوار و ثقیلی به حساب آورده است؟ بعضی از مسائل هست که ما به حق، ارزش آن مسائل را درک کردهایم. چون ارزشش را یعنی سطحش را درک کردهایم. قهراً آن را در سطح خودش میشناسیم. مثلاً امر افتا و فتوا دادن. خوشبختانه تا حد زیادی، لااقل نودوپنج درصد جامعه ما میشناسند که افتاء کاری است سنگین و در سطح بسیار بالا. نه افرادی زود جرئت میکنند که چنین ادعایی کنند و نه اگر افراد خوشاشتهایی این ادعا را کردند جامعه زود میپذیرد. در واقع جامعه این را احساس کرده که سطح این کار بالا است، ولی مسئله دعوت مردم به سوی حق، مسئله تبلیغ مردم و ارشاد و هدایت و حرکت دادن آنها به سوی خدا، سطح و ارزش آن شناخته نشده است. برخی مکتبها مردم را به سمت حقوق و منافع مادی به حرکت درمیآورند و برخی دیگر میگویند: ای مظلوم و محروم برو و حق و حقوق خود را استیفا کن. رنجبران متحد شوید و حق خودتان را از زورگویان بگیرید. این موارد حرکت دادن مردم در سیره انبیا کار کوچکی است اگرچه آن را بهتر از دیگران انجام دادهاند، اما حرکت بزرگی که انبیا انجام دادهاند و از عهده کسی دیگر برنمیآید، حرکتی است که انسان را از منزل نفسپرستی و خودخواهی به سوی حقپرستی و خداباوری سوق میدهند. یعنی بشر را از خودپرستی رهاندن و به سوی خداباوری و حقپرستی رساندن در واقع بشر را از درون خودش علیه خودش برانگیختن است، که نام آن توبه و بازگشت از نفسپرستی به سوی خدا و حقیقتپرستی است و در حقیقت کار سنگین و دشوار همین است. کار و رسالت انبیا که رقیب ندارد و هر داعی الیالله و هر مبلغ و رساننده پیام الهی باید آن را تعقیب کرده و به دنبال پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) برود و این کار بسی مشکل و دشوار و سنگین است.
تفاوت تبلیغ به حس و تبلیغ به عقل
تبلیغ با ابلاغ پیام به مخاطبین در دو سطح حسی و عقلی انجام میگیرد. اگر ماموریت فقط رساندن پیام و یا دعوت مخاطب از طریق رؤیت یا سمع باشد، مانند مامورین ابلاغ دادگستری که این رسالت یا کار ثقیل و دشواری نیست اما آیا پیامبران مامور به دعوت و ابلاغ به چشم و گوش هستند یا سطح پیامرسانی آنان بلاغ مبین و بالاتر از چشم و گوش و ابلاغ به فکر و عقل نیز میباشد؟ پرواضح است که انبیای الهی رسالت خود را باید طوری بیان کنند و به سرانجام برسانند که از مراتب حسی فراتر رفته و به عمق جان و عقل مخاطب نفوذ کند و عقول آنان را نیز اقناع کند. بنابراین سازوکاری که پیام به رؤیت یا سمع انسان میرسد شامل صوت یا شکل و کتابت نمیتواند عقل او را اقناع کرده و مخاطبین را به پذیرش وادار کند بلکه حیطه عقلانی انسان جز با ابزار و مرکب برهان و استدلال و به تعبیر قرآن حکمت هیچ پیامی را در خودش نمیپذیرد و قانع نمیشود. آری پیامبران در درجه اول رسالت الهی خود را به عقول مردم ابلاغ میکنند و این کار آسانی نیست و دشواری و ثقالت خاص خود را دارد. قرآن کریم با صراحت رسالت پیامبر اکرم(ص) را با ویژگیهای حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن توصیف میکند. «ادع الی سبیل ربک بالحکمهًْ و الموعظهًْ الحسنهًْ و جادلهم باللتی هی احسن» ای پیامبر! مردم را همیشه با دلیل قانعکننده و نصیحت دلسوزانه به راه خدا دعوت کن. همچنین با بهترین روش با آنها به بحث و مناظره اقدام کن.(نحل-125) همچنین در آیه 45 سوره احزاب رسالت پیامبر گرامی(ص) را حداقل با دو ویژگی تبشیر و انذار توصیف کرده و میفرماید: «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً» ای پیامبر! ما تو را فرستادهایم تا گواه این امت باشی و بشارتدهنده و انذارکننده باشی انذار به معنی ترساندن نیست بلکه به معنای اعلام خطرکننده است. نذیر یک معنی احض از ترساندن است. به دنبال آیه میفرماید: «و داعیاً الی الله باذنه» آمدهای مردم را به اذن پروردگار به سوی خدا بخوانی. این دعوت و حرکت به سوی خدا کار کوچک و آسانی نیست. تو باید با استدلال، برهان، حکمت و سخن منطقی مخاطبان را به سوی خدای متعال دعوت کنی تا عقول مردم آن را بپذیرند و به آنسو هدایت شوند. و این همان قول ثقیل و رسالتی است که حضرت موسی(ع) از خدا طلب شرح صدر و یار و یاور میکند تا بتواند به نحو احسن این فرمان الهی را انجام دهد.