1279 - آثار ظلم و ظلمپذیری (پرسش و پاسخ) ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
آثار ظلم و ظلمپذیری
(پرسش و پاسخ)
پرسش:از منظر آموزههای وحیانی جامعهای که در آن ظلم و ظلمپذیری رواج داشته باشد، چه آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟
پاسخ:برای فرهنگ منحط ظلم و ظلمپذیری، آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی بسیاری است که هیچ عاملی همانند آن جامعه انسانی را به تباهی و سقوط نمیکشاند و انسانیت و کرامت انسانی را نابود میکند. تنها راه نجات از این آثار و پیامدها، مبارزه با ظلم و ظلمپذیری در جامعه است. در اینجا از مهمترین آثار و کارکردهایی که قرآن و احادیث برای ظلم و ظلمپذیری در جامعه مطرح کردهاند، ذیلاً نام میبریم:
1- تاثیر مستقیم بر سرنوشت انسانها
الف) هر نوع ظلم و ستم همانند بقیه اعمال در عالم هستی اثر وضعی به جای خواهد گذاشت. اثر وضعی ظلم در دنیا در مرحله نخست این است که قوم ظالم در دنیا به هلاکت، نابودی و بدبختی دچار خواهند شد و در آخرت هم هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهند دید و در دوزخ ابدی گرفتار خواهند شد. «وقتی مردم شهرها ظلم کنند، آنان را هلاک کرده و برای نابودیشان زمانی مشخص میکنیم.» (کهف-59)
ب) براساس آموزههای وحیانی قرآن، ظلم باعث حبط اعمال آدمی در آخرت میشود. «لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی» صدقههای خود را با منت گذاشتن و تحقیر کردن خراب نکنید.(بقره-264) و در آیه دیگر میفرماید: «وقدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً » بعد سراغ کارهای خوبی میرویم که بدون نیت درست انجام دادهاند و آنها را غباری پراکنده میکنیم.(فرقان-23) بنابراین منت و اذیت و ظلم و جور موجب حبط عمل و تباهی تمام اعمال خیر و عبادات میشود!
ج) در آیات دیگر اراده و تمایل به ظلم و رضایت و محبت به ظالم را خداوند موجب عقوبت الهی و عذاب جهنم دانسته و میفرماید: «بر ظالمان هرگز تکیه نکنید که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد.» (هود-113)
د) همچنین ظلم و ظلمپذیری در حوزه مسایل شخصی و شخصیتی نیز زمینه شقاوت، نقمت و هلاکت افراد را رقم میزند و جامعه را به سوی بدبختی و هلاکت میکشاند. «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس» فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است.(روم-41) بنابراین جامعهای که فرهنگ منحط ظلم و ظلمپذیری را بپذیرد، سرنوشت و عاقبتی جز هلاکت و نابودی در دنیا و آخرت در انتظار آنها نخواهد بود.
2- فروپاشی و هلاکت جوامع بشری
یکی از سنتهای الهی در قرآن کریم سنت هلاکت است، که بر مبنای آن هر امت و جامعهای که ظلم را بپذیرد و یا ظالم باشد، هلاکت و نابودی در انتظار آن جامعه خواهد بود. چه بسیار آبادیهای ستمگری را در هم شکستیم و بعد از آنها قوم دیگری را روی کار آوردیم.(انبیاء-11) و نیز آیاتی که مربوط به اقوام مختلف است و بیانگر هلاکت آن جوامع در نتیجه پذیرش ظلم و پیروی نکردن از انبیاء و آموزههای وحیانی است.(توبه-70) نکته کلیدی در آیات هلاکت این است که خداوند ظلم و پذیرش آن را به عنوان علت هلاکت به خود مردم برمیگرداند و با عبارت: (قوم اسرائیل) به ما ظلم نمیکردند، بلکه به خودشان ظلم میکردند.(بقره-57) آن را بیان میفرماید.
3- تسلط اشرار بر جامعه
اگر جامعهای فرهنگ منحط ظلم و ظلمپذیری را بپذیرد و با ظلم و ستم و ظالم مبارزه نکند، یکی از آثار مخرب آن تسلط و چیرگی اشرار و ظالمین بر سرنوشت آنها خواهد بود. بدین لحاظ خداوند میفرماید: انّ الملوک اذا دخلوا قریهًْ افسدوها و جعلوا اعزهًْ اهلها اذلهًْ و کذلک یفعلون» همانا پادشاهان وقتی وارد منطقه آبادی شوند، آن را به فساد و تباهی میکشند و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند و کار آنان همین است. (نمل-34) بنابراین سلطههای حاکمان زور و غیرمشروع که براساس مشروعیت سیاسی و اهداف مقبول ملی شکل نگرفتهاند، عامل فساد و ذلت آن ملت به حساب میآیند.
4- فقدان امنیت و آرامش در جامعه
امنیت نعمتی حیاتی و اصیل است که بسیاری از خوبیها و کمالات انسانی در بعد فردی و اجتماعی در بستر آن تحقق مییابد. حتی امروزه در سطح جوامع بشری و مجامع بینالمللی، مسئله امنیت جهانی از مهمترین دغدغهها و دلمشغولیها به حساب میآید. خداوند در قرآن کریم در موارد متعددی از نعمت امنیت به عنوان یک نعمت الهی یاد میکند و لازمه یک اجتماع صالح و رو به پیشرفت را تحقق امنیت در همه بخشها و رفع تهدیدها در همه حوزهها میداند. (با حضور مؤمنین صالح در عرصه حکومت) قطعاً خداوند خوف آنها را در جامعه به امنیت تبدیل میکند. (نور-55) بنابراین با فرهنگ منحط ظلم و ظلمپذیری امنیت و آرامش جامعه و ارزشهای اسلامی و انسانی حاکم بر جامعه از بین خواهد رفت و همه آنها تباه میگردد.
گذشته از تعالیم و ارزشهای دینی و سنتهای ایدئولوژیک به عنوان مرزهای اندیشه و عمل در جامعه بشری تمامی قراردادهای اجتماعی که ناشی از فرهنگ، آداب، ملیت، تاریخ و به اصطلاح عرف جوامع است، در نتیجه ظلم و پذیرش ظالم مورد تعرض و نابودی قرار میگیرد و تمامی ارزشهای دینی و انسانی در جامعه از بین میرود!
امام علی(ع) در خطبه 98 نهجالبلاغه میفرماید: «سوگند به خدا! بنیامیه چنان به ستمگری ادامه دهند که حرامی باقی نماند، جز آنکه حلال شمارند،و پیمانی نمیماند جز آنکه همه را بشکند و نقض کند و هیچ خیمه و خانهای وجود ندارد جز آنکه ستمکاری آنان در آنجا راه یابد و ظلم و فسادشان مردم را از خانهها کوچ دهد.»
قرآن کریم هم کسانی را که از تمسخر دیگران و عیبجویی آنان و گناهان توبه نکنند، ظالمین خوانده است: فاولئک هم الظالمون.»(حجرات- 11)
6- رواج بیعدالتی
معنای لغوی عدل و ظلم که در تضاد با یکدیگرند، کارکردهای عکس یکدیگر نیز در جامعه دارند. همان طور که عدل سبب حیات جامعه بشری میشود، ظلم نیز سبب مرگ آن را رقم میزند. خداوند در قرآن کریم امر به عدل و احسان کرده و از فحشا و منکر و ظلم نهی میکند.(نحل-90) امام علی(ع) هم میفرماید: العدل حیاهًْ والجور ممات» حیات جامعه به عدل و ممات آن به ظلم و جور است (مستدرک الوسایل، ج 11، ص 318) فرهنگ عمومی جامعه گاهی در قبال اهداف عدالتخواهانه، عامل بازدارنده است. این زمانی روی میدهد که اخلاق عمومی متحول شده و ضد ارزشها جایگزین ارزشها شوند. در چنین شرایطی اصول عدل و داد و قوانین مساوات در جامعه جایگاه خود را از دست میدهد و هر گروه به تناسب قدرت و امکاناتی که در دست دارند به فزونیطلبی پرداخته و خواستههای فردی برخواستههای جمعی تقدم مییابد. از این رو در اثر ظلم بیعدالتی رواج مییابد و حق و حقوق افراد در جامعه ضایع میشود. چرا که ظلمپذیری روح حاکم بر جامعه میشود و ظلم و تبعیض و نابرابری، هواداران بیشتری پیدا میکند. به طوری که دیگر کسی به آن اعتراض نمیکند و نابرابریهای اقتصادی در جامعه نمایان میشود و حق و حقوق افراد در جامعه رعایت نمیشود. از این رو منشأ بسیاری از تباهیهای اجتماعی از جمله فقر، ذلت و خواری و استثمار ضعفا توسط اغنیا صورت میگیرد، و در نتیجه ظلم رونق میگیرد و عدالت میمیرد.
7- اختلاف و تعرفه
از دیگر آثار و کارکردهایی که قرآن برای ظلم در حوزه عمل برمیشمارد، ایجاد و افزایش اختلاف و تفرقه در جامعه است.
خداوند در قرآن میفرماید: تنها کسانی که کتاب الهی را دریافت کرده بودند و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری در آن اختلاف کردند.»(بقره- 213) سیاق آیه بر این موضوع دلالت دارد که ظلم در جامعه انسانی موجب میشود تا اختلافات در میان امتها پدیدار شود و همبستگی و همگرایی به واگرایی تبدیل شده و جامعه دچار فروپاشی و سستی گردد. و نیز در آیات دیگر ظالم بودن جوامع را سبب پدیدار شدن اختلاف بین آنها معرفی میکند.«پس گروههایی از میان پیروانش اختلاف کردند... ولی این ستمگران امروز در گمراهی آشکارند.» (مریم- 37 و 38) لذا سیاق آیات مورد بحث انسانها را از تفرقه و چند دستگی هشدار میدهد، به این معنا که افزایش و پذیرش ظلم و ستم در جامعه موجبات دودستگی و تفرقه در جامعه را فراهم میآورد و در نتیجه آن، ظالمان بر قدرت و مدیریت جامعه تسلط مییابند، و اینگونه است که حتی ولایتپذیری ظالمان از سوی افراد جامعه فراهم و زمینه و بستر آن ایجاد میشود.
8- نارضایتی و عدم لذت از زندگی
ظلم و ستم نه تنها صاحب خود را نمیتواند راضی کند، بلکه باعث نارضایتی و افسوس دو قشر متضاد دیگر را که در این مورد اشتراک دارند، خواهد شد. یکی دینداران و دیگری دنیاپرستان. دینداران به دلیل التزام و تعهدشان به ارزشهای دینی، ضربههایی که نظام سیاسی در اثر ظلم و ستم از درون به مرزهای اعتقادی و ایدئولوژیک آنان وارد میکند سخت آزردهخاطر و نگران میشوند. و از طرفی دنیاپرستان به خاطر فقدان امنیت فردی و اجتماعی به جهت حاکمیت ظلم و جور به همه خواستههای دنیوی و مادیشان در جامعه نمیرسند و از شرایط موجود احساس لذت و آرامش نمیکنند. بنابراین ظلم و انظلام، ناامنی و آشفتگی در جامعه را در پی خواهد داشت، و عدم امنیت و ظلم، آرامش روحی و جسمی را در جامعه تهدید کرده و موجب نارضایتی همه اقشار مختلف جامعه چه دیندار و چه دنیاپرست میگردد.