31- جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - نیویورک « جالبترین بخش شوروی» ! ۱۴۰۳/۰۵/۲۸
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 31
نیویورک « جالبترین بخش شوروی» !
۱۴۰۳/۰۵/۲۸
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
آرتور میلِر (نویسنده و نمایشنامهنویس آمریکایی)، شخصی که از او دعوت شده بود مدیریت یکی از جلسات مناظره کنفرانس را بپذیرد، مینویسید: «یک رخداد مهمی در رسانهها خبر ساز شد: ورودیهای هتل استوریا با صف راهبهها بسته شده بود. آنها در ورودیها جمع شده بودند و برای سلامتی روح شرکت کنندگان، که با اغوای شیطان آشفته شده بود، دعا میکردند». «و در صبح کنفرانس من مجبور بودم از میان دو خواهر نجیب که در پیادهرو زانو زده بودند عبور کنم و به در هتل والدورف برسم. حتی آن زمان هم به راحتی نمیشد درباره جهان حرکات و بیانهای نمادین، تمرکز و اندیشه کرد». اگرچه آنها صراحتا صف خود را از اعتراضات بیرون جدا کرده بودند-«خطرناکترین چیزی که میتوانیم انجام دهیم.... این بود که وظیفه افشای جبهههای کمونیستی را به دست مرتجعین بسپاریم»- سیدنی هوک و گروه حاضر در سوئیت مجلل به خاطر همین موضوع جمع شده بودند. روزگاری مارکسیستها و تروتسکیستهای سابق در همان مداری میچرخیدند که روشنفکران و هنرمندان آمریکایی قرار داشتند و در این لحظه از پلهها پایین میآمدند تا در کنفرانس شوروی شرکت کنند.
در واقع در دهه 1930، زمانی از نیویورک به عنوان «جالبترین بخش شوروی» یاد شده بود. اما پیمان عدم تجاوز بین روسیه و آلمان در سال 1939 شوکی را ایجاد کرد که باعث شد نیویورک با سرخوردگی نگاه خود را از شوروی به سمت آمریکا برگرداند. در حالی که هوک و دوستانش بخشی از جنبش بودند، جنبشی که از رادیکالیسم مارکسیستی به سمت سیاست مرکزی یا راست چرخش کرده بود، سایر همکاران هنوز ابراز همدردی با کمونیست را کنار نمیگذاشتند.
جیسون استاین، ویراستار و منتقد بعدا ادعا کرد: «استالینیستها هنوز یک باند قدرتمندی بودند». «کار آنها الان بیشتر شبیه توبه سیاسی دسته جمعی بود. بنابر این دلیل خوبی وجود داشت حق [زیست] فرهنگی استالینیستها را زیر سؤال ببرید». به نظر میرسید حضور چشمگیر همسفران در والدورف، به معنی تایید نگرانی بسیاری از کارشناسان مطالعات استراتژیک بود. آنها بر این باور بودند که طلسم اغواکننده کمونیسم نشکسته است و رؤیای کمونیستی علیرغم افراطهای استالین هنوز پابرجا است. آرتور میلر بعدها نوشت: «از نظر من برگزاری کنفرانس، تلاشی برای ادامه سنت خوبی بود که اکنون به تهدید تبدیل شده بود». «یقینا اتحاد چهار ساله ما علیه نیروهای متحدین به طور موقت، به خصومت [ما با شوروی] پایان میداد. خصومتی که با انقلاب 1917 شروع گردید و با نابودی هیتلر دوباره از سر گرفته شد. اما هیچ تردیدی نیست که بدون مقاومت شوروی، نازیسم تمام اروپا و نیز بریتانیا را تسخیر میکرد و احتمالا در بهترین حالت آمریکا را مجبور به انزوا و عدم دخالت در امور کشورها میکرد، یا در بدترین حالت در ابتدا یک توافق ناخوشایند اما در نهایت توافق خوب با فاشیسم شکل میگرفت. بنابراین چرخش سریع از روسیه به سمت آلمانی که از نازیها پاک سازی نشده بودند، نهتنها عملی پست به نظر میرسید بلکه تهدیدی برای [آغاز] جنگ دیگری بود که در حقیقت احتمالا روسیه را نابود میکرد ولی دموکراسی ما را هم از بین میبرد».
در طبقه بالا در سوئیت مجلل، خلق و خوی افراد مقداری تندتر میشد. از زمانی که تصمیم گرفته بودند کنفرانس را به هم بزنند، یعنی از سه هفته پیش، این گروه بدون وقفه روی توسعه دستگاه تبلیغاتی خود کار میکرد. فعالیتهای تدارکاتی دشمن رصد میشد. وظیفه اخلال در کار آنها بین اعضای کمیته ویژه تقسیم شد که به کمیته بینالمللی مخالف معروف شد.
بنِدیتو کروچه (فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی)، تی اس الیوت (نویسنده و شاعر آمریکایی)، کارل یاسپرس (روانپزشک و فیلسوف آلمانی)، آندره مالرو (نویسنده، سیاستمدار و عضو گروه مقاومت فرانسه در دوران جنگ دوم)، ژاک ماریتن (فیلسوف فرانسوی)، بِرتراند راسِل (فیلسوف و جامعهشناس و متفکر انگلیسی) و ایگور استراوینسکی1 (آهنگساز روس) اعضای این کمیته را تشکیل میدادند.
حتی دکتر آلبرت شوایتزِر2، برنده جایزه نوبل، به فهرست اضافه شد و ظاهرا ابایی نداشت که نامش در اردوگاه دشمن به عنوان یکی از حامیان کنفرانس والدورف ظاهر شود. آنها با استفاده از موضع اسب تروا در هتل والدورف، گروه ایمیلهای ارسالی به سازمان دهندگان کنفرانس را رهگیری میکردند و با دستکاری بیانیههای رسمی، تلاش آنان برای جلب نظر مطبوعات را ناکام میگذاشتند. انبوهی از بیانیههای مطبوعاتی که توسط این گروه صادر شد، سخنرانان و حامیان کنفرانس را درمانده کرده بود.
آنها مانده بودند که «آیا به عنوان یک فرد عادی طرفدار حزب کمونیست در جلسه حضور دارند و یا به دلیل عضویت آنها در حزب کمونیست به جلسه دعوت شدهاند». هوک و همکارانش، با افشای علنی «روابط واقعی رهبران نشست والدورف»، برای کسانی که وجدانشان جریحهدار نمیشد، فرآیند را تسریع میکردند.
بنابراین عضویت اِف اُ ماتیسِن کارشناس برجسته دانشگاه هاروارد در مجموعهای از «سازمانهای صوری/اطلاعاتی کمونیستها» (شامل کمیته دفاع از مرداب خفته) در رسانهها فاش شد. هاوارد فاست3 (نویسنده کتاب اسپارتاکوس) در فهرست نویسندگان رمانهایی قرار گرفت که تکمیلکننده بخشی از جبهه تبلیغاتی آمریکا علیه شوروی بودند و بر اساس شهادت عضو سابق دِیلی وُرکِر، کیفورد اودِتس (با شیوه علمی کمتر) یکی دیگر از اعضای حزب کمونیست محسوب میگردید.
پانوشتها:
1- Benedetto Croce, T.S. Eliot, Karl Jaspers, André Malraux, Jacques Maritain, Bertrand Russell, and Igor Stravinsky
2- Albert Schweitzer
3- Howard Fast