فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
سی سال بعد، خاطرات شوستاکوویچ در غرب ظاهر شد. او گزارش خود را از ماجرای والدورف اینگونه توصیف نمود: «من هنوز هم هر وقت به یاد اولین سفرم به آمریکا میافتم وحشت و اضطراب وجودم را فرا میگیرد. اگر فشارهای سنگین از طرف چهرههای دولتی، با هر درجه و رنگی، از استالین گرفته تا به پایین نبود من هرگز نمیرفتم [و در جلسه حضور نمییافتم]. مردم به عکسی که خنده بر لب دارم نگاه میکنند و میگویند که حتما باید سفر جذابی بوده باشد. آن لبخند یک مرد محکوم بود. من حس یک مرد مرده را داشتم. با گیجی به همه آن سؤالاتِ احمقانه پاسخ دادم و فکر میکردم وقتی بر میگردم همه چیز برای من تمام شده است.
استالین دوست داشت افسار آمریکاییها را به این شکل به دست گیرد [و آنها را کاملا تحت کنترل و اختیار خود در آورد]. او فردی را به آنها نشان میدهد- که اینجا زنده و سالم است- و سپس او را میکشد. خب چرا از گرفتن افسار سخن میگوییم؟ این حرف فراوان گفته شده است.
او فقط کسانی را فریب داد که میخواستند فریب بخورند. فکر ما اصلا برای آمریکاییها اهمیتی نداشت و در ازای زندگی کردن و خوابیدن با صدای بلند حاضر بودند همه چیز را باور کنند».
کنفرانس برای چند روز ادامه داشت.
تی.اس الیوت تلگرافی در مخالفت با کنفرانس فرستاد. تلگراف دیگری از ناحیه جان دوسپاسوس1 (نویسنده آمریکایی) آمد، او از لیبرالهای آمریکا خواسته بود استبداد شوروی را افشا کنند که «با این افشاگری، استبداد با زهر خود نابود خواهد شد».
توماس مان2 (نویسنده آلمانی برنده جایزه نوبل)، که زمانی گفته بود «ضد کمونیسم حماقت اساسی قرن بیستم است»، پیامی در حمایت از کنفرانس فرستاد.
مناظرهها تشریفاتی و بسیار کسلکننده بودند، فقط دخالتهای نورمن میلر3 جوان (که یکی از معاصرین از او به عنوان یک فرانک سیناترای4 شیکپوش یاد کرده است) چاشنی مناظرات را افزایش میداد و عطر و رنگ جلسات را بیشتر میکرد. گفتههای او هر دو طرف را شگفتزده کرده بود. او، هم اتحاد جماهیر شوروی و هم ایالات متحده آمریکا را به اتخاذ سیاست خصمانه در برنامه سیاست خارجی متهم میکرد، سیاستی که از نظر او شانس همزیستی مسالمتآمیز را به حداقل میرساند. «تا زمانی که نظام سرمایهداری وجود دارد جنگ نیز وجود خواهد داشت. تا زمانی که سوسیالیسم مناسب و عادلانه نداشته باشید، نمیتوانید صلح داشته باشید». و سخنان خود را اینگونه پایان داد: «همه کاری که یک نویسنده میتواند انجام دهد این است که حقیقت را همان طور که میبیند بازگو کند و به نوشتن ادامه دهد». جادوی سخنان میلر همه رقبا را همدل و همصدا کرد.
تا این لحظه تعداد معترضین بیرون به بیش از هزار نفر رسیده و بیرون پر بود از پلاکاردهای معترضین. یکی از ناظران تعجب میکند که چطور «این همه تابلو نوشتههای تند و زننده در اختیار گروه راست افراطی قرار دارد». هوک آنقدر زیرک بود که بفهمد کمونیسم داخل والدورف و مبارز ضدکمونیسم بیرون از یک ریشه تغذیه میشوند[دو روی یک سکهاند]. مبارزه تبلیغاتی او به سردمداری مل پیتزل، اکنون در حال آغاز بود. ویلیام راندولف هرست5، غول روزنامه و یک ضدکمونیست همه دشمن پندار به همه سردبیران خود دستور داد با ساز هوک حرکت کنند و کنفرانس کمونیستها و همقطاران آمریکایی آنها را محکوم کنند.
درآوریل، هِنری لیوس6 صاحب و سردبیر امپراتوری [رسانهای] تایم لایف شخصا بر انتشار دو صفحه در مجله لایف نظارت مینمود. این بخش از مجله به طرفداران حقیر[!] کرملین و «فریبخوردگان» آمریکایی آن حمله میکرد.
این مجله 50 تصویر در ابعاد گذرنامه منتشر کرد، تصاویر مربوط به افرادی بودند که در فهرست سیاه غیر رسمی سناتور مککارتی7 قرار داشتند.
این مجله به صورت ناجوانمردانه به این چهرهها میتاخت و آنان را مورد هجمه قرار میداد. دوروتی پارکر، نرمن مِیلر، لئونارد برنشتاین، لیلیان هِلمن، آرون کاپلَند، لَنگستون هیوز، کیفورد اودتس، آرتور میلر، آلبرت انشتین، چارلی چاپلین و فرانک لوید رایت همگی متهم به همکاری با کمونیسم شدند. مجله تایم همان مجلهای بود که در سال 1943 کل موضوع خود را به مسئله اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اختصاص داد، تصویر استالین را روی جلد خود آورد و از مردم روسیه و ارتش سرخ تمجید کرد.
پانوشتها:
1- John Dos Passos
2- Thomas Mann
3- نویسنده مشهور و صاحب سبک آمریکایی و برنده جایزه ادبی «پولیتزر».
4- Frank Sinatra هنرپیشه، آوازخوان و تهیهکننده معروف هالیوود.
5- William Randolph Hearst فیلم معروف «همشهری کین» براساس شخصیت و زندگی او توسط اورسن ولز در سال 1941 ساخته شد
6- Henry Luce
7- طراح و برگزارکننده دادگاههای تفتیش عقاید برای هنرمندان در دهه 1950 آمریکا.