40 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - کتابهایی که اذهان را کنترل میکرد ۱۴۰۳/۰۶/۲۵
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 40
کتابهایی که اذهان را کنترل میکرد
۱۴۰۳/۰۶/۲۵
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
در تابستان 1948، کستلر این ایده را با ریچارد کراسمن، رئیس بخش آلمانی اتاق جنگ روانی در میان گذاشت، مردی که احساس میکرد «میتواند اذهان تودههای مردم را دستکاری و جهتدهی کند» و «شخصی که تردستیها و توانمندیهای فکری بالایش از او یک بوقچی حرفهای تمام عیار ساخته بود».
کراسمن که در نیو کالیج در کنار آیزایا برلین (همکار اتاق جنگ روانی در طول جنگ) بود، زمانی به «بیاخلاقی و جاهطلبی» معروف شد، «مردی که برای رسیدن به پله بالاتر حتی از جسد مادرش نیز رد میشد».
در کتاب افلاطون در عصر حاضر (1937) نوشته کراسمن، راوی میگوید دموکراسی پارلمانی [شوروی] اساسا چیزی جز «روتوش، [یعنی] تابلوی
خوش رنگ و لعابی که دولت و دستگاههای دولتی پشت آن مخفی میشوند»، نیست. کتاب خدایی که شکست خورد همچنین رویکردی داشت.
کراسمن در 27 آگوست سال 1948، سی دی جکسون، یکی دیگر از کهنه سربازان جنگ روانی را وارد کار کرد.
«من مینویسم تا از توصیههای شما بهرهمند شوم. اینجا ناشران من، [یعنی] کاس کانفیلد از [مجله] هارپر و همیش همیلتن، میخواهند برای بهار آینده کتابی با عنوان توهمات رنگ باخته1 منتشر کنند، کتابی که بنده مسئولیت سردبیری آن را به عهده دارم.
این کتاب شامل مجموعهای از شرح حال روشنفکران برجسته است، و بیان میکند که آنها چگونه کمونیست یا [جزو] همقطاران [آن] شدند، چه عاملی باعث شد که آنها کمونیسم را امید جهان بدانند و چه عاملی موجب سرخوردگی آنان گردید».
جکسون پیشنهاد داد که لوئیس فیشر، نویسنده و کمونیست سابق، برای شرح توهمات رنگباخته و از دست رفته آمریکاییها دعوت شود.
کراسمن سپس به سراغ مِلوین لاسکی رفت. او در آن زمان تبلیغاتچی رسمی آمریکا برای تبلیغات فرهنگی غیر رسمی در آلمان و یکی از اولین مدافعان مقاومت روشنفکری سازمانیافته علیه کمونیسم بود.
هنگامی که کراسمن نوشتهجاتی که برای [تکمیل و انتشار] کتاب ارسال میشد را دریافت میکرد، آنها را فورا برای ملوین لاسکی میفرستاد، لاسکی هم آنها را در دفاتر مجله دِر مونات ترجمه میکرد.
بر اساس گزارش ارزیابی کمیسیون عالی آمریکا در سال 1950، «به جز یک مورد، همه مقالات ارسال شده به مجله دِر مونات برای در کتاب خدایی که شکست خورد، منبع اصلی بودند و یا مجله [از نویسندگان] حق کپی مقالات در مجله را گرفته بود.
دِر مونات در 25 شماره، انتشار همه مقالات را به پایان رساند».
کراسمن نسخه انگلیسی آن، که در سال 1950توسط انتشارات کستلر [یعنی] همیش همیلتن به چاپ رسیده بود، را ویرایش کرد. کاس کانفیلد (که بعدها با نام انتشارات آلِن دالِس فعالیت کرد) دوست نزدیک کراسمن از اداره اطلاعات جنگ، مسئول نسخه آمریکایی[کتاب] بود.
با این پیشینه [و توضیحات] کتاب خدایی که شکست خورد محصول مشترک دستگاههای اطلاعاتی و روشنفکران بود.
اینیاتسیو سیلونه، آندره ژید، ریچارد رایت، آرتور کستلر، لوئیس فیش و استیون اسپندر افرادی بودند که در نوشتن کتاب مشارکت داشتند [و نوشتههای خود را برای تکمیل و انتشار کتاب به مجله دِر مونات میفرستادند].
کراسمن در مقدمهاش مینویسد: «ما اصلا علاقهای برای افزایش سیل تبلیغات ضد کمونیستی و یا فرآهم کردن بستری برای اظهار ندامتهای شخصی نداشتیم».
با این حال کتاب به هر دو اهدافی که منکِر آن بودند دست یافت.
اگرچه آنها جملگی به شکست آرمان شهر مارکسیسم، شهادت دادند، اما مقالهها همگی عمیقا شخصی بودند، ندامت سیاسی افراد گامی برای ابراز حس خیانت و سرخوردگی آنها به نظر میآمد. این کتاب یک اعتراف جمعی، و همچنین یک تمرد نامه و رد استالینیسم در زمانی بود که بسیاری هنوز چنین عملی را بدعت تلقی میکردند. این کتاب یک اثر الهامبخش برای عصر پس از جنگ بود، کتابی که قرار بود برای 20 سال آینده به عنوان پلی برای ورود به دنیای فرهنگ رسمی عمل کند.
پانوشت:
1- Lost Illusions