۱۴۳ - شگفتانههای ولادت دُردانه خلقت(ص) ۱۴۰۳/۰۶/۲۸
شگفتانههای ولادت دُردانه خلقت(ص)
۱۴۰۳/۰۶/۲۸
بي ترديد ولادت انبياي الهي وتربيت آنها بدون توجه و برنامه الهي نبوده؛ به تصريح قرآن، آنها قبل از ولادت(1) ودرکودکي، پس از تولد تا آخر عمرشان مورد توجه خاص پروردگار متعال هستند؛ پيامبر خاتم،حضرت محمد(ص) نيز بيشتر از انبياي ديگر مورد توجه خداوند بود:« اي پيامبر، تو درکودکي يتيم وبي پناه بودي،خداوند تورا پناه داد.»(2) در جاي ديگر درباره مقام معنوي پيامبر مي فرمايد:«اي پيامبر مادامي که تو دربين مردم هستي خداوند آنان را عذاب نمیکند.»(3) در آيه ديگر مي فرمايد:« به هيچ وجه شما حق نداريد به پيامبرآزار برسانيد.»(4)
بر اين اساس که پيامبران از سوي خداوند مورد حمايت بودند، تولد آنان نيز با علائمي بارز ومشخص همراه بود؛ درهنگام ولادت پيامبراکرم (ص) برخي نشانهها گفته شده که دراين نوشته به اجمال اشاره مي شود.
پيامبر اكرم حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ در هفدهم ربيع الاول(5) و در سالي كه سپاهیان فيل سوار براي خراب كردن كعبه معظّمه وارد مكّه شدند به دنيا آمد(6)؛ در هنگام ولادت آن حضرت معجزات و اتّفاقاتي به وقوع پيوست كه به آنها اشاره مي شود:
1. بسته شدن درهاي آسمان به روي ابليس و پيروان او
از حضرت صادق ـ ع ـ روايت شده است كه ابليس به هفت آسمان مي رفت و خبرهاي آسمانی را مي شنيد، وقتي كه حضرت عيسي ـ ع ـ متولّد شد او را از سه آسمان منع كردند و چون پيامبر اكرم ـ ص ـ متولّد شد او را از همه آسمانها منع كردند و شياطين را با تيرهاي شهاب از درهاي آسمان راندند، پس قريش گفتند: حتماً وقت تمام شدن دنيا و آمدن قيامت است كه اهل كتاب (يهود و نصاري) ذكر مي كردند و ما شنيديم، عمرو بن اميه كه داناترين مردم دوران جاهليّت بود گفت: نگاه كنيد به ستارههاي معروف كه مردم با آنها زمانهاي زمستان و تابستان را مي شناسند، اگر يكي از آنها بيفتد، بدانيد وقت آن است كه همه خلايق هلاك شوند و اگر آنها به حال خود و ستارههاي ديگر ظاهر شوند پس امر غريبي اتّفاق خواهد افتاد.(7) وقتي رسول خدا ـ ص ـ متولّد شد، شیاطین نيز از حريم آسمانها رانده شدند؛ همانها که دسترسي به برخي از امور عالم وبرخي از اخبار داشتند ودرزمان پيامبران پيشين مي توانستند به آسمانها وبرخي از علوم دسترسي داشته باشند، چنانکه در داستان حضرت سليمان وآوردن تخت بلقيس فردي ادعا مي کند که من آن را مي آورم قبل از آنکه تو از جاي خود برخيزي.(8)
2. نزول بلا براي گناهکاران
هنگام ولادت پیامبر مردم را زمين لرزه اي فرا گرفت كه به همه جاي دنيا رسيد تا آنجا كه كليساها ويران گشت و چيزي كه جز خداپرستش مي شد از جاي خود كنده شد و ستارگاني هويدا گشت كه پيش از آن ديده نمیشد و كاهنان يهود از آن در شگفت ماندند.(9)
3.آسيب ديدن کاخ مستکبران ومحو علائم شرک
ايوان کاخ كسري يعني امپراطور ايران به لرزه درآمد و چهار كنگره آن افتاد و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود، در آن شب خاموش شد و داناترين عالم مجوس در آن شب در خواب ديد كه شتراني عربي،اسباني سركش را مي كشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايشان شدند،(10) و طاق كسري از ميانش شكست و دو تکه شد و آب دجله شكافته شد و در قصر کسری جاري گرديد و نوري در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد و پرواز كرد تا به مشرق رسيد، هر بتي كه در هر جاي عالم بود بر رو افتادند و درياچه ساوه كه سالها آن را ميپرستيدند فرو رفت و خشك شد و وادي شهر سماوه عراق كه سالها بود كسي آب در آن نديده بود آب در آن جاري شد.(11) و تخت هر پادشاهي در آن صبح سرنگون شده بود و جميع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمیتوانستند بگويند و علم كاهنان برطرف شد و سحر ساحران باطل شد ومیان هر كاهن و پيشگو و همزادي كه داشت و خبرها را به او مي داد جدايي افتاد و قريش در ميان عرب، بزرگ شدند و ايشان را آل الله گفتند، چونكه آنان در خانه خدا بودند.(12)
آمنه مادر پيامبر اكرم ـ ص ـ گفت: كه چون پسرم بر زمين رسيد دستها را بر زمين گذاشت و سر به سوي آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد، از او نوري ساطع شد كه همه چيز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهاي شام را ديدم و در ميان آن روشني، صدايي شنيدم كه گویندهای مي گفت: زاييدي بهترين مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.(13)
4.به صدا درآمدن نواي توحيد وشادي کائنات وزنگ خطر براي شرک ومشرکان
از حضرت امير المؤمنين ـ ع ـ روايت شده است كه چون آن حضرت متولّد شد بتها كه در كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شب شد اين ندا از آسمان رسيد كه: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل كان زهوقا؛(14) حق آمد و باطل نابود شد، همانا باطل نابود شدني است.(15) و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخي و درختي خنديد و آنچه در آسمانها و زمينها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و مي گفت: بهترين امّتها و بهترين خلايق و گرامي ترين بندگان و بزرگترين عالميان محمّد ـ ص ـ است.(16)
5. تجلي نور حق وتولد محمد(ص)
مرحوم طبرسي در كتاب احتجاج از امام موسي ـ ع ـ روايت كرده است كه چون پيامبر اكرم ـ ص ـ از شكم مادر به زمين آمد دست چپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوي آسمان كرد و لبهاي خود را به توحيد به حركت آورد و از دهان مباركش نوري ساطع شد كه اهل مكّه، قصرهاي بصري و اطراف آن را كه از شام است ديدند.....(17)
6.کودکي با برکت و نوجواني بردبار وامين
پيامبر گرامي اسلام در دوره شيرخوارگي فقط سه روز از مادر خود شير خورد و مشهور وقطعي اين است که پس از او تنها حليمه افتخار دایگي پيامبررا داشته است.پس از چهار ماه،دايگان قبيله بني سعد به مکه آمدند و در آن سال، قحطي شديدي بود،به اين لحاظ بيش از پيش به کمک اشراف نيازمند بودند. حليمه دختر ابوذويب تنها زني بود از ميان دايگان که پيامبر گرامي از او شير خورد، حليمه پنج سال افتخار دايگي پيامبر را داشت.
به شهادت قرآن، پيامبر در دوران کودکي يتيم بود و مورد توجّه خاص خداوند متعال قرار داشت: «أَلَمْ يَجِدْک يَتِيماً فَاوي»(18) و همه تاريخ نويسان و دانشمندان به دوران کودکي پيامبر که بسيار شگفت انگيز و حيرت آور بوده است اشاره کردهاند و از زبان حليمه سعديه،دايه پيامبر حوادث شگفت انگيز و کرامات بسياري از دوران شيرخوارگي پيامبر نقل کردهاند و صفحات تاريخ گواهي مي دهد: زندگاني رهبر عاليقدر مسلمانان از آغاز کودکي تا روزي که براي پيامبري مبعوث شد، متضمن يک سلسله حوادث است و تمام اين حوادث شگفت انگيز جنبه کرامت داشته و گواهي مي دهند که زندگي حضرت و سرگذشت وي عادي نبوده است.(19)
حليمه کرامات زيادي نقل کرده ازجمله گفته است که درخت خشکي در محل زندگي ما بود، وقتي اورا درآغوشم به کنار درخت بردم،درخت سبز شد وميوه داد؛(20) از جمله اخلاق و سيره آن حضرت در اين دوره، اين بود که بسيار باحيا و عفت بود و از روزي که در خانواده حليمه حضور يافت، وسعت و برکت و رزق و روزي در آن خاندان افزون شد.
از ابن عباس نقل شده که وقت چاشت براي اطفال طعام مي آوردند و آنها از يکديگر مي ربودند، اما آن حضرت دست دراز نمیکرد. چون کودکان از خواب بيدار مي شدند ديدههايشان آلوده بود و آن حضرت با روي شسته و خوشبو از خواب بيدار مي شد؛ از حليمه نقل شده که هيچ وقت بدن او را کسي نمیديد و نخست مراقبت از پوشش خود مي کرد و در اين مدت همواره کسي مراقب او بود و کسي او را هنگام تخلي نديد و بسيار باحيا و عفيف و نوراني بود و نيز نقل شده که هيچ وقت اظهار گرسنگي و تشنگي نمیکرد و از آب زمزم مي نوشيد.
اميرالمؤمنين(ع) در نهجالبلاغه مي فرمايد: خداوند پيامبر خويش را از کودکي با ملکي بزرگ،همراه کرد و در شبانهروز حضرت را بر مکارم و آداب و اخلاق الهي آراسته مي نمود.(21)
در مدتي که حضرت در پيش حليمه بود، حليمه او را هر از چند گاهي پيش مادرش در مکه مي برد حضرت در بين قبيله سعد که به فصاحت در بين عرب شهرت داشتند زبان عربي فصيح را ياد گرفت که خود حضرت به آن اشاره فرمودهاند. بعد از بازگشت به آغوش خانواده به همراهي مادر عزيزش به يثرب براي زيارت قبر پدرش روانه شدند، در همين سفر،غم فقدان پدرش با غم فقدان مادر افزون شد و دل رهبر و پيامبر آينده مسلمانان از غم فقدان مادر متألم گردید.امّا فقدان مادر و پدر، عزت و احترام او را در پيش خاندانش بيشتر کرد که اين از الطاف خفيه الهي بود. جدش، عبدالمطّلب، سرپرستي او را به عهده گرفت و خيلي او را دوست مي داشت (22) امّا چيزي نگذشت که او را نيز از دست داد و بنابر وصيت او، سرپرستي محمد ـ ص ـ به عمويش ابوطالب سپرده شد که با پدر پيامبر برادر تني بودند لذا خيلي به او علاقه داشت.(23)
آن حضرت به همراهي عمويش در مسافرت تجاري به شهر شام شرکت کرد(24) در دوازده سالگي اين مسافرت براي حضرت بسيار شيرين وخوش خاطره بود؛ آن حضرت درنوجواني مدتي به چوپاني درصحرا مشغول بود واين دوره نيز از لحاظ روحي وعاطفي براي حضرت مهم وخشنودکننده بود.(25) دوران کودکي و نوجواني حضرت بسيار پرحادثه و شگفت انگيز بوده است که درمنابع ميتوان به تفصيل مطالعه کرد.
________________
1.مانند: حضرت عيسي(سوره مريم /30) وحضرت موسي (قصص /7و10وطه /41 ) 2.ضحي /6 3.انفال/33 4.احزاب /53 5. الكافي، ج 1، ص 439؛ بحار الانوار، ج 15، ص 348. 6. تاريخ يعقوبي، ترجمه: محمد ابراهيم آيتي، ج 1، ص 358. 7. ابن شهرآشوب سروي مازندراني، مناقب، ج 1، ص 31؛ و بحار الانوار، ج 15، ص 257. 8.نمل /39و40 9. تاریخ يعقوبي، ج 1، ص 359. 10.البدايه و النهايه، ج 2، ص 268؛ و بحار الانوار، ج 15، ص 257. 11. البدايه و النهايه ج 2، صص 268 و 269؛ و بحار الانوار، ج 15، صص 257 و 258. 12.مناقب، ج 1، ص 30. 13. السيره النبويه ابن هشام، ج 1، ص 166. 14.اسراء، آيه 81 15. مناقب، ج 1، ص 31؛ بحارالانوار،ج 15، ص 274. 16. حياه القلوب، تحقيق: سيد علي اماميان، ج 3، ص 141؛ بحار الانوار، ج 15، ص 274. 17.الخرائج و الجرائح، ج 1، صص 69-71؛ بحارالانوار، ج 15، ص 257. 18.ضحي/6 19.بينات الرسول، عبد المجيد زنداني مصر: دارالايمان، ص 18؛ سنن الرسول الاعظم؛ ص 54 20.قرآن ومعصومان درآينه علوي، امير علي حسنلو، ص 100 به نقل از نهجالبلاغه. 21.الصحيح من سيره النبي الاعظم،سيد جعفر مرتضيالعاملي، ج2 ص 174 22.همان،ص175 23.همان،ص176 24. همان،ص181
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات